روایتی از بازی بارسلونا و منچستریونایتد در سال ۲۰۰۹ در کمپ تمرینی باد میوزید و باران میبارید یک نفر زیر باران خوابیده بود و قطرات به روی صورتش میزد او ویکتور والدز بود دروازه بان افسانه ای بارسلونا
او که با درخششی بی نظیر در شب بارونی پاریس بارسا را برابر آرسنال به قهرمانی اروپا در سال ۲۰۰۶ رساند قهرمانی دیگر را تجسم میکرد مقابل منچستریونایتد انگار ابر ها به شکل جام قهرمانی در دستان ویکتور بودند
او لبخند میزد ناگهان ژاوی اومد و چشمانش را بست و احساس کرد عاشق بوی بارون بود وقتی مجددا چشم های خودش رو باز کرد به سمت ویکتور رفت و گفت فردا بازی داریم ویکتور بخواب که باید آماده باشی میدونی که مربی گفته از نیمه شب به بعد بیدار نباشید
ویکتور گفتش تو هم بیا دراز بکش زیر بارون من دیدم ما قهرمان میشیم...
ژاوی: واووو زیباست
ناگهان رعد و برقی زد کاپیتان از راه رسید
پویول: بیاید تو بیاید تو خطرناکه والدس الان رعد و برق بزنتت چیکار کنیم پینتو سوتی بده مثلا شما بعد از من کاپیتان های تیم هستید
والدس: ولی من عاشق این صدا هستم مخصوصا حالا که همراه با آواز جیرجیرک ها شده قرار نیست بمیریم ما فردا هستیم تا قهرمان بشیم
یدفعه مسی حباب هایی درست کرد ژاوی گفت مسی تو هم بیداری
مسی: خبر خوشی دارم هانری و اینیستا فردا برای فینال بازی میکنن
ژاوی: من مطمئنم فردا تو در آسمان رم پرواز میکنی لئو و بارسا رو به رستگاری میرسونی..
والدس: آره حرف اون یارو که گفت رونالدو بهتره چون میتونه سر بزنه رو لئو با خاک یکسان میکنه
مسی خندید و گفت: این ها مهم نیست همین که ویکتور عزیز رو تو دروازه داریم خیالمون راحته
پویول از پشت پنجره شاهد بازیکنان بود که در کمپ تمرینی صحبت میکردن او هم به سمت اونها رفت و گفت منم خوابم نمیاد
والدس: منم وقتی چشمامو روی هم میذارم از صدای تماشاگرای خیالی بیدار میشم
ژاوی: جای یک نفر خالیه ریکارد
مسی: اون خیلی تلاش کرد و خوشحالیم که پپ همون راه رو میره
پپ و تیتو پشت درختی قایم شده بودن و نظاره گر همه چیز بودن بله آنها خوشحال بودن از این اشتیاق پپ میگفت تیتو ما قطعا جهان رو فتح میکنیم
تیتو: فردا از آن بارساست
ادامه دارد...