یروزی مصی منو خونش دعوت کرد
رفتم خونش و برام چایی اورد و هرف زدیم
بعدش خاستم بخندیم گفتم:فیلم جاده خاکی دیدی؟
مصی گفت: نه
بعد گوشیشو برداشت و درموردش صرچ کرد
گفتم: تا آفصالت نشده ببین
بعد خندیدم ولی مصی اصلا خوشحال نبود
بعد منو از خونه انداخت بیرون
منم برای انتغام گیری ازش به رونالدو پیام دادم که اذیتش کنه
رونالدو دزدکی رفط تو خونش و کفشاشو دزدید
ازون موقعه مسی با کفشای دسته دو و خراب بازی میکرد و نمیتونست شوط بزنه
منم خیلی خوشحال شدم و وقتی شوت میزد میرفط بیرون می خندیدم
ولی بعد فهمید که کار من بوده و با سوارز و نیمار اومدن خونم
منو زدن و داد زدم: کممکککک کمکککککک دیگه نمیکنم ببخشید!!!
بعد مصی گفت: بگو طُرُبچه
منم گفتم طربچه
بعد گفت: صیبیل بابات میچرخه هاهاهاهاهاها
بعدش رفت
یکمی ناراحت بودم تا اینکه بابام زنگ زد
دیدم یه فیلم بابام فرصتاده که داره طوش صیبیلش میچرخه و شبیح هلکپیتور شده
منم عصبانی شدم و با ژاوی رفتم خونش
مصی گفت: کومیرو واوا
واژی که فرانسوی بلد بود هرف عربیه مصی رو فهمید و جوابشو به ژاپنی داد
مصی هم چون ایرانی بلد بود حرف ترکیشو فهمید و خیلی ناراحت شد
بعدش دیدیم نیمار و صوازر اومدن و ما هم ترصیدیم فرار کردیم