اتحادیه نویسندگی صدر تقدیم میکند...
تقدیم به روح جان ماتسن. ماتی مقدس....
|
کاپیتان مارول و دیگو...
منچستریونایتد بارسلونا 1984.
من، خوش شانس بودم که در مدتی طولانی و در باشگاه ها و کشورهای مختلفی بازی کردم اما هرگز شبی مثل آن شب را به یاد نمیآورم... شبی که در الدترافورد با سه گل بارسلونا را شکست دادیم...
ری ویلکینز
|
سر مت بازبی و سر الکس فرگوسن شبهای بزرگی را در مسابقات اروپایی برای من یونایتد رقم زدند. جامها را به الدترافورد آوردند و غولهای بزرگ را شکست دادند... با این حال و در سالهای نزول من یونایتد یکی از شبهای تاریخی اروپایی من یونایتد در تاریخ ماندگار میشود . در سالهای سلطهی بی چون و چرای لیورپولیها در انگلستان و اروپا. در دور یکچهارم نهایی جام برندگان جام سال 1984. در بازی برگشت برابر بارسلونا در الدترافورد.... در شب رویارویی دیگو آرماندو مارادونا و کاپیتان مارول، برایان رابسن..
بازیکنان سرخپوش به سوی دروازهی حریف میتازند. بازی استعارهای چشم نواز از نبردهای قرون وسطایی است. از هجوم به قلعههای بزرگ. نفوذ به دژی مستحکم. حمله ی من یونایتد یها به برج و باروی سزار منوتی در بلوگرانا. رهبری به نام برند شوستر با موهای طلایی در قلب میدان. دیگوی مو فرفری آن وسط. ران اتکینسن پیش از بازی میگوید که باید آن چه در بازی رفت اتفاق افتاد را فراموش کنیم. گل به خودی گرام هاگ بیست ساله را. گل آخرین دقیقهی خوان کارلوس روخوی ملیپوش را.... و سوت آغاز بازی در الدترافورد نشان میدهد که همه چیز تغییر کرده. رمی موزس در کنار نورمن وایتساید نمایش درخشانی در خط هافبک من یونایتد دارد. موئرن هلندی در کنار برایان رابسن و البته شب پرخاطره ری ویلکینز...
"شبهای اروپایی همیشه خاص هستند.زیر نورافکن. رقبای خارجی. و این بازیه به خاطر بازیکنان بزرگ تیم مقابل خاص تر شده بود.... 60،000 نفر روی سکوها به کمکان آمدند و جوی شگفت انگیز را ساختند... ران اتکینسن همیشه به خاطر سخنان انگیزشی معروف بود... آن شب او به ما گفت که چیزی برای از دست دادن ندارید. پس پیش بروید... حمله کنید.... "
برای من یونایتد گل نخوردن به اندازهی گل زدن اهمیت دارد. گریم هاگ جوان، به خاطر مصدومیت گوردون مک کوئین باز هم در ترکیب اصلی خط دفاعی است. آتش زود روشن میشود. توسط کاپیتان من یونایتد. توسط برایان رابسن از دو قدمی دروازه... من یونایتد به چیزی که در نیمهی اول میخواهد میرسد. دروازهی بسته و یک گل...
"رابسن پنج دقیقه بعد از شروع نیمهی دوم گل دوم را زد. زمانی که مدافعان بارسا در تلاش برای خنثی کردن حملهی من یونایتد بودند... پس از یک تلاش بی فایده برای مهار توپ ویلکینز توسط خاویر اوریتی... سر و صدا کر کننده بود تنها سه دقیقه بعد فرانک استپلتون گلی را زد که بازتابی از تمام اتفاقات آن شب بود... "
استفن بردفیلد در ستون بازی مورد علاقهی من خاطرات گل دوم و سوم من یونایتد را به این شکل به یاد میآورد...
تا دقیقهی 53 ماموریت در الدترافورد کامل میشود. جبران باخت 2-0 در نوکمپ با برد 3-0 در الدترافورد. اما هنوز بیش از نیم ساعت باقی مانده... اتکینسن میگوید :
"احمقانه است اما فکر میکنم گل سوم را کمی زود زدیم! یک ربع آخر بازی برای من به اندازهی سه روز گذشت!!!"
ضربهی ایستگاهی مارادونا در شب بی فروغ دیگو نفسها را در سینه حبس میکند... موقعیتی هدر رفته. جوی بی نظیر که هنوز هم شاهدان و طرفداران آن را بهترین جو الدترافورد میدانند. تا دقیقهی نود. بی آنکه خبری از ساندویچهای میگو باشد!!!
با سوت پایان تماشاگران دیوانهوار بازیکنان من یونایتد را تشویق میکنند. ویلکینز، مرد پیروز در نبرد با مارادونا را. موزس برابر شوستر را. هاگ در خط دفاع را و.... نگاهها به سوی کاپیتان مارول میچرخد. مرد پیروز آن شب.... وقتی التون ولزبی، از تلویزیون گرانادا در رختکن برای مصاحبه به سراغ کاپیتان من یونایتد میرود، از فرط خستگی صدایش را به سختی میشنویم....
"این یک شب شگفت انگیز بود...."
شب شگفت انگیز برایان رابسن...