«Greensleeves»
اون عادت داشت همیشه میرفت
به تماشای غروب خورشید
من حس میکردم همه درداشو
هروقت منو میبوسید
یه روز گفت راها رو با پرگار کشیدم
گفت میره اما میچرخه دور من
میدونم یه روز
وقتی خسته است هنوز
برمیگرده باز پیش من
من گم شدم تو هزارتویی
که میدونم هیچ وقت تموم نمیشه
میخوام بدونی که دلم میخواد
بمونم پیشت اما نمیشه
اینا رو بهت میگم چون دوسِت دارم
متأسفم که میرم و تنهات میذارم
پس خداحافظ
تا یه روزی که باز
راها ما رو میرسونن به هم
هیچوقت نترس
اگه ترسیدی نلرز
اگه لرزیدی نیفت
اگه افتادی نمیر
اگه مردی دوباره
واسا و بجنگ
به تموم حرفا بخند
همه میدن بوی گند
همه میدن بوی گند
همه میدن بوی گند
اینا رو بهم گفت چون دوستم داشت
متأسف بود که میرفت و تنهام میذاشت
پس خداحافظ تا یه روزی که باز
راها ما رو میرسونن به هم
ارسال شده توسط:STV