چند سال پیش زنم بهم گیر داده بود بریم شمال
منم به زنم گفتم خودت برو من میخام با کریس پلی استاتیون بازی کنم
بعد زنم گفت مرتیکه بیقیرت کریس الان با زنش رفته آنتالیا داره میگرده میاد با تو پلی استی بازی کنه
بعد من گفتم خخخخخ چی میگی من این زن زلیل نبودنمو از کریستینو یاد گرفتم
بعد زنم گریه کرد رفت تو اتاق درو رو خودش بست گوشه گیر شد
اینجا بود که کریس بهم زنگ زد گفت زنتو رد کردی
گفتم آره رفته تو اتاق درو رو خودش بسته ایول
بعد گریس هم از پشت تلفن زد قدش
گفتش منم جورجی رو با هواپیما از اون غیر متبرا فرستادم بره اونور هوووو همینجوری سقوط میکنه برای حمیشه راحت میشم
هی با کریس اینارو میگفتیم و میخندیدیم
بعد گفتم جوجه هایی که زنم آماده کرده بود واسه شمال میارم
تو هم برنج بیار
بعد کریس گفت برنج نداریم این زنیکه اصلا نمیدونه برنج چیه
بعد گفتم خیله خب سر راه بربری بخر بیار
بعد رونالدو رو دیدم گفتم ایول بزن بریم که آزاد شدیم
خلاسه رفتیم و وسط راه یدفعه کریس گفت توپ رو آوردی
گفتم توپ چیه دیگه
رونالدو: فوتبال دیگه پنالتی بزنیم
گفتم واای چرا زودتر نگفتی کربس
گفتش پیاده شو
گفتم چرا و تعجب کردم
گفت گورتو گم کن من فقط واسه اون توپ خاستم تو بیای
بعد من با ناراحتی وسط جاده پیاده شدم یدفعه ی کامیون مماس باهام شد
اینجا بود که کریس لهضه آخر ماشینشو آورد جلو کامیون تا کامیون به من نخوره
بعد ماشین کریس چپ کرد من گریه کردم و فکر کریس میمیره ولی مرد عنکبوتب تار زد و بین دره و زمین ماشین کریس رو نگه داشت
بعد گفتم هووووووو مرد عنکبونی
بعد مرد عنکبوتی داشت تار میزد و پرواز میکرد که یدفعه هواپیما جورجیا سقوط کرد
مرد عنکبوتی تلاششو کرد ولی هواپیما رد شد داشت میخورد به ماشین کریستین
ولی دوست پاک کریس بدر هاری
با دستکشای بوکس هواپیما رو نگه داشت بعدش جورجیا و کریس با هم روبرو شدن
من یدفعه دلم واسه زنم که تنهاش گزاشتم سوخت و واینسادم تقابل کریس و جورجی رو ببینم وقتی برگشتم خونه زنم نبود!
هی صداش کردم هی صداش کردم نبود!!!
هیچ اثری ازش نبود
بعد گفتم آخیش راحت شدم دیگه اب شد زیر زمین یدفعه دیدم کریس و جورجیا پشت در هستن و زنم هم کنارشونه گفتن تولددددت مبارک
بعد به زنم گفتم بهترین کادویی که میتونی بهم بدی اینه که از این خونه بری بیرون
زنم اولش رفت بیرون ولی بعد یادش اومد خونه به نام خودشه برای حمین منو پرت کرد بیرون
بعدش به کریس گفتم جورجیا رو تلاق بده تو ام بیام خونتون پلی استاتیون و پنالتی بازی کنیم
ولی کریس گفت منم داماد سرخونه هستم و خونه ای نمیمونه که پلی ایتاتیون بازی کنیم
بعدش با گل و شیرینی و با شرمندگی برگشتم پیش زنم تا اشتی کنم
ولی فهیدم ازدواج کرده