کلیک کن🥲
https://www.tarafdari.com/node/2615189
علی کریمی: وقتی علی دایی با رونالدو دست داد، من گفتم "بالاخره شاگرد و استاد به هم رسیدن!"؛ فردوسیپور هم گفت "این لحظه رو باید قاب گرفت!"
هوای تهران کمی گرم بود، اما همه چیز آماده یک دیدار تاریخی بود. یک مراسم ویژه، با حضور چهرههای افسانهای دنیای فوتبال، در سالن همایشهای بینالمللی برگزار میشد. بین جمعیت پرستاره، سه نفر از همه بیشتر توجهها را جلب کرده بودند: علی کریمی، علی دایی و کریستیانو رونالدو.
علی کریمی با همان تیپ خاص همیشگیاش وارد سالن شد. موهای کمی آشفته، پیراهن مردانه باز تا دکمه دوم، و نگاهی که انگار از همه چیز آگاه است ولی چیزی نمیگوید. در کنار او، علی دایی با پرستیژ و ابهتی مثالزدنی ایستاده بود؛ کسی که هنوز هم رکوردش در دل خیلیها زنده بود. و در این میان، کریستیانو رونالدو با لبخندی دیپلماتیک، همانطور که انتظار میرفت، با انرژی و وقار وارد شد.
وقتی کریس به دایی نزدیک شد، همه سکوت کردند. این لحظه، ترکیبی از احترام، تاریخ، و شوخیهای پنهانی بود. کریستیانو دستش را دراز کرد و گفت: «تو افسانهای هستی، افتخار آشنایی دارم.» دایی با لبخندی عمیق، دستش را فشرد و گفت: «افتخار از طرف منه، پسر! ولی مواظب باش هنوزم گل میزنما!»
در این لحظه بود که علی کریمی از پشت با همان لحن طنازانهاش گفت: «بالاخره شاگرد و استاد به هم رسیدن!» سالن منفجر شد از خنده. رونالدو رو به علی کرد و با خنده گفت: «پس استاد شما هستین؟ حالا میفهمم چرا تو تمریناتم بعضی از دریبلهام شبیه شما شده!»
عادل فردوسیپور، که همیشه در لحظههای خاص حضور داشت، دوربینش رو بالا آورد و عکس گرفت. بعد هم گفت: «این لحظه رو باید قاب گرفت! توش احترامه، طنزه، و یه جور فوتبالی بودن ناب.»
پس از اون دیدار، همه به سالن اصلی رفتن. مجری با شور و هیجان گفت: «امشب، سه نسل از فوتبال در کنار هم هستن. دایی که نماد قدرت و گلزنیه، کریمی که استاد تکنیکه، و رونالدو که هر دو رو داره!»
در بخش گفتوگو، از هر سه دعوت شد تا روی صحنه بیان. دایی با لبخند گفت: «کریستیانو یکی از معدود بازیکناییه که هم تو زمین میدوه، هم بیرون از زمین فکر میکنه.» کریمی هم اضافه کرد: «ولی هنوز بهش یاد ندادیم چطور یه پاس رو با پشت پا بده بدون اینکه مربیش داد بزنه!» همه خندیدن.
رونالدو هم در جواب گفت: «من فکر میکردم فقط برزیلیا شوخی میکنن. حالا فهمیدم ایرانیا هم خطرناکترن!»
در ادامه مراسم، کلیپهایی از گلهای علی دایی پخش شد. کریستیانو با دقت نگاه میکرد. وقتی گل معروف دایی به کرهجنوبی پخش شد، رونالدو زیر لب گفت: «این ضربه سر… این قدرت… عجب چیزیه!»
سپس نوبت علی کریمی شد. صحنههایی از بازیهای آسیایی، حرکات فریبنده، و دریبلهایی که بیشتر شبیه رقص بودن. کریس با چشمهایی گرد شده گفت: «باورم نمیشه اینو تو تلویزیون نمیدیدم. این باید تو یوتیوب ترند میشد!»
در پایان، عادل بلند شد و گفت: «ما همیشه دنبال قهرمانهایی هستیم که تو زمین بجنگن، بیرون زمین هم لبخند به لب مردم بیارن. امشب، با دیدن این سه نفر، حس کردم هنوز فوتبال زندهست. نه فقط با برد و باخت، بلکه با خاطره، احترام و رفاقت.»
مراسم تموم شد. ولی اون شب، میلیونها نفر تو شبکههای اجتماعی از این دیدار حرف زدن. از «لحظه دست دادن دایی و رونالدو»، از «شوخی علی کریمی»، از «تعریفهای رونالدو از کریمی» و از «عکسی که فردوسیپور گرفت و قاب کرد».
و اون شب، فوتبال ایران یه بار دیگه نشون داد که پر از لحظههای ناب، داستانهای واقعی و چهرههای دوستداشتنیه. شاید جام جهانی نگرفته باشیم، ولی تو قلب میلیونها عاشق فوتبال، همیشه قهرمانیم.