لنگی کیسه کش آف...یادش بخیر پدربزرگم گله داربود
یه بز بدقیافه چپ کوری داشت انگارلال بود ؛اصلا با گوسفندان به چرا نمیرفت؛ کلی هیچ قصابی حاضرنبود ربع قیمت بخرش؛حتی مجانی هم کسی نمیخواستش؛کم کم عادت سگها را گرفته بود؛هرماه یه شیرین کاری میکرد؛؛؛ازهمه گوسفندان زودتر سرش داخل کاه دان میرفت؛پوست میوه و حتی پوست موز هم میخورد ؛خدابهت خیربدهدآذری جهرمی چقدر حرکات وقیافت شبیه آن بز چپ چپ کور نحیف پدربزرگمه؛ چپ گکر بد هیبت وبا آن قیافه تخمیت انگار ک ی ر آب ریخته ای هستی.
ک ی ر م داخل دهنت.ک و نی