اختصاصی طرفداری | یک سال و نیم پیش در یادداشت فنی-پژوهشی «پویایی مدرن؛ باکیفیتترین فوتبال در بالاترین سطح اروپا» به بررسی کیفیت فنی تیمهای حاضر در رقابتهای چهار لیگ معتبر اروپایی پرداخته بودم.
با توجه به استقبال استثنایی مخاطبان از آن یادداشت و درخواستهای متعدد در خصوص ادامه روندهای مشابه، در فصل جدید بنا دارم تا این نوع یادداشتهای فنی-پژوهشی را در رسانه طرفداری و در قالب ستون همیشگیام، ایستگاه تاکتیک، ادامه دهم. با توجه به اینکه به نخستین وقفه بازیهای ملی پس از سه هفته در لیگهای معتبر اروپایی رسیدهایم، فرصت خوبی است تا در همین سه هفته، نوع فوتبالی که تیمهای مختلف در لیگهای معتبر بازی میکنند را مورد مطالعه قرار دهیم.
به عنوان نخستین یادداشت، لیگ برتر انگلیس را برای مطالعه انتخاب کردهام. لیگی که مدتهاست به علت حضور بزرگترین و تاکتیکیترین سرمربیان دنیا، مورد بحثترین لیگ فوتبال از لحاظ فنی و تاکتیکی در دنیا بوده است. هر چند برای بررسی فنی با توجه به گذشت تنها سه هفته زود است، اما مطالعه این مسئله در بازههای زمانی مختلف میتواند نقشه راه شفافتری را به ما نشان دهد تا تغییرات فنی تیمها و عملکرد سرمربیان را نیز با دقت بیشتری زیر نظر قرار دهیم. در این یادداشت روی عملکرد تیمها حین مالکیت توپ متمرکز شدهام و سعی خواهم کرد با تعریف، مطالعه و تحلیل سه داده فنی پیشرفته، به شما نشان دهم که کدام تیمها در شروع رقابتها با کیفیتترین فوتبال را حین مالکیت توپ داشتهاند.
برای شروع این یادداشت فنی-پژوهشی باید ابتدا تعریفی از فوتبال با کیفیت، پویا و مدرن حین مالکیت توپ ارائه دهم. در همین ابتدا تاکید میکنم که بحث ما روی همین سه واژه کلیدی است: کیفیت، پویایی و مدرن بودن. هیچ بحثی درباره زیبایی شناسی نوع فوتبال وجود ندارد چرا که سلایق متفاوت است و از دیدگاه بعضی از هواداران شاید این فوتبال با کیفیت، پویا و مدرنِ مدنظر ما از لحاظ زیبایی شناسی در جایگاه بالایی قرار نگیرد. در این خصوص بحثی وجود ندارد و تاکید ما روی سه واژهای است که به آن اشاره کردم.
اما فوتبال با کیفیت، پویا و مدرن حین مالکیت توپ چه فوتبالی است؟ تعریفی که ارائه میکنم همین حالا در معتبرترین دورههای مربیگری و آنالیز در حال تدریس است و به مربیان و آنالیزورها در سراسر دنیا آموزش داده میشود تا این نوع از فوتبال را حین مالکیت توپ بازی کنند. تعریف مدنظر ما روی چند پارامتر استوار است. این پارامترها کاملا مانند یک حلقه به یکدیگر متصل هستند و حضور همگی آنها در نهایت میتواند باعث شود که یک تیم فوتبال با کیفیت، پویا و مدرنی را حین مالکیت توپ بازی کند. پارامتر نخست دیکته کردن مالکیت توپ به حریف به شکل موثر و پیاپی است. به این معنی که تیم شما بتواند، در هر بار مالکیت توپ، به طور موثر آن را به گردش دربیاورد، پرسینگ حریف را از بالای زمین بشکند و با انتقال پیاپی میان بازیکنان مختلف بتواند بازی را با موفقیت به یک سوم تهاجمی برساند و در این حین نیز مالکیت از دست نرود.
پارامتر دوم موثر بودن این مالکیت در راستای زدن ضربه به سمت دروازه حریف است. به این معنی که مالکیت موثر، پیاپی و طولانی تیم بتواند در نهایت به یک حمله در یک سوم تهاجمی منجر شود. اینکه یک تیم بتواند در عین دیکته کردن مالکیت توپ خود به حریف از این مالکیت توپ طولانی استفاده کند و با استفاده از پاسهای پیاپی بین بازیکنان خودی در نهایت به سمت دروازه حریف ضربه بزند. سومین پارامتر نیز احساس خطر کردن حریف از مالکیت توپ است. به این معنی که تیم شما بتواند از این مالکیت توپ طولانی، موثر و دیکته شده استفاده کند و همواره حریف را در معرض خطر قرار دهد. مالکیت توپی که به شکل طولانی و دادن پاسهای متوالی در نیمه زمین خودی باشد، عملا نمیتواند برای حریف احساس خطری داشته باشد اما مادامی که این مالکیت به یک سوم تهاجمی برسد و در آن جا به شکل طولانی ادامه پیدا کند، حریف همواره احساس خطر خواهد کرد.
حالا چگونه میتوانیم این تعاریف فنی را مورد سنجش قرار دهیم؟ از بین صدها داده فنی پیشرفته من سه داده فنی پیشرفته را انتخاب کردهام که میتواند در سنجش پارامترهای تعریف شده به ما به خوبی کمک کند. در ابتدا به طور مجزا به تعریف هر یک از این سه داده میپردازم. داده نخست «Passes per sequence» است. دادهای که نشان می دهد هر تیم تا چه اندازه توانسته در هر مالکیت توپ، آن را به گردش دربیاورد و حفظ کند. هر چه این عدد بیشتر باشد، به معنی احاطه بیشتر هر تیم در مالکیت توپ است و نشان میدهد که تیم مورد نظر توانسته پاسهای بیشتر و دقیقتری را در هر سکانس از مالکیت میان بازیکنان خود رد و بدل کند و حریف نیز همواره در پس گرفتن توپ از آنان ناکام بوده است.
داده دوم «Att. Passes per sequence» است. دادهای که مکمل داده قبلی است و به ما میتواند نشان دهد که در جریان بازی، تیم در هر مالکیت توپی که عهدهدار بوده به طور میانگین پس از دادن چند پاس توانسته به سمت دروازه حریفان ضربه بزند. هر چه این عدد بیشتر باشد، به این معنی است که تیم مورد نظر تمایل به دیکته کردن مالکیت توپ خود داشته و از این طریق در تلاش بوده به حریف ضربه بزند. کمتر بودن این عدد به این معنی است که تیم مورد نظر اعتقاد به بازی مستقیم داشته و همواره سعی کرده تا به شکل مستقیمتر و خطیتر به سمت دروازه حریف شوت بزند.
داده سوم نیز «Field tilt» است. دادهای که به محاسبه مالکیت توپ هر تیم فقط در یک سوم تهاجمی در یک مسابقه فوتبال میپردازد. به این معنی که در بازی کدام تیم توانسته مالکیت توپ (لمس توپ و پاس) بیشتری را در یک سوم تهاجمی خودی داشته باشد. این داده از این لحاظ اهمیت دارد که میتواند کنترل و اختیار یک تیم را مورد بررسی قرار دهد و مالکیت توپهای موثر تیم را عیان کند. مالکیتی که حریف همواره از آن احساس خطر کند.
دادههای فنی پیشرفته را نیز از گروه فنی EPL Analytics و کمپانی مرجع Opta استخراج کردهام و حالا به ترتیب با ارائه نمودارها، بهترینها را در هر یک از سه داده مورد نظر در سه هفته ابتدایی لیگ برتر انگلیس مشخص میکنم. تصویر نخست وضعیت تیمهای حاضر در رقابتهای لیگ برتر انگلیس را در فصل جاری از حیث داده «Passes per sequence» نشان میدهد (عدد روی نمودارها جایگاه تیم در میان بیست تیم حاضر در لیگ برتر است). مطابق انتظار سیتی با پپ گواردیولا در رتبه نخست قرار دارد و به طور میانیگن در هر مالکیت توپ خود تا پیش از توقف در بازی، زدن ضربه و یا کنش تدافعی حریف، 7.59 پاس رد و بدل کرده است. لیورپول با سرمربی جدید خود، آرنه اشلوت، در رتبه سوم قرار دارد که میتواند بازتاب ایدههای فنی این سرمربی باشد. چلسی با انزو مارسکا در رتبه چهارم است و وضعیت باقی تیمهای مهم نیز قابل مشاهده است.
تصویر بعدی وضعیت تیمها را از حیث داده «Att. Passes per sequence» نشان میدهد. لیورپول و سیتی باز هم در بالای جدول حضور دارند. تاتنهام نیز همچنان وضعیت خوبی در کار با توپ دارد، ساوتهمپتون نیز تیم خاص فصل جدید است و مابقی تیمهای مهم نیز به ترتیب در نمودار دیده میشوند (عدد روی نمودارها جایگاه تیم در میان بیست تیم حاضر در لیگ برتر است).
و در نهایت نمودار سوم نیز وضعیت تیمها را از لحاظ داده فنی پیشرفته «Field tilt» مشخص میکند. جایی که میتوان متوجه شد چه تیمهایی مالکیت موثری در یک سوم تهاجمی خودی دارند که میتواند باعث شود حریف همواره از داشتن توپ توسط آنها احساس خطر کند. حضور تکراری سیتی و لیورپول در بالای جدول در کنار باقی تیمها (عدد روی نمودارها جایگاه تیم در میان بیست تیم حاضر در لیگ برتر است).
و حالا به بخش مهم این یادداشت فنی – پژوهشی میرسیم. جایی که با تحلیل مجموع این سه داده فنی پیشرفته به شما خواهم گفت که در سه هفته ابتدایی لیگ برتر انگلیس وضعیت تیمها در کار با توپ چگونه بوده و کدام تیمها توانستهاند فوتبال با کیفیت، پویا و مدرنی را حین کار با توپ ارائه دهند:
1 – منچسترسیتی با پپ گواردیولا همچنان با کیفیتترین تیم لیگ برتر انگلیس در کار با توپ است. این تکراریترین گزارهای است که این سالها ما درباره فوتبال شنیدهایم. تیم پپ گواردیولا همچنان با محوریت مالکیت توپ بالا فوتبال بازی میکند، این مالکیت توپ همواره حریفان را در معرض خطر قرار داده (Field tilt)، آنها همواره توانستهاند بیشترین پاس را در هر سکانس از مالکیت توپ داشته باشند (Passes per sequence) و اتفاقا توانستهاند به خوبی از این مالکیت توپ طولانی برای زدن ضربه به سمت دروازه حریف با آرامش استفاده کنند (Att. Passes per sequence). گرفتن توپ از تیم گواردیولا در این سه هفته ابتدایی نیز همچون همیشه بسیار دشوار بوده و اگر اتفاقی خاصی رخ ندهد این روند تا انتهای رقابتهای لیگ برتر نیز ادامه خواهد داشت. خلق چنین تیمی با این روند تکراری در کار با توپ، حقیقتا باور نکردنی است.
2 – لیورپول با آرنه اشلوت در همین سه هفته ابتدایی نشان داده که چه فوتبالی میخواهد بازی کند. سرمربی هلندی به خوبی از سه هافبک میانی خود توانسته بازی بگیرد (در یادداشتهای فنی بعد به این موضوع خواهم پرداخت) و مشارکت پویای این سه هافبک در زمین مسابقه باعث شده تا لیورپول همراه با توپ تیمی با کیفیت، پویا و مدرن باشد. آنها در هر سکانس از مالکیت توپی که منجر به زدن ضربه شده به طور میانگین حتی از تیم پپ گواردیولا نیز پاسهای بیشتری رد و بدل کردهاند که در سه هفته ابتدایی بسیار جالب توجه است (صد البته که این موضوع در طول فصل میتواند تغییر کند اما در همین شروع بیانگر تفکر یک سرمربی میتواند باشد). تیم با کیفیتی (از لحاظ نیروی انسانی) که اشلوت به ارث برده باعث شده تا او از همین ابتدا فضای مناسبی برای اجرا و به کارگیری ایدههایش داشته باشد.
3 – همه میدانیم که میکل آرتتا چه سرمربیای است و چه ایدههایی در کار با توپ دارد. منتهی در تحلیل دادههای فنی درباره آرسنال در سه هفته ابتدایی باید به این نکته دقت کنیم که تیم آرتتا در بازی سوم مقابل برایتون تقریبا نیمی از بازی را 10 نفره به میدان رفت که همین عامل باعث شده تا عملکرد آرسنال در کار با توپ در حد یک تیم میانه جدولی باشد. به همین علت این مطالعه در زمان حاضر درباره آرسنال با خطای جدی روبهرو است. اگر این اتفاق در نیمه دوم بازی سوم رخ نمیداد، عملکرد آرسنال در دادههای مورد بحث ما در حد و اندازههای تیمهایی همچون سیتی و لیورپول میبود. این مساله در بررسیهای آینده رخنمایی خواهد کرد و به آن خواهیم پرداخت. به همین علت علی الحساب، مطالعه پیش رو در پایان بازی سوم نمیتواند درباره آرسنال دقیق باشد.
4 – تاتنهام با بیگ آنژ به مسیر با کیفیت و پویای فصل گذشته خود ادامه میدهد. میبینیم که ایدههای فنی آنژ در همین سه هفته ابتدایی نیز در بازی تاتنهام متجلی بوده و تیم او یکی از با کیفیتترینها در کار با توپ است. منتهی همچون فصل گذشته این تیم در کسب حداکثر امتیازها دچار مشکل است. به عنوان مثال آنها مقابل نیوکاسل از لحاظ فنی فوتبال با کیفیت و برتری را در کار با توپ نمایش دادند اما نتیجه را به تیم ادی هاو واگذار کردند. آنژ باید رابطه مستقیمی میان کیفیت تیمش و کسب نتیجه پیدا کند. رابطهای که به عنوان مثال پپ گواردیولا و یا میکل آرتتا به خوبی توانستهاند به آن دست پیدا کنند.
5 – چلسی با انزو مارسکا کار زیادی برای انجام دادن دارد، با این حال در همین سه هفته نیز میتوان دید که ایدههای انزو مارسکا در بازی با توپ هدفمند و پویا است. آنها علیرغم این موضوع که بازی نخست را مقابل سیتی انجام دادهاند اما از لحاظ مالکیت توپ در یک سوم تهاجمی خودی (Field tilt)، پنجمین تیم برتر لیگ هستند. تیم مارسکا به خوبی نشان داده که در تلاش است فوتبالی مبتنی بر مالکیت توپ ارائه دهد (Passes per sequence) اما هنوز نتوانسته از این مالکیتهای طولانی به خوبی در راستای زدن ضربه به سمت دروازه حریف استفاده کند و همچنان بیشتر ضرباتش را به سمت دروازه حریف در جریان بازی با استفاده از بازی مستقیم روانه کرده که با توجه به مدت کمی که مارسکا هدایت چلسی را عهدهدار بوده، چندان هم دور از انتظار نمیتواند باشد. سرمربی ایتالیایی در ادامه فصل حرفهای بیشتری برای گفتن خواهد داشت و صد البته که باید زمان کافی نیز در اختیارش قرار گیرد.
6 – مشکلات اریک تن هاخ در یونایتد همچنان ادامه دارد. فصل گذشته و این فصل طی یادداشتهای فنی مختلف به این نکته اشاره کردم که بزرگترین مشکل یونایتد در کار با توپ است. سرمربی هلندی علیرغم اینکه در کار با توپ به فوتبال پویا و مدرن اعتقاد دارد اما در عمل هنوز نتوانسته ایدههایش را پس از گذشت سه فصل در یونایتد به طور با ثبات ارائه کند. میبینیم که آن ها همچنان از لحاظ کار با توپ در بهترین حالت یک تیم میانه جدولی هستند و این مساله در سه بازی نخست نیز کاملا هویدا بوده. فاصله فنی تیم تن هاخ پس از سه فصل همچنان با تیمهایی همچون آرسنال، سیتی و لیورپول فراتر از تصور است و حتی تاتنهام با آنژ نیز از لحاظ فنی در کار با توپ کیفیت بسیار بهتری از یونایتد دارد. اریک تن هاخ نتوانسته طی فصل گذشته و سه بازی نخست در این فصل تیمش را در این حوزه رو به جلو حرکت دهد و باید دید تا چه زمانی اجازه خواهد داشت روی حل این مساله کار کند. فعلا تا اینجا نیز آثاری از پیشرفت مشاهده نشده.
7 – ساوتهمپتون با راسل مارتین، نکته هیجان انگیز سه بازی نخست فصل جاری رقابتهای لیگ برتر بوده. تیم او گرچه در قعر جدول است اما از لحاظ فنی در کار با توپ تیم خوبی است و در تلاش است که فوتبال مدرنی را بازی کند. با این حال نیروی انسانی نیز در این بین نقش بسیار پررنگی را ایفا میکند. ایدههای مارتین در کار با توپ به شکل هیجان انگیزی به بهترین سرمربیان دنیا شبیه است و تیم او در این حوزه در تلاش است تا مانند تیمهای قدرتمند فوتبال بازی کند ولی خب در عمل در نتیجه گیری فاصلهها بسیار زیاد است. مارتین سرمربی آیندهداری است. تیم او گرچه احتمالا این فصل برای فرار از سقوط خواهد جنگید اما اصول این سرمربی در کار با توپ ثابت است و او از بازیکنانش میخواهد این اصول را در زمین مسابقه اجرا کنند و رو به راه حلهای دم دستی از جمله بازی مستقیم نیاورند. مسئلهای که ما شبیه به آن را در برنلیِ کمپانی نیز شاهد بودیم و علیرغم سقوط این تیم در فصل گذشته دیدیم که سرمربی بلژیکی در تلاش بود تا تیمش فوتبال با کیفیت، پویا و مدرنی را علیرغم نیروی انسانی محدود بازی کند. به همین علت نیز بود که مسئولان بایرن مونیخ به سراغ کمپانی رفتند چرا که فراتر از نتیجهگیری در یک تیم سطح پایین، ایدههای او را پسندیده بودند. این مساله در آینده نیز میتواند شغل خوبی را برای راسل مارتین پس از ساوتهمپتون دست و پا کند.
8 – برایتون به مسیر ارائه فوتبال با کیفیت، پویا و مدرن خود همچنان ادامه میدهد. فابیان هورتسلر، سرمربی جوان این تیم، گرچه ایدههایش در همین سه بازی با روبرتو دزربی، سرمربی قبلی، تفاوت دارد اما هر دو در نهایت در تلاش هستند تا در کار با توپ، فوتبال پویا و مدرنی را بازی کنند. برایتون طی سه بازی نخست (دو بازی مقابل یونایتد و آرسنال) در تمامی دادههای مورد مطالعه ما در این یادداشت در بین هشت تیم برتر قرار داشته که نشان میدهد آینده فنی این تیم با سرمربی جدید نیز ارائه یک فوتبال مترقی است.
9 – استون ویلا با اونای امری به خوبی از سه بازی ابتدایی 6 امتیاز کسب کرده اما اونای امری در کار با توپ فوتبال متوسطی را از لحاظ فنی ارائه میدهد. آنها نسبت به دیگر مدعیان فوتبالی مستقیمتر و سرعتیتر بازی میکنند و سعی میکنند که با پاسهای با طول بیشتری رو به جلو حرکت کنند. آنها مانند سیتی، لیورپول و یا تاتنهام برای زدن ضربه به سمت دروازه حریف در جریان بازی پاس زیادی را بین یکدیگر رد و بدل نمیکنند و ترجیح میدهند این کار را با پاسهای کمتر انجام دهند. تفکر اونای امری فعلا در استون ویلا به خوبی جواب داده اما آینده میتواند تغییرات زیادی را به همراه داشته باشد.
10 – عملکرد نیوکاسل نیز با ادی هاو گرچه از لحاظ نتیجه طی سه بازی نخست خوب بوده، اما میبینیم که در کار با توپ این تیم همچون یک تیم ته جدولی عمل کرده است. البته در تحلیل دادهها درباره نیوکاسل نیز باید به نکته مهمی توجه کنیم (همچون آرسنال) که آن ها تقریبا یک بازی از سه بازی خود را (مقابل ساوتهمپتون) 10 نفره به میدان رفتهاند که این امر به وضوح عملکرد این تیم را در کار با توپ تحت الشعاع قرار داده. ادی هاو، سرمربی با ایدههای پویا و مدرن است و قطعا در ادامه فصل بار دیگر این مساله را اثبات میکند.
در ادامه و با گذشت تعداد بازیهای بیشتر میتوان تغییرات را بهتر لمس کرد و همچنین به این نکته دقت کرد که کدام تیم موفق شده کیفیت خود را در کار با توپ افزایش دهد. با گذشت زمان ضمن ادامه این نوع یادداشتهای فنی – پژوهشی در سطح سایر لیگهای معتبر اروپایی، عملکرد لیگها و تیمهای مختلف را در بازی بدون توپ نیز مورد بررسی قرار خواهم داد.