طرفداری |
«اوه میسون، اون گفت نه! گفت نه!» این سرودی بود که هواداران ساوتهمپتون یک سال پیش در اولدترافورد میخواندند. بازیکن ۱۹ساله بومی، میسون گرینوود، به تجاوز و خشونت علیه پارتنر خود «هریت رابسون» متهم شده بود. زن، تصاویری از کبودیها و زخمهای خود با 882 هزار دنبالکنندهی اینستاگرامش به اشتراک گذاشته بود. همینطور فایلی صوتی که در آن شنیده میشد:
- میسون نه، الان رابطه نمیخوام.
- برام مهم نیست چی میخوای!
- میسون!
- خفه شو، با من حرف نزن. صداتو ببر!
- اون [...] رو بگیر اونور!!!
- الان دلم میخواد، ضعیفه!
- من الان نمیخوام!
- برام مهم نیست چی میخوای. گوشِت با منه؟
- چرا این کارو باهام میکنی؟
- چون مودبانه ازت خواستم و قبول نکردی. دیگه چی کار میخوای بکنم؟ (همینه که هست)
- برو با یکی دیگه بخواب!
- من همین الان میخوام. یه بار دیگه هلم بده و ببین چه بلایی سرت میاد.
گرینوود از تیم منچستریونایتد کنار گذاشته شد. مربی تیم ملی هم او را کنار گذاشت. نایکی که اسپانسر شخصی او بود، قرارداد فیمابین را یکطرفه فسخ کرد. پرونده به دادگاه رفت. مراحل دادگاه به اینجا رسید که شاکی اتهام خود را پس گرفت تا کمبود مدارک، سبب شود که تحقیقات متوقف و بازیکن از اتهامات مبرا شود. میسون گرینوود از سوی دادگاه محکوم نشد؛ اما بیگناه هم نبود. منچستریونایتد ایدهای نداشت که قدم بعدی چیست.
شبیه به همین برای «سانتی مینا» بازیکن سلتاویگو اتفاق افتاد. پروندهای اینچنین برای دنی آلوز گشوده شد. چندین بازیکن بوکاجونیورز درگیر پروندههایی مشابه شدند. منچسترسیتی چنین وضعیتی را با بنجامین مندی تجربه کرد. بتیس، موردی اینچنین را در خصوص روبن کاسترو از سر گذراند. یوونتوس وقتی با بحران مواجه شد که کریستیان رونالدو متهم شد به زنی در هتلی در لاسوگاس تجاوز کرده و او سرانجام 300 هزار دلار برای بستهشدن پرونده پرداخت کرد.
لیست بازیکنانی با سابقه پروندههای جنسی که میتوان همگی را در دستهی برترپنداری مردانه تلقی کرد، بسیار طولانی است و این باعث به وجود آمدن گفتگوهای متعددی شده است. باشگاه باید چه واکنشی نشان دهد؟ چرا تا این حد وضعیت بازیکنان فوتبال در این زمینه خراب است؟ باید محروم شوند یا به بازی برگردند؟ در آخر چه کاری باید انجام شود تا از تکرار چنین مواردی جلوگیری شود؟
پروفسور «کلرا سِرا» رئیس دپارتمان «تحقیقات تئوریک، جنس و جنسیت» از دانشگاه بارسلونا توضیح میدهد اولین کاری که باشگاهها باید انجام دهند، این است که مقابل مردسالاری و قلدرمآبی بایستند. باید خود را برای حل این مشکل بنیادی دخیل کنند و نمیتوانند با متهمکردن یک شخص خاص، کمکی به حل این مشکل انجام دهند. باید در مسائل اجتماعی دخیل شوند و در مبارزه با مردسالاری، نابرابری و چیزهایی اینچنین که زنان را نشانه میرود، نقش ایفا کنند. اگر مردسالاری در فوتبال وجود دارد که به طرزی واضح اینچنین است، چاره این است که باشگاه، تیم و بازیکنان در کمپینهای عمومی مختلف که علیه مردسالاری هستند، شرکت کنند و فرهنگی جدید بسازد.
«برابری جنسیتی» چیزی بیگانه بین کمپینهای اجتماعی موردتوجه باشگاههای حرفهای فوتبال است. بااینحال برخی باشگاهها باتوجهبه سنتهای مترقی هواداران خود، آن را گنجاندهاند. چنین موضوعی در خصوص کورینتیانس وجود دارد. در این باشگاه برزیلی با کمک بزرگانی مانند «سوکراتس» ارزشهایی دموکراتیک جاری است؛ آنها گروهی بودند که برای کنارزدن دیکتاتوری دهه 80 برزیل، حضور مردم در انتخابات را تبلیغ میکردند. طی دهه 80 هم خشونتهای جنسی بین بازیکنان فوتبال مانند حالا پرشمار بود. چهار بازیکن «گرمیو» سال 1987 به یک هوادار ۱۳ساله در هتلی در سوئیس تجاوز کردند[i]. یک ماه این سه را در حبس نگه داشتند؛ اما بعد با استقبالی قهرمانانه به برزیل برگشتند. رسانهها نوشته بودند که قربانی با صورتی شاد هتل را ترک کرده؛ هرچند بعدها در تلاش از رهایی از ترومای روانی، منجر به خودکشی او شد. سه فوتبالیست، جریمهای پرداخت کردند و به زندگی خود برگشتند. یکی از آنها حتی دوره مربیگری موفقی داشت. الکسی استیوال (معروف به کوکا)، در چندین تیم برزیلی مربیگری کرده و همین چند ماه پیش کورینتیانس او را بهعنوان مربی جذب کرد. فشار هواداران بخصوص تیم زنان باشگاه باعث شد که هیئتمدیره مسئله را بررسی و رأی به اخراج مربی بدهد. اعتراضات تیم زنان منچستریونایتد هم نقشی کلیدی در بازنگشتن گرینوود به ترکیب یونایتد بازی کرد.
واکنشهای مشابه کورینتیانس به مسئلهی کوکا و پوماس به دنی آلوز، همان کاری هستند که بیشتر باشگاهها در مواقع اینچنین نشان میدهند – قرارداد بازیکن فسخ میشود تا به شهرت باشگاه لطمه وارد نشود. بااینحال کارشناسان باور دارند که چنین واکنشی کاملاً تأثیرگذار نیست و حتی بیشتر در جهت استراتژیهای راست افراطی است. «مار گارسیا پویگ» نویسنده و نایبرئیس کمیسیون دولتی اسپانیا، اخیراً دراینخصوص نوشت: مهم است که دیدگاه فمینیستیای که به ارمغان میآوریم، بهدوراز احساساتگرایی و اقدامات تنبیهی باشد. باید فرض اولیه را بر برائت بگذاریم و فردی که ممکن است بیگناه باشد را اذهان عمومی به صلابه نکشیم. بااینحال، موضوع حساس است و چهرههایی این بین به مثال تبدیل شدهاند (تا دیگران درس بگیرند). باید اجازه دهیم عدالت به جریان بیفتد و همین بین، اعتراض خود را علیه خشونت جنسی بیان کنیم. باید از خود بپرسیم فوتبال معرف چه شکل از مردسالاری است و این بین از تبرئه قهرمانان خطاکردهی خود بپرهیزیم و زنان آسیبدیده را به چیزی متهم نکنیم. شما میتوانید یک بازیکن خاص را کنار بگذارید؛ اما فرهنگ مردسالاری و خشونت جنسی در باشگاه شما ادامه پیدا کند. این معضل را نه به شیوه تنبیهی که باید با تأثیرگذاری روی فرهنگ جمعی از طریق ورزش و بخصوص فوتبال حل کرد.
دشواریهایی که مسیر طولانی قضاوت دارد، کمکی به قربانیان نمیکند که سرمشق خوبی شوند. سه مورد از مهمترین پروندههای آزار جنسی در بریتانیا، در همین مدت اخیر به نتیجه رسیدند. در برخی موارد، بهخاطر کنارهگیری شاهدان مسئله فیصله یافت (گرینوود)، در برخی دیگر هم تنها فقدان شواهد قطعی سبب برداشتهشدن اتهام گشت. سیستم قضایی بریتانیا مجبور شد تا اتهامات علیه اسطوره ولزی رایان گیگز را بردارد؛ چون دیگر شاکی حاضر به شهادت نبود. بنجامین مندی که 13 زن به وی اتهام تجاوز و خشونت جنسی زده بودند، از سوی دادگاه محکوم نشود؛ چون اسناد کافی وجود نداشت. وینیسیوس جونیور ستاره رئالمادرید برای دفاع از مندی قدم جلو گذاشت؛ با اینکه دادستان در تشریح شخصیت مندی در دادگاه توضیح داده بود فوتبالیست فرانسوی «نه» را در جوابِ درخواستِ رابطه جنسی قبول نمیکند.
«آهای روبن کاسترو! تو خطایی نکردی، اون زن فاحشه بود، تو کارت خوب بود!» این سرودی بود که برخی هواداران بتیس سال 2015 برای مهاجم خود خواندند؛ او به دلیل خشونت علیه پارتنر سابق خود و تهدید وی، متهم شد. بتیس، کاسترو را به «گوئیژو ژیچنگ» چین قرض داد؛ اما بعد در پی یک محاکمه بسیار طولانیمدت، اتهامات برداشته شد. قربانیان باید از دریافت غرامت چشمپوشی کنند یا خود را آمادهی مقابله با لشکر هواداران بازیکن کنند تا مسئله بتواند با محکومیت خاتمه یابد. باشگاهها فرصتی برای بازپروری بازیکنان خود ندارند و اسپانسرها هم عموماً بازنمیگردند. «سِرا» توضیح میدهد تا جایی که من میدانم، مرخص کردن بازیکن، باشگاه را از این امر مبرا نمیکند که احترام به زنان جزء خصوصیات بازیکنانِ آنها نیست. صرفاً اخراج بازیکن وقتی تلاشی جهت شکستن زنجیرهی مردسالاری و خشونت نباشد، لَنگ میزند.
اگر باشگاهها ترجیح میدهند خود را از شر بازیکن خلاص کنند، هواداران واکنش نشان میدهند. یکی از کاربران توییتر در پای خبری جدید در خصوص پروندهی آلوز نوشته بود: شما تنها وارد آسانسور میشوید. یک زن وارد میشود و دکمهی اضطراری را میزند. لباسهایش را پاره میکند و شروع به فریاد میکند که جلوی شما را بگیرد. خشکتان میزند. مهم نیست چه بگویید، شما به زندان میروید. شما بیدفاعید.
«مانوئلا برگروت» سیاستمدار مادریدی در نوشتهای بر سوگ دیگو مارادونا در سال 2020 نوشت: بحثهایی وجود دارد که دیگر بهعنوان جامعه قادر به نادیدهگرفتن آنها نیستیم. حسی از نارضایتی وجود دارد که در مردان جوان خود را به این شکل بروز میدهد که چیزی برای به چالش کشیدن آنها وجود ندارد و این حس، خود را علیه زنان یا گروههای دگرباش نشان میدهد. مشکل اینجاست که تنها کسانی از این نارضایتی صحبت میکنند که از گروه راست افراطی هستند و رویکردی بسیار مضر و ارتجاعی دارند. در جناح مخالف، باید این نارضایتی را درک کنیم، جلوی قطبی شدن جامعه را بگیریم و سعی کنیم فمینیسم را کاملتر کنیم. مشخص است که وقتی یک اسطوره به جرمی جنسی متهم میشود، اوضاع به هم میریزد. کسی نمیتواند ارزش هنری یا فرهنگی تولیدشده توسط بزرگان را زیر سؤال ببرد. نمیتوان فیلمهای وودی آلن و گلهای دیگو مارادونا را دوست نداشته باشم و اینها برخی از تربیت عاطفی ما خواهند ماند.
خورخه والدانو که همدوره دیگو مارادونا است، یکمرتبه توضیح داد: بازیکنان باید بدانند که وقتی با باشگاهی قرارداد امضا میکنند، باید به ارزشهای باشگاهی که آنها را استخدام کرده پایبند باشند و خطایی این بین جایز نیست. اما بیایید بهجای فوتبالیست، بگوییم آنها موزیسین هستند. فکر نکنم گرفتن گیتار از موزیسین، بهترین راه برای آموزش فرهنگی جوانی باشد که زندگی خود را نابود کرده است.
به بیان دیگر؛ آگاهی، آموزش جمعی و عدالت که در برابر رفتارهای تنبیهی عوامفریبانه برای جلوگیری از ضرر تجاری قرار میگیرند، تنها راهکارهایی هستند که میتوانند شهرتی که با مردسالاری عجین شده را ترمیم کنند. «گارسیا پویگ» اینطور بحث خود را تمام کرده بود که اگر پیامی که ارسال میکنیم این باشد که مجرم جنسی واجدالشرایط پذیرش مجدد نیست، پیامی منفی برای زنان ارسال کردهایم. جبران واقعی خسارت برای قربانی در شرایطی ممکن است که در درجه اول آسیبهایی که به او وارد شده را بشناسیم و از سمت دیگر، به این توجه کنیم که حتی جای توانبخشی و آموزش مجدد برای چهرههای شهیر ممکن است؛ ادغام مجدد فرد در جامعه را سبب شویم، چیزی که امید عرضه میکند.
[i] روند دادرسی دو سال طول کشید و حتی تائید شد که اسپرم «کوکا» درون بدن دختر 13 ساله وجود دارد. او به 15 ماه حبس محکوم شد اما وقتی محکومیت نهایی شد که از سوئیس خارج شده بود. برزیل متعهد به استرداد مجرمان نیست.