مطلب ارسالی کاربران
فردوسی پور و نود اش (1)
ماجرا کاملا واقعی از آب درآمد. وقتی قرار بود دو طرف دعوا، نه آنچنانکه از ظاهر همان کلیپی که در برنامهٔ نود، ضرغامی و مدیران (باشگاهها) را دور هم فقط مشغول خوش گذرانی نشان میداد، در یک مناظرهٔ زنده، جدی و در مقابل مردم رو درروی هم بنشینند و از منافع خود دفاع کنند. از طرف فدراسیون تاج بود. اما وقتی شایعهها در مورد مجری - تهیه کنندهٔ نود طعم واقعیت گرفت که، در مقام دفاع از صدا و سیما کسی حضور نداشت. ظاهرا فردی که ۱۵ سال، ادعای وکالتِ نگاه مردم را نه فقط در فوتبال که در اشارههایگاه و بیگاه فرهنگی و اجتماعی در میان برنامههایش داشت، حالا از جانب و موضع صدا و سیما روبروی مردم و طرف مقابلاش نشسته بود. این شاید از نگاه آدمهای سخت گیر و واقع بین محل ایراد نباشد. حتما خواهند گفت او کارمند صدا و سیماست، صدا و سیما فلان است و از این حرفهای سطحی که همه میدانیم. قضیه در مورد یک چیز گندهتر از این حرفهاست. او در پاسخ به انتقاد رسانهها در مقابل دیر اقدام کردن برنامهٔ تحت امر او در مورد بحث حق پخش تلویزیونی، جایی از صحبتاش گفت که نمیدانسته قضیه به اینجا میکشد و اگر احتمال میداده زودتر از این حرفها وارداش میشده. اگر میخواهیم به قضیهٔ بزرگتری که دارد این وسط رخ میدهد پی ببریم باید از اینکه چطور میشود این حرف او را باور کرد، خیلی سریع و بدون سوالهای سطحی گذشت! حالا تازه میشد فهمید، نود بدون گیر دادن مجریاش به نحوهٔ خوشحالی کردن فلان ستارهٔ یک تیم یا دعوا بین دو چهرهٔ فوتبالی که در آن هفته مقابل هم بازی داشتند و از این مثالهای سطحی، چیزی نداشت. پر بود از تناقض و حرفهای عجیب. دیگر از آن حرفهای مثلا موشکافانه در مقابل مسائل خبری نبود. این وسط موارد عجیبی هم افشا شد. مثلا وسط این بحث مهم، فردوسیپور با مسابقهٔ پیامکی این هفتهاش که در یک اقدام کاملا عجیب و توهین آمیز در مورد یک موضوع بیربط با بحث اصلی این روزهای ورزش کشور بود، میخواست بفهمد طرفداران قرمز و آبی مملکت عاشق رئالاند یا بارسلونا. که خودش کنایه آمیز هم هست.
فردوسیپور بدون توجه به مسئلهای به این مهمی که قرار است نه فقط فوتبال ایران را وارد مسیر اصلیاش کند بلکه باعث انقلابی در اقتصاد ورزش خواهد شد؛ اسیر همان دوقطبیهای ایرانی و غربیاش است. هم تمثیلیست و هم کنایی. همین شد که برنامهای که میتوانست در یک ساعت جمع شود، سه ساعت طول کشید. مثلا چند کلیپ شیک، ستایش آمیز و خنثی در مورد اقتصاد ورزشی اروپا روی آنتن برد که شبیه همان گزارشی بود که توی کاغذهای تاج روی میز بود و یا هر کس دیگری که با یک سرچ ساده توی اینترنت به دست میآورد و از اختراع دستگاه زیراکس گفت و تحولات اجتماعی کوبا و همین یک مورد اطلاعات هفتگی باکس آفیس آمریکا فقط کم به نظر میرسید!برنامهٔ این هفتهٔ نود، به شکل کاملا جنون آمیزی یک خودافشاگری خالص بود. کار تا جایی پیش رفت که مجری برنامه پر مخاطب نود، حالا دیگر نه فقط به عنوان کسی که قرار است برنامهای بدون کلیپهای مخاطب پسند پر حاشیه که هر هفته پخش میکرد را مثل یک پیتزا کش بیاورد تا ظرف تبلیغاتی ۳ ساعتهاش را پر کند، بلکه در نقش چانه زن مخصوص صدا و سیما هم وارد عمل شد. او مدام کفاشیان را خطاب قرار میداد و میگفت که راه چارهای ندارد (پلان بی) و با پیچاندن بحث و دادن اطلاعات ناقص به بیننده و پرسیدن یک سوال تکراری در فقط یک ساعت از بحث، مدام از این صحبت میکرد که مجلس بیاید وسط و دولت دست ما را بگیرد. معلوم بود که درون این همه انفعال و سرگردانی پای یک منفعت بزرگ وسط است و سودی که از قبل فوتبالِ فاسدِ مملکت نصیب نود و صدا و سیما بدون حساب و کتاب عادلانه میشود کلانتر از این حرفهاست که کسی که سالها از احترام مردم و شفافیت حرف میزد این چنین صدا و سیما را مظلوم جلوه میدهد. او میگفت که خب آن آدم بینوایی که مثلا در زابل یا سیستان در خانهاش نشسته است و تفریحی ندارد چه گناهی کرده است. تاج کسی نبود که آنقدر بیپروا باشد که به این سوال پاسخ واضحی بدهد. اگر چه جایی از صحبتاش به این اشاره کرد که همین مسابقهٔ پیامکیتان هم پول ماست و با حرکتی زیرکانه فردوسیپور را کاملا بدون جواب در مقابل مخاطب رها کرد. ولی او آنچنان که برای ضرغامی بد به نظر نیاید گفت با او هم نظر است و از اینکه میشنود نود هفتهٔ بعد پخش نمیشود اندوهگین است!. حالا پاسخ این توجیه «مذاکره کننده» ی صدا و سیما چیست؟!
عادل باهوشتر از این حرفهاست که فکر کند این سوال را مثلا قرار است فقط کفاشیان جواب بدهد. دارم پاسخ هر ایرانی مستقلی را تصور میکنم که روی آن صندلی جای تاج در مقابل فردوسیپور نشسته است: خب خودتان بروید برنامهٔ مفرح بسازید، بالاخره باید از یک جایی شروع کنید!. این صحبت فردوسیپور یعنی اعتراف به اینکه صدا و سیما با این سود کلان و سرسام آور حتی یک برنامهٔ مفرح ندارد که جایگزین فوتبال کند. پس این پولها صرف چه میشود؟ چرا صدا و سیما نمیتواند؟! پس اصولا وظیفهٔ صدا و سیما چیست؟! چرا صداوسیما حالا به شکلی ناگهانی سنگ مخاطبی که مثلا در زابل نشسته است را به سینه میزند؟!
اگر یک پارامتر واقعی از میزان تماشاگران یک مسابقهٔ فوتبال در ایران و در این اوضاع اسفناک وجود داشت یعنی به فرض محال اگر مثلا شبکهای کابلی بود و آمار دقیق مخاطبان آنلاین ارسال میشد و در یک چرخهٔ عادلانهٔ اقتصادی به مخاطب جواب پس میداد آنوقت میشد فهمید که استدلالهای گفته شده در این برنامه کاملا غیرواقعیست و حتی دیگر تماشای فوتبال داخلیِ بیکیفیتِ امروز، در سبد تفریحات عادی قشر پایین دست جامعه هم جایی ندارد. پر واضح است که صحبتِ آن بخش از سودیست که صدا و سیما با کمک پخش فوتبال از تبلیغات درمیاورد، که خود سهم ناچیزی از آن بخش بزرگ و کلانیست که در برنامههای سفارشی دیگر به دست میآید. اما ظاهرا برای مجری (وکیل) و صدا و سیما این قضیه به حساب نمیآید و حکم سود هزینههای معمولی را دارد که اینگونه دست به دامان مجلس و دولت شدهاند. حالا میشود فهمید که مثلا چرا صدا و سیما و نود مقابل خصوصی شدن دو تیم بزرگ پایتخت و در ادامه مستقل شدن دیگر تیمها همیشه موضع گرفته و میگیرد. توجیه اصلی آنها برای پرداخت نکردن حق پخش تلویزیونی به تیمهای مدعی که در نود این هفته ناخواسته افشا شد، دولتی بودن تیم هاست. از یک طرف اجازهٔ استقلال اقتصادی را نمیدهند و از طرف دیگر به خاطر این کار از دادن حقوق واقعی آنها امتناع میکنند. فردوسیپور توانست خیلی خوب همانطور که انتظار میرفت مناظره را برای صداوسیما دربیاورد چه اینکه از کارهایی که داخلش استاد هست هم غافل نشد، او در جایی از برنامهاش یک نامهٔ محرمانهٔ فدراسیون را خیلی بیربط با بحث روی آنتن زنده افشا کرد تا هر آنچه در توان دارد را به کار ببرد برای آنکه صرفا طرف مقابل را در حالت دفاعی قرار دهد و هم اینکه بحث را تا جای ممکن منحرف کند. ولی این وسط اعتبار و همهٔ چیزهای خوبی که نود، به خاطرش، در این سالها، شهره بود را ظرف سه ساعت از دست داد.
سعید قلینژاد ملکشاه