طرفداری | ژابی آلونسو سرمربی جدید رئال مادرید، دو سال کاملاً موفق را در بایرلورکوزن سپری کرد. بهطوری که میتوانیم بگوییم دوران پیش از ژابی آلونسو و دوران پس از ژابی آلونسو کاملاً متفاوت هستند؛ نه فقط برای بایرلورکوزن بلکه بیشتر برای فوتبال آلمان و بوندسلیگا.
اول با بایرلورکوزن شروع میکنیم چون ابعاد ماجرای آن سادهتر است. عظمت دستاوردی که آلونسو به آن رسید، خودش گویای همه چیز است. تا پیش از سال 2024، بایرلورکوزن در طول تاریخ 120 سالۀ خود هرگز نتوانسته بود قهرمان سطح اول فوتبال آلمان شود؛ نه پیش از دوران بوندسلیگا و نه پس از سال 1963 و شروع رسمی این مسابقات. فتح دوگانه داخلی فوتبال آلمان آن هم بدون باخت، نهتنها برای بایرلورکوزن بیسابقه بود، بلکه در کل فوتبال آلمان هم تیمی نتوانسته بود به چنین افتخاری برسد.
آلونسو برای کسب سهگانه و رسیدن به جام اروپایی هم فقط یک بازی فاصله داشت تا جایگاه خود و بازیکنانش در تالار مشاهیر فوتبال را تثبیت کند اما آتالانتا و آدمولا لوکمن، مانعشان شدند. با این حال، تأثیر ژابی آلونسو در بایرلورکوزن، انکارنشدنی و عمیق است.
بازی گرفتن متفاوت از بازیکنان بایرلورکوزن
در وهله اول، ترکیب بازیکنانی که در اختیار آلونسو قرار گرفت، فقط روی کاغذ توانایی رسیدن به چنین موفقیتهایی را داشتند. بایرلورکوزن مدتهاست باشگاهی خوشنام در زمینۀ جذب استعدادها است و بازیکنانی مستعد را به بالاترین سطح فوتبال جهان رسانده است؛ اگرچه جذب استعداد فقط بخشی از مسیر موفقیت است. اینکه بازیکن بتواند در بالاترین سطح بدرخشد و در نتیجه به هدف نقلوانتقالاتی ثروتمندترین باشگاههای اروپا تبدیل شود، مسئله سختتری است.
این همان نقطهای است که آلونسو در آن بسیار موفق بوده است؛ بازی گرفتن از بازیکنان به شکلی که بهترین نسخۀ خود را به نمایش بگذارند. در مورد بازیکنانی چون فلوریان ویرتس، این کار سادهتر بهنظر میرسد چون او از آن دسته استعدادهای نادری است که موفقیت، سرنوشت محتوم اوست. اگرچه وقتی ژابی آلونسو به بایرلورکوزن آمد، ویرتس فقط 19 سال داشت و فقط چند ماه از ریکاوری مصدومیت شدید زانوی او میگذشت.
البته که ویرتس قبل از سال 2022 هم فوتبالیست خیلی خوبی بود و در فصل گذشته توانسته بود هر 109 دقیقه یکبار در بوندسلیگا، مشارکت مستقیم گلزنی داشته باشد. اگرچه ایجاد یک پست تخصصی و ویژه برای ویرتس که بتواند پتانسیلش را کاملاً شکوفا کند و چیدمان بازیکنانی در اطراف او که بتوانند تأثیرگذاری او را بیشتر کنند، این استعداد برجسته را به فوتبالیستی برجسته تبدیل کرد؛ از جمله کارهای آلونسو در این خصوص، بهکارگیری گرانیت ژاکا برای کمک به مالکیت توپ و ایجاد فضا و زاویه در عرض زمین از سوی جرمی فریمپونگ و الخاندرو گریمالدو بود.
با شکوفایی زیر نظر آلونسو، حالا فلوریان ویرتس آماده انتقال به غول اروپایی است
خیلی از بازیکنان بایرلورکوزن گفتهاند بهترین فوتبال دوران حرفهایشان را زیر نظر آلونسو بازی کردهاند. بدون تردید، جرمی فریمپونگ یکی از آنها است که در گفتگویی با اتلتیک در 2024 به کیفیت آلونسو در زمینه ارتباط مربی و بازیکن اشاره داشت:
همه بازیکنان او را درک میکنند. وقتی او ایدهای داشته باشد، کاری میکند که برای بازیکنانش معقول به نظر برسد. من همیشه حس میکنم او میداند که من چطور باید از تواناییهایم استفاده کنم.
تأثیر ژابی آلونسو بر چشمانداز آینده بایرلورکوزن
در سراسر ترکیب تیم، الگوی مشخصی به چشم میخورد. آلونسو به خوبی دریافته بود چطور میتواند از غریزۀ تهاجمی و خلاق گریمالدو به بهترین شکل بهره ببرد، چگونه به یوناتان تا کمک کند دوباره یک مدافع وسط در سطح بینالمللی شود و پاتریک شیک با وجود مصدومیتهای متعددی که در سالهای اخیر داشت، زیر نظر او دوباره به یک گلزن تأثیرگذار و تمامعیار تبدیل شد. نیتن تلا، پیرو هینکاپیه و ادموند تاپسوبا نیز همگی پیشرفت کردهاند و هر سه با ارقامی به مراتب بالاتر از رقم خرید، بایرلورکوزن را در آینده ترک میکنند.
تأثیر آلونسو در کسب سود از فروش این بازیکنان مشخص است اما اثر مهمتری که ارزشمندتر هم هست، نقشی است که او در ارتقای چشمانداز آیندۀ بایرلورکوزن ایفا کرده است. باشگاههایی فروشنده مثل بایرلورکوزن، در واقع یک ایستگاه موقت در صعود بهسوی قله یا بهعبارت سادهتر، سکوی پرتاب هستند و طبیعی است باشگاهی در این سطح، بخواهد جایگاهش در زمینۀ سودآوری را تقویت کند. قبلاً اینطور بود که شناسایی استعداد، میدان رقابت تیمها بود؛ بازیکن برتر را پیدا کن و بعداً بفروش.
حالا با دموکراتیکتر شدن استفاده از دادهها، رقابت شکل گستردهتری پیدا کرده است. در همین آلمان، تیمهایی مثل بایرلورکوزن، آینتراخت فرانکفورت، لایپزیش و البته بروسیا دورتموند در این چارچوب رقابت میکنند و فقط داشتن چند سال بد کافی است از رقبا عقب بمانید. برای مثال همین دورتموند که چند سالی است در بوندسلیگا بد نتیجه گرفته، دیگر مثل قبل جذابیت لازم برای خرید بهترین استعدادهای نسل بعد را ندارد. حالا باشگاههای آینتراخت فرانکفورت و لایپزیش که اخیراً ستارگانی چون عمر مرموش و یوشکو گواردیول را پرورش دادند، مقاصدی مورداعتمادتر برای خانواده و مدیربرنامه بازیکنان بااستعداد هستند.
حالا به کار آلونسو فکر کنید؛ احتمالاً پنج یا شش بازیکن از بایرلورکوزن میروند اما استعدادهای بزرگی جانشین آنها خواهند شد. کار آلونسو دقیقا مشابه بروشورهای تبلیغاتی دهه 50 میلادی است: «به لورکوزن بیایید، اینجا فرصت قهرمان شدن، حضور در لیگ قهرمانان و تبدیل شدن به بازیکنی بسیار بهتر را دارید!»
جرمی فریمپونگ، لیورپول را به شدت خواهان خود میبیند
تأثیر بزرگ ژابی آلونسو بر بوندسلیگا و فوتبال آلمان
البته با رفتن آلونسو، بخشی از جذابیت پروژۀ بایرلورکوزن کم میشود اما او در حالی از تیم میرود که آنها هنوز هم از مقاصد اصلی استعدادها هستند. شاید در طول تاریخ، لورکوزن اینقدر برای استعدادها جذاب نبوده است. ژابی آلونسو از بایرلورکوزن میرود اما یک نکته ظریف را اثبات کرد.
تیمهای فوتبال آلمان معمولاً در مواجهه با بحران سراغ راهکارهایی میروند که شناخته شده باشند؛ این تفکر حدود ده یا بیست سال پیش نیز در بسیاری از تیمهای لیگ برتر انگلیس وجود داشت. در واقع تیم بحرانزده برای استخدام سرمربی جدید، سابقۀ فعالیت در لیگ داخلی یا دانش فنی بالای او را بر هر چیز دیگری مقدم میدانست؛ در واقع ثبات کوتاهمدت به افق بلندمدت ارجحیت داشت.
با تداوم این ذهنیت در فوتبال آلمان، ما شاهد کار همیشگی سرمربیانی هستیم که مدام در تیمهای مختلف بوندسلیگا میچرخند و بعضا چند بار در یک باشگاه کار کردهاند. بیدلیل هم نیست که حالا باشگاههای بزرگی مثل شالکه، هرتابرلین، کایزرسلاترن و هامبورگ که اخیراً پس از هفت سال دوری به بوندسلیگا برگشت، در بوندسلیگا 2 حضور دارند.
دلیل این است تصمیمها با ترس گرفته میشوند و با وخیم شدن اوضاع یک باشگاه، مثل وضعیت بایرلورکوزن در پاییز 2022، همه دغدغه جلوگیری از بدترین سناریو است و تیمهای آلمانی نمیخواهند هامبورگ یا شالکه 2 شوند. این یعنی یک سناریوی از پیش باخته. بایرلورکوزن در زمان انتصاب آلونسو در منطقه سقوط بود اما این حقیقتی گمراهکننده است چون لورکوزن در آن زمان، خیلی کمتر از پتانسیل و ظرفیت حقیقیاش عمل میکرد و این انتظار میرفت که بتواند شرایطش را بهتر کند. آنها در فصل پیش، سوم شده بودند و چشماندازی برای بدترین سناریو وجود نداشت.
اینجا بود که سیمون رولفس، مدیر ورزشی و فرناندو کارو، مدیرعامل باشگاه، ریسک بزرگی کردند. ژابی آلونسو هیچ تجربهای از سرمربیگری یک تیم بزرگسالان نداشت و پیشتر نه بازیکن بایرلورکوزن بود و نه مربی پایههای این تیم. با گذشت زمان، این ریسک را میتوان منطقی تلقی کرد اما اگر آلونسو شکست میخورد، دفاع از رولفس و کارو نمیتوانست ساده باشد.
آلونسو و رولفس، در جشن قهرمانی بوندسلیگا
در واقع انتصاب آلونسو، تصمیمی جسورانه و غیرمعمول در فضای سنتی فوتبال آلمان بود. البته بایرلورکوزن نسبت به سایر تیمهای آلمانی، نگاه بینالمللیتری دارد؛ چه در زمینۀ جذب بازیکن و چه در انتخاب مربی چرا که پیشتر جراردو سیوانه از سوئیس و پیتر بوش از هلند، سرمربی لورکوزن بودند. این یعنی آنها مثل سایر تیمهای آلمانی به چرخۀ تکراری سرمربیان باتجربه آلمانی وابسته نیستند اما تیمهای دیگر در شرایط مشابه ترجیح میدادند یک سرمربی موقت بیحاشیه یا یک سرمربی باتجربه و محتاط بیاورند.
لورکوزن با تصمیمی جسورانه و نگاهی امیدوارانه، پاداش رویکردش را با رقم زدن موفقترین دورۀ تاریخ باشگاه گرفت؛ الگویی الهامبخش که شاید در آینده، باشگاهها را به زیر سؤال بردن قوانین نانوشته سنتی، ترغیب کند. حضور آلونسو در بوندسلیگا، این مسابقات را جذاب و غنیتر کرد و شاید آخرین هدیۀ او، باز کردن افقهایی تازه برای فوتبال آلمان بود؛ میراثی که تأثیرش شاید فراتر از دوران حضورش در بوندسلیگا باشد.
به قلم سباستین استفورد-بلور از وبسایت اتلتیک