طرفداری | از درگیری با داوران و بیاحترامی به رسانهها تا سلطۀ پوپولیسم و روایتسازی؛ بهراستی چگونه رئال مادرید به رهبری فلورنتینو پرز، هویت و وقار باشکوهش را از دست داده است؟
پیش از این، در مطلب مفصلی در این رابطه پیش از فینال کوپا دل ری 2025 بین رئال مادرید و بارسلونا نوشتم:
در دورانی که داوران بیش از هر زمان دیگری آماج حمله و بیاعتمادی هستند، رئال مادرید و پرزیدنت این باشگاه، فلورنتینو پرز، با رفتاری که بیشتر به سیاستمداران پوپولیست شباهت دارد تا یک باشگاه اصیل فوتبال، خود را در مرکز یک بحران هویتی یافته است. از تحریم مراسم توپ طلا تا حمله تلویزیون باشگاه به داور فینال کوپا دلری، که او را به زارزار انداخت.
پرز بهجای قبول اشتباهات، دیگران را مقصر جلوه میدهد؛ داوران، رسانهها یا رقبا. بدون پشتوانه واقعی وعدههای بزرگ و پرزرقوبرق میدهد، رسانهها و منتقدان را دشمن جلوه میدهد تا فقط روایت خودش شنیده شود. حمله به داوران، رسانهها، یوفا و تلاش برای راهاندازی «سوپر لیگ اروپا» با شعار بازگرداندن قدرت به باشگاهها، و القای این تصور که رئال مادرید قربانی تبانی و ناعدالتیست، در حالی که خودش و باشگاه مادرید یکی از قدرتمندترین افراد و باشگاههای فوتبال جهان است.
متانت در شکست، بخشی از بلوغ است و باختن، بخشی از بازی؛ ولی در حال حاضر، ظاهراً هر حرکت رئال، تحت رهبری فلورنتینو پرز، بهجای بازگشت به افتخار، قدمیست بهسوی انزوا و زوال. و در این میان، دیگر وقاری هم باقی نمانده است.
در شماره اخیر روزنامه گاردین آبزرور، جاناتان ویلسون بار دیگر به کندوکاو این جریان میپردازد که ناله فوتبال و زجه آتشین طرفداران رئال مادرید را هم درآورده است.
امیرحسین صدر
۴ مه ۲۰۲۵
حملۀ سمی رئال مادرید به داوران، نمادی از زوال «کهنه اشرافزاده» فوتبال اسپانیا است
داوران هرگز تا این حد مورد بیاحترامی و تحقیر قرار نگرفته بودند. در دورانی که اغلب مردم یا آنها را فاسد میدانند یا نالایق، و هر باشگاه و هواداری باوری به توطئه علیه تیمش دارد، رفتار رئال مادرید در فینال کوپا دلری از همه آن چیزهایی که پیش از این دیده بودیم، پیشی گرفت؛ جایی که آنتونیو رودیگر در اقدامی بیسابقه، پک یخ را به سمت داور، ریکاردو دی بورگوس بنگوئتکسئا، پرتاب کرد.
و تصور کنید که این باشگاه، روزگاری با افتخار از "señorio" خود، یعنی منش جوانمردانه، اشرافمنشی و نجابت میگفت. باشگاهی که در دوران استیو مکمنمن به بازیکنانش «منشور و قطعنامه رفتاری» داده میشد و شکایت از داوری، رسمی بود که به «بچهننههای بارسلونا» نسبت داده میشد.
اما همین فصل، رئال مادرید مراسم توپ طلا را تحریم کرد چون مشخص شد وینیسیوس برنده نخواهد بود؛ ادعای توطئه داوری را مطرح کرد و حتی پیش از فینال کوپا دلری، از انجام وظایف رسانهای پیش از بازی سر باز زد، شایعه غیبت در بازی را دامن زد و امتناع از انجام مصاحبههای پیش از فینال کوپا دل ری، تنها بخشی از رفتارهای تنشآمیز باشگاه بوده است.
تلویزیون رئال مادرید نیز، طبق عادت همیشگیاش، قبل از بازی مجموعهای از اشتباهات گذشته داوران را پخش کرد و با فشار رسانهای، در آستانه بازی، دیبورگوس، داور مسابقه را بهخاطر قضاوتهای گذشتهاش علیه مادرید زیر سؤال برد؛ اقدامی که باعث شد داور در نشست خبری خود، از شدت فشار، اشک بریزد.
رفتارهای هیجانزده و بیفکر بازیکنان گاهی اجتنابناپذیر است، اما این اقدامات سمی در سطح مدیریت باشگاه، فضای بیمار و مسمومی را میسازد که بازیکن و هوادار را آمادهی هر نوع واکنش تند میکند.
در مرکز این ماجرا، ژنرال پیری نشسته که در هزارتوی قدرتش گم شده؛ فلورنتینو پرز، رئیس باشگاهی که در قرن حاضر، فقط سه سال آن را در اختیار نداشته است. مردی با هفت قهرمانی لیگ قهرمانان و درآمدی ۲۵ درصد بیشتر از هر باشگاه دیگر جهان، اما همچنان در حال جنگ با همهچیز و همهکس است؛ مردی ۷۸ ساله که جهان را در حال تغییر میبیند و اصرار دارد که بگوید همهچیز علیه اوست.
این یک موضوع قدیمی با لباسی مدرن است؛ داستانی از پوپولیسم، تبلیغات، زوال روزنامهنگاری سنتی، قدرت گرفتن رسانههای اجتماعی، دوقطبی شدن فضا و تخریب فرهنگ باشگاهی بهدست قدرتطلبان.
اگرچه این ماجراها در ظاهر به موضوعات فوتبالی مربوطاند، اما در عمق خود، بازتابی از بحرانهای جهان امروز هستند: از ظهور پوپولیسم و پروپاگاندا در دنیای سیاست تا افول روزنامهنگاری سنتی و سلطه شبکههای اجتماعی، و از چندقطبی شدن رسانهها تا تخریب فرهنگ باشگاهی توسط قدرتهای خودمحور.
در ماجرای رسوایی سوپرلیگ، دیدن اینکه چطور رسانههای محلی چشمبسته ادعاهای غیرواقعی پرز را گزارش میکردند، حیرتآور بود؛ در حالیکه بقیه دنیا آن را فقط یک توهم و خواب خیالی میدید. امروز حتی رسانههایی مانند مارکا و آاس نیز پشت او را خالی کردهاند و دیگر آن حمایت همیشگی و چشمبسته را دنبال نمیکنند.
آلفردو رلانیو، سردبیر سابق آاس، هفته گذشته در الپائیس از پرز انتقاد کرد و نوشت؛ چرا پیگیری مناسبی در قبال ماجرای فساد بارسلونا و ارتباط آن با نایبرئیس وقت کمیته داوران، خوزه ماریا انریکس نگرِیرا، نداشته است.
فلورنتینو پرز، گمشده در میان تاریخ و دنیای خود
در زمانهای دیگر، شاید مادرید میتوانست از وضعیت نابسامان مالی بارسا و سهلانگاری یوفا در برخورد با آنها، سود بیشتری ببرد. اما حقیقت آن است که پرز به بارسلونا نیاز دارد؛ چراکه آنها تنها حامی باقیمانده پروژه شکستخورده سوپرلیگ هستند. اگر خوان لاپورتا را از دست بدهد، پرز در این نبرد تنها خواهد ماند.
او نهتنها بار دیگر یک تیم درخشان را نابود کرده، همانگونه که در دهه ۲۰۰۰ با فروش کلود ماکلهله و ترجیح دادن ستارهها بر تعادل تیم چنین کرد، بلکه تیمی را که فصل گذشته لالیگا و اروپا را فتح کرده بود، با بیتوجهی به جایگزینی مناسب برای تونی کروس و جذب کیلیان امباپه، سومین مهاجم چپپای تیم که نه در دفاع توانی دارد و نه تعادل تاکتیکی ایجاد میکند، تضعیف کرده است.
و این تنها اشتباه او نیست. ورزشگاه بازسازیشده برنابئو، با وجود ظاهر آیندهنگرانهاش، با هزینهای سرسامآور به مبلغ ۱.۷۶ میلیارد یورو ساخته شده، در حالیکه نه جایگاههای VIP تکمیل شدهاند و نه بهخاطر اعتراضات ساکنان اطراف استادیوم، کنسرتی در آن برگزار خواهد شد؛ دو منبع درآمدی که قرار بود بخشی از این بدهی هنگفت را جبران کنند، اکنون عملاً از دست رفتهاند.
از انکار واقعیت تا فرار از پاسخگویی؛ ادامه افول رئال مادرید، در داخل و خارج زمین
تنش با سازمان لالیگا به این معناست که شبکههای تلویزیونی اجازه ندارند پیش یا پس از مسابقات، از ورزشگاه برنابئو گزارش زنده پخش کنند. امتناع باشگاه از انجام تعهدات رسانهای پیش از فینال کوپا دلری هم، بخشی از یک الگوی رفتاری وسیعتر است. شرکتهای صاحب حق پخش، مبالغ کلانی پرداخت کردهاند تا بتوانند استودیوهای خود را در ورزشگاه مستقر کنند و مصاحبههای پس از بازی با بازیکنان را انجام دهند، اما رئال مادرید از اجرای این تعهدات سر باز میزند، و با این حال، هیچ نهادی واکنشی نشان نمیدهد.
این بیمسئولیتی عمیق و فزاینده و فقدان کاملِ خودبازنگری، حیرتآور و در عینحال، بهشدت فرساینده است. در غیبت رسانههای حرفهای، مادرید برای پر کردن این خلأ، به اینفلوئنسرهایی پناه برده که کارشان تولیدات سرگرمکننده است، نه انجام رسالت روزنامهنگاران واقعی؛ به چالش کشیدن قدرت.
مورینیو در مادرید؛ پرز خوب میدانست، انتخابش آگاهانه بود!
افول درون زمین، حالا با افولی بیرون از آن همراه شده است. وسوسهای وجود دارد که ریشه این روند را در دوران ژوزه مورینیو در رئال مادرید جستوجو کنیم؛ مربیای که شاید اولین کسی نبود که وارد دنیای پساحقیقت شد، اما قطعاً اولین کسی بود که علناً اذعان کرد بازی واقعی، در نشست خبری بعد از بازی قبلی آغاز میشود.
اما واقعیت این است که او علت این بحران نبود، بلکه تنها نشانهای از آن بود. یکی از دلایلی که باعث شد بارسلونا در سال ۲۰۰۸ و منچستریونایتد در ۲۰۱۳ از استخدام مورینیو صرفنظر کنند، این بود که او با ارزشهای فرهنگی آن باشگاهها همخوانی نداشت. اما در سال ۲۰۱۰، شرایط در مادرید با بارسلونای پپ گواردیولا که فوتبال را از نو تعریف کرده بود، بهقدری بحرانی بود که پرز و مدیرانش احساس کردند دیگر جایی برای اصول اخلاقی نیست.
آنچه پس از آن رخ داد، دو سال نبرد فرسایشی، سوزان و خصمانه بود که در نهایت به پایان سلطهی بارسلونا و گواردیولا انجامید، اما هزینهاش برای رئال، سنگین و دیرپا بود.
پرز و دستیاران بلهقربانگویش بهخوبی میدانستند مورینیو چه کسی است و چه خواهد کرد؛ آنها آگاهانه دست به این انتخاب زدند. شاید رفتار مورینیو برخی مرزها را شکست و مسیر را برای پذیرش دوباره خودمحوری و لجبازی هموار کرد، اما نباید فراموش کرد که پرز او را بهدلیل شکستهای پیدرپی برگزید، نه اینکه مورینیو این تفکر را در باشگاه تزریق کرده باشد.
امروز که مادرید دوباره در حال باختن است، پرز هم بار دیگر شمشیر را از رو بسته است: حمله به دشمنان واقعی و خیالی، و ساختن روایتهایی دروغین برای توجیه شکستهای مداوم. در این میان، تأثیر مسموم و شوم شبکههای اجتماعی را هم باید اضافه کرد؛ عصری که در آن مردم، صرفنظر از حقیقت، جبهه میگیرند و کورکورانه از یک طرف دفاع میکنند. نتیجه این وضعیت، قبیلهگرایی مسموم و خطرناکیست که فوتبال را عملاً غیرقابل اداره و به لبهی بینظمی میکشاند و با فشارهای افسارگسیخته بر داوران، آن را حتی از قلب بازی و رقابت خارج میکند.
یکی از دلایلی که در دوران ویکتوریاییها برای ورزش نقش آموزشی و تربیتی قائل بودند و آن را ابزاری برای یادگیری میدانستند، خویشتنداری در شکست و قبول باخت بود. ناتوانی در پذیرش شکست، رفتاری کودکانه و نشانهی نابالغی است؛ درسی که انگار پیرمردی در مادرید هرگز آن را نیاموخته است.
بهقلم جاناتان ویلسون از گاردین؛ 3 مه 2025