Madrid 12سگی در چمن علف میخورد، سگ دیگری از کنار چمن گذشت، چون این منظرە را دید تعجب کرد و ایستاد.
آخر هرگز ندیدە بود سگی علف بخورد ایستاد
و با تعجب پرسید تو کی هستی؟چرا علف میخوری؟
سگی کە علف میخورد نگاهش کرد و
باد در گلو انداخت و گفت: منننن سگ قاسم خان هستم.
سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت. سگ حسابی تو کە علف میخوریدیگە چرا سگ قاسم خان؟
اگر لااقل استخوانی جلوت انداختە بود باز یە چیزی، حالا کە علف میخوری، سگ خودت باش.