روزگار از من و تو کینهی پنهان دارد
قصد نابودی جمع من و یاران دارد
دوش ما خنده به لب او ز حسد جان میداد
لیک امروز به لب خنده شیطان دارد
خنجر کین به کمربسته ، رجز میخواند
خون طلب می کند و خشم فراوان دارد
آنچنان خشم گرفته وَ به ما میتازد
گویی اندیشهی ویرانی ایران دارد
یک طرف زلزله و قحطی و بیدادگری
یک طرف سیل و فراوانی طوفان دارد
ارث بابایِ قُرُّم ساقِ چه کس را خوردیم
کاین چنین بر سر ما عقده و عصیان دارد؟
ای فلک دست بکش از ستم و لجبازی
این وطن ریشه و پیشینه ز خوبان دارد.