ویلیام اشتاینیتز بین شطرنجدوستان به عنوان "اولین قهرمان رسمی جهان" مشهور است. مردی که در سال ۱۸۸۶ موفق شد با پیروزی ۱۲.۵ به ۷.۵ آن را به دست آورد و سه بار دیگر در سال های ۱۸۸۹، ۱۸۹۱ و ۱۸۹۲ با موفقیت از آن دفاع کند. اما کمتر کسی از تاثیر شگرف او روی بازی شطرنج با خبر است. در این پست با هم میخوانیم چرا نابغهی داستان ما میتواند خیلی بیشتر از صرفاً یک قهرمان جهان ستایش شود.
شطرنج قبل از ظهور اشتاینیتز
امروزه بازی شطرنج چه تصوری در ذهن شما دارد؟ احتمالا دو مرد باهوش با لباس های اتوکشیده را تصور کنید که با هوشمندی، دقت و آرامش استراتژی و برنامه های خود را مقابل حریف به کار میگیرند. ابتدا با پیاده های مرکزی شروع کن، سوار های خود را گسترش بده، امنیت شاه را فراهم کن، برای فتح مرکز بجنگ، خانه های مهم را تصرف کن، ساختار پیادهای مناسب داشته باش، به موقع خطوط را باز کن، در اردوی حریف نقطه ضعف بساز و... .
شطرنج در سال های قبل از اشتاینیتز به هیچ وجه به این تصویر شباهت نداشت و منظور نادان یا ژولیده بودن شطرنجباران نیست. دو سامورایی را تصور کنید که مقابل هم دیگر شمشیر کشیدهاند. در مبارزهی آن ها چیزی به اسم استراتژی یا مثلا طرح ریزی وجود ندارد؛ هر کس با تمرکز و مهارت بیشتر، زخمکاری را زودتر وارد کند پیروز میشود. شطرنج پسا اشتاینیتز چنین مبارزهای بود. حملات پر ریسک، وضعیت های افسار گسیخته و پیچیده، ترکیب های خلاقانه و به طور خلاصه بازی های کوتاهی که در نهایت با مات یکی از طرفین به پایان میرسیدند.
ویلیام اشتاینیتز در چنین شرایطی شطرنج آموخت و قبل از هر چیز در حملات بیرحمانه استاد شد. این بازی در سال ۱۸۶۰ نمونهای خوب از مهارت او و البته بازی های معمول در آن سال هاست:

اشتاینیتز سیاه است
قبل از دیدن پاسخ، سعی کنید بهترین حرکت را برای سیاه پیدا کنید.
در اینجا سیاه با راندن پیاده g برتری بزرگی کسب میکند:

سفید با دردسر بزرگی روبهروست. او نمیتواند به پیاده اجازهی پیشروی بدهد، زیرا اگر پیاده یک خانهی دیگر پیشروی کند، رخ خود را از دست خواهد داد، و اگر بخواهد با قرار دادن رخ در خانهی g1 از آن جوگیری کند، رخ سیاه پیادهی h2 را خواهد گرفت.
سفید تصمیم گرفت با f×g3 پیاده را بگیرد، اما یک غافلگیری در انتظارش بود:

سفید همین جا تسلیم شد. اگر او رخ را بگیرد (که چارهای هم جز این نخواهد داشت) کیش رخ دیگر در h8 به مات خواهد انجامید.
مسابقهی سال ۱۸۶۶ با آندرسن
آدولف آندرسن در آن سال ها قویترین بازیکن شطرنج جهان به شمار میرفت. هر چند او پیشتر مقابل پل مورفی مشهور مغلوب شده بود، اما به دلیل بازنشستگی زود هنگام مورفی از بازی، دنیا آندرسن را به عنوان شمارهی یک میشناخت. در کمال ناباوری، ویلیام اشتاینیتز موفق شد با نتیجهی ۸ بر ۶ آندرسن را شکست دهد و شهرتی جهانی کسب کند. احتمالا اولین بار در این مسابقه بود که نابغهی داستان ما پرتو هایی از شطرنج استراتژیک و پوزیسیونی را به نمایش گذاشت. یکی از نمونه ها، پیروزی او مقابل "پیاده های آویزان" آندرسن بود:

به پیاده های d5 و c5 سیاه (آندرسن) اصطلاحا پیاده های آویزان (hanging pawns) گفته میشود. این پیاده های خانه های مهم مرکزی را کنترل میکنند اما از طرف سایر پیاده ها حمایت نمیشوند و میتوانند هدف حمله قرار بگیرند. چند حرکت بعد، اشتاینیتز (سفید) با استفاده از اشتباه آندرسن و تعویض های مناسب، پیاده های آویزان را از هم جدا و در اردوی سیاه نقاط ضعف بزرگی ایجاد کرد:

این وضعیت را عکس بالا مقایسه کنید. پیاده های مرکزی از هم باز شده و تبدیل به دو نقطه ضعف بزرگ در e4 و c5 شدهاند. ستون d در اختیار سفید است و رخ به d7 نفوذ کرده است. برتری سفید آشکار است و در نهایت اشتاینیتز به زیبایی موفق شد این برتری را به برد برساند.
قهرمانی جهان و پس از آن
اشتاینیتز در سال ۱۸۸۶ موفق شد اولین عنوان رسمی قهرمانی جهان را با نتیجه ۱۲.۵ به ۷.۵، در مجموع با ۱۰ پیروزی، ۵ تساوی و ۵ شکست فتح کند. او پس از این قهرمانی چندین سال به شکل خبرنگار شطرنج فعالیت کرد و ایده ها و افکار خود را به رشتهی تحریر درآورد. او در مورد اهمیت استراتژی، طراحی حمله بدون عجله، ساختار های پیادهای مناسب، استفاده از دو فیل و به برد رساندن برتری های کوچک نوشت و باعث پیشرفت جامعهی شطرنج شد. تاثیر او آنقدر زیاد بود که لقب "پدر شطرنج پوزیسیونی" را یدک میکشد. او شاید امروزه شهرت کارلسن، کاسپاروف یا فیشر را نداشته باشد، اما دنیای شطرنج تا ابد وامدار او خواهد ماند.
یکی از ماندگارترین ایده های او، مانور اسب از b1 به f5 در گشایش اسپانیایی میباشد که امروزه به حرکت عادی و روزمرهی بازیکنان گشایش اسپانیایی بدل گشته است.
پایان ماجراجویی
در سال ۱۸۹۴ جوانی به نام امانوئل لاسکر، اشتاینیتز را به مبارزه طلبید. در حالی که دنیا اشتاینیتز را پیروز قاطع مبارزه میدانست، لاسکر جوان با نتیجهی ۱۲ بر ۶ پیروز شد؛ به همان اندازه پیروزی اشتاینیتز جوان مقابل آندرسن، شوکه کننده. چند سال بعد لاسکر، اشتاینیتز سالخورده را در رقابت قهرمانی جهان شکست داد و تاج و تخت را از او گرفت.