مطلب ارسالی کاربران
میخواهم حادثهای را گزارش کنم ...
سلیا ، همهاش تقصیر توست . سرانجام جسد متورم مرا در استخر پیدا میکنی . بدرود . امبرتو .
او یادداشت در مشت و با گام های متزلزل بیرون دوید ، مرا دید ، شناور با چهرهای درون آب ، چون مگسی غولپیکر که در ژله غرق شده باشد .
وقتی برای نجات من خود را به آب انداخت و به یاد آورد بلد نیست شنا کند ، از آب بیرون آمدم ...