همه چیز بر سر یک دو راهی قرار گرفته. مرگ و زندگی. بقا و فنا. اخراجی تلخ یا میراثی جاودانه.
وقتی بدانیم تنها دو سرمربی در تاریخ 127 سالهی وستهم، ران گرینوود و جان لایل، موفق به فتح جام شدهاند، وقتی دست و پا زدن تیم برای فرار از سقوط در روزهای آغازین دیوید مویز روی نیمکت را به یاد آوریم و وقتی به میراث نامهای بزرگ در لباس شرابی چکشها، سر بابی مور، سر جف هرست، مارتین پیترز، فرانک لمپارد پدر و پسر، بیلی باندز، سر ترور بروکینگ و .... بیندیشیم... بازی امشب چکشها، چیزی فراتر از فینال تورنمنتی نوپا به نام لیگ کنفرانس اروپاست.... امشب تاریخ پس از 47 سال در استراتفورد، در حوالی مجموعهی پرشکوه المپیک پارک در لندن بار دیگر نوشته خواهد شد... وستهم در فینالی اروپایی اینبار برابر فیورنتینا...
|
دیوید مویز عقیده دارد داستان از ضربهی مهاجم اکراینی تیم، یارمولنکو در بازی برابر چلسی آغاز شد. در روزهای کرونا. در بازی مرگ و زندگی وستهم برای بقا در لیگ برتر. گلی که وستهم را در نهایت و در پایان فصل، دو پله بالاتر از منطقهی سقوط، زنده نگه میدارد. و بقایی که پایه و اساس مسیر صعودی مویز و وستهم را در فصل بعد فراهم میکند. رتبهی ششم. حضور در لیگ اروپا. شکست لیون و سویا، سلطان لیگ اروپا، در فصل 2021/22، حضور در نیمهنهایی لیگ اروپا و رنگ باختن رویای شرابی برابر اینتراخت فرانکفورت قهرمان.
ماجراجویی وستهم در اروپا اما در سرزمین ژرمنها پایان نمییابد... دیوید مویز اینبار در تورنمنتی دیگر به راه خود ادامه میدهد. جارود بوون، ستارهی گلزن وستهم میگوید:
"من سه سال است که اینجا هستم. اگر در همان روز اول به من میگفتید روزی در فینال اروپایی بازی خواهیم کرد، به شما پوزخند میزدم..."
بازی با فیورنتینا 1097امین بازی مویز روی نیمکت خواهد بود. با سابقهترین مربی حال حاضر فوتبال انگلستان که از ابتدای فصل روی نیمکت تیم خود نشسته (با احترام به هاجسن و آلاردایز پیر!). اگرچه رسیدن به بازی 1100ام آنقدرها هم ساده نیست. وستهم علیرغم رسیدن به فینال پراگ، در لیگ فصل ضعیفی را گذرانده. فصلی که با هزینهی 160 میلیون پاوندی آغاز شد. فصلی که با رویای درخشش پاکتا در جام جهانی و در لباس برزیل آغاز شد. و لذت حداقل یک فصل دیگر تماشای کاپیتان دکلان رایس با لباس چکشها.
وستهم تا دو هفته به پایان لیگ امسال در خطر سقوط قرار داشت اما مویز همیشه راهی برای فرار مییابد. حالا آنها در فینالی اروپایی قرار دارند و این یعنی پایان فصل یک لبهی باریک برای دیوید مویز است. ناکامی در کسب سهمیهی اروپایی در لیگ، خداحافظی ستارهها و اخراج مویز یا قهرمانی در پراگ و ایستادن در جایگاهی تاریخی: کاری که فقط دو نفر در تاریخ باشگاه با دو نسل طلایی موفق به آن شدهاند. میراث ران گرینوود و جان لایل…سر بابی مور و سر ترور بروکینگ... وستهم فقط دو بار بازی در فینالهای اروپایی را تجربه میکند. با ران گرینوود در سال 1965 و در سال 1976 به مربیگری جان لایل...
فینال 1965- ومبلی
ژرمنها، ومبلی، سر بابی مور، یک سال قبل...
|
کاپیتان وستهم و تیم ملی انگلستان، یک سال پیش از آن لحظهی تاریخی فینال 1966، بالا رفتن از پلههای ومبلی را تجربه میکند. در فینال جام در جام اروپا. در بازی وستهم برابر مونیخ 1860. اینبار اما چیزهایی در ومبلی فرق دارد. هر قدر که نام سر جف هرست آن هتتریک در فینال 1966 بارها و بارها به گوشمان خورده، قهرمان ومبلی 1965 را کمتر کسی به یاد میآورد. یک قهرمان از نسل مردان زمینی دنیای فوتبال. یکی از آن پسران متواضع متولد سالهای جنگ. پسری که یک هفته پیش از آن فینال، ازدواج خود را جشن میگیرد.... الن سیلی در آن روزها خود را شادترین پسر دنیا میداند...
آنتونی سیلی، پسر الن دربارهی پدر میگوید:
او کسی نبود که زیاد دربارهی خودش حرف بزند. من هم هرگز از او چیز زیادی دربارهی آن فینال نپرسیدم..."
سیلی دو بار دروازهی مونیخ 1860 را در آن فینال باز میکند. گلهایی ماندگار. یک شوت از زاویه بسته و یک ریباند ساده از شلیک ضربه ایستگاهی بابی مور. الن سیلی خیلی زود و در 53 سالگی در اثر حملهی قلبی درگذشت. آنتونی ادامه میدهد...
"من 33 ساله بودم که او متولد شد. در واقع آن سالها خیلی کوچک بودم و بعدتر وقتی پدر ر از دست دادیم بارها افسوس میخوردم که کاش چیزهای بیشتری دبارهی آن فینال از او پرسیده بودم."
محل زندگی الن سیلی فقط 9 خانه با استادیوم قدیمی آپتن پارک فاصله داشت. الن در نوجوانی فوتبال خود را از لیتون اورینت آغاز میکند وقتی در یک بازی محلی، موفق به زدن 5 گل میشود و استعدادیابهای اورینت او را میقاپند. سرانجام ران گرینوود پسر همسایهی آپتن پارک را به زمین قدیمی و پرخاطرهی چکشها میآورد و تیم خود را میسازد.
رونی بویس، زنندهی گل قهرمانی در فینال اف ای کاپ 1964 و برایان دیر که در آن فصل جام در جام اروپا 4 گل به ثمر رسانده بود. از 7 سالگی در کوچههای شرق لندن با هم همبازی بودند. گرینوود جانی برن را از کریستال پالاس میخرد. بازیکنی که او را با آلفردو دی استفانوی بزرگ قیاس میکند. آنتونی میگوید:
"ران گرینوود یک نابغه بود. او پدر من را در پست وینگر بازی میداد. پدر همیشه میگفت آن تیم وستهم شباهت زیادی به من یونایتد حول محور اریک کانتونا داشت. مدافعانی سفت و سخت، وینگرهایی ویرانگر و برن که به نظر او شباهت زیادی به کانتونا داشت. اما پدر من همیشه از یک عضور آن تیم به شکل دیگری یاد میکرد. از سر بابی مور. پدر همیشه در توصیف او از کلمهی "با کلاس" اسفتاده میکرد. هر بار که خبری دربارهی بابی مور پخش میشد موج رادیوی خانهی ما روی آن تنظیم بود."
بابی مور، با گلهای الن سیلی در ومبلی آن جام را بالای سر میبرد. اما و پس از آن سرنوشتها از هم جدا میشود. بابی به همراه جف هرست و مارتین پیترز، یک سال بعد باز هم در ومبلی به میدان میروند و افتخاری را کسب میکنند که در تاریخ فوتبال بریتانیا یکتاست. قهرمانان جام جهانی 1966. و سیلی به خاطر چیزی که پسرش آن را کمبود اعتماد بنفس مینامد، در سال 1967 وستهم را ترک میکند. بیشتر کریکت بازی میکند و سرانجام به خاطر مصدومیتهای پیاپی ورزش را کنار میگذارد... تا فوریهی 1996 و وداعی ناگهانی با زندگی در 53 سالگی. چند ماه بعد اریک کانتونا با آن گل در فینال اف ای کاپ منچستریونایتد را به جام قهرمانی میرساند!
فینال 1976 هیسل
باران، خاطرات را شست...
|
سر ترور بروکینگ حالا 74 ساله شده. اسطورهی وستهم. با بیش از 500 بازی برای باشگاه. 17 فصل. دسته یک و دسته 2. خاطراتی از سالهای پر نشیب و فراز باشگاه در دهههای 60، 70 و 80. سالهای دشوار بازی در تیم ملی انگلستان که به جام جهانی راه نمییافت. سالهای درخشان با آن صدای گرم و پرجذبه در صندلی کارشناسی ام او تی دی در دههی 80.
پت می، طرفدار قدیم وستهم در آن دوران، خاطرات وستهم با بروکینگ، بیلی باند و فرانک لمپارد پدر را در سال 1976 به یاد میآورد. آخرین فینال اروپایی پیش از بازی امشب:
"من آن شب بارانی را به یاد میآروم. بازی مان برابر فرانکفورت در نیمهنهایی. شبی که باران سیل آسا میآمد و من در 16 سالگی تصاویری پر خاطره از گلزنی بروکینگ برابر ژرمنها..."
وستهم در آن بازی تاریخی باخت 2-1 در آلمان را با برد 3-1 در آپتن پارک جبران میکند و در فینال در ورزشگاه هیسل بلژیک بازی را اندرلخت 4-2 میبازد. پت می میگوید:
"ما آن فینال را باختیم. اما در آن سالها آن شکست برایمان پایان زندگی نبود. من سال قبل قهرمانی در ومبلی و در اف ای کاپ را دیده بودم. و بار دیگر در سال 1980 در حالی که در دسته بودیم به فینال اف ای کاپ رسیدیم. یک سال بعد فینال جام اتحادیه با لیورپول... آن دوران ما مجبور نبودیم 43 سال برای یک قهرمانی صبر کنیم!"
می، سپس به سراغ سالهای دشوار میرود... حضیض در دههی 80. به قول خودش، هوادارن وستهم در آن سالها، مانند روی باتی در فیلم بلیدرانر چیزهایی دیدهاند که هیچکس ندیده:
"ما در سال 1986 سوم شدیم. بهترین مقام تاریخ باشگاه وستهم در لیگ. اما به خاطر محرومیت باشگاههای انگلیسی در آن سالها نتوانستیم به بازیهای اروپایی برسیم. سپس و در پایان دههی 90 با حضور هری ردنپ روی نیمکت و فعال شدن آکادمی و خرید پائولو دی کانیو بار دیگر تا رتبهی پنجم بالا آمدیم... اگرچه هنوز هم جامی در کار نبود... و بعد از آن سال 2006، در یک قدمی فتح جام در کاردیف، لیونل اسکالونی و شاکا هیسلوپ مغلوب آن شوت استیوی جرارد در فینال اف ای کاپ شدند. و بعد از آن دشوارترین روزها شروع شد. کارلوس توز و ماسکرانو به تیم آمدند اما ماجرای انتقال آنها به پروندهای پر از حاشیه تبدیل شد. توز ما را از سقوط نجات داد اما سال 2008 با آورام گرانت، وقتی از ویگان 2-0 پیش بودیم 3-2 باختیم. دشمنان خونی ما در میلوال با بنر "گرانت: اسطورهی میلوال!" ما را به سخره گرفتند. سرانجام بیگ سم ما را از ورطهی چمپیونشیپ نجات داد. در سال 2012 به لیگ برتر بازگشتیم. با اسلاون بیلیچ و دیمیتری پایه از تیم جنگجوی خود لذت بردیم و در همان سالها برای وداع با بولین گراند اشک ریختیم...باز هم سقوط. سالهای بد پلگرینی که در رئال مادرید و من سیتی خوب بود. تا روزی که دیوید مویز روی نیمکت ما نشست..."
این راهی است 47 سال از پیمودن آن میگذرد....
"میبینند چقدر خیس است؟"
ماروین دی دروازهبان وستهم با خنده فیلم بازی برگشت با فرانکفورت را نگاه میکند. در دفتر روزنامهی دیلی میل و در کنار رابسن و هالند دو هم تیمی خود. دی میگوید:
" در فرانکفورت همه چیز باز بود. یک ورزشگاه با پیست اطراف آن، سکوهای با فاصله و تیم حریف که توانست برنامههای خود را اجرا کند. اما اینجا و در اپتن پارک داستان دیگری رقم خورد. تماشاگران در چند متری زمین و در فشرده ترین حالت نشسته بودند و باران وحشتناکی میبارید..... بله، شب وستهم... "
هالند میگوید :
بازیکنان قدیمی که در آپتون پارک بازی میکردند آن را واقعاً ترسناک میدانستند. خیلی به تو نزدیک بودند. این تاثیر زیادی روی بازی داشت."
پیش از شروع بازی، باران سیل آسا همه چیز را به هم میریزد. ترافیک گره خوردهی لندن و تغییر اتوبوس بازیکنان اینتراخت. با این وجود، آمارهای رسمی از حضور 39202 نفر در ورزشگاه خبر میدهند و البته فشردگی جمعیت در تصاویر بازی، و ورود افراد زیادی بدون بلیت را تایید میکند. نیروی سکوها و زمین گل آلود، گرابوفسکی، هولزنباین و مردان تکنیکی اینتراخت را از کار میاندازد. با این وجود، نمایش وستهم، یک نمایش خیره کننده به رهبری یک مرد بزرگ است.
سر ترور بروکینگ، با آغاز نیمهی دوم طغیان سیل آسا را از آسمان، به سکوها میآورد.... دو گل بروکینگ و تک گل رابسن وایز، سرمربی اینتراخت میگوید:
" در خانه، به اندازهی کافی گل نزدیم.... و در نیمهی اول این بازی.. در چنین آب و هوایی نمیتوان بازیکنان را سرزنش کرد...."
وستهم، به بازی فینال میرسد. جدال با اندرلخت و شکستی تلخ. رابسن میگوید:
پیراهنم را از فینال جام برندگان جام اروپا نگه نداشتم. مدالم را همینطور... با خودم گفتم: "هیچ کس بازنده ها را به یاد نمی آورد"
زنگ صدای رابسن، مطمئنا امشب بخشی از تمرکز چکشها را به خود اختصاص میدهد... باخت، به معنای دستاورد "هیچ چیز" برای وستهم خواهد بود .... و قهرمانی و بالا رفتن جامی اروپایی توسط دکلان رایس؟ میدانید که بالا بردن جامی که سر بابی مور روزگاری آن را بالا برده چه مشقتی دارد...