باشگاه لیورپول با تاریخچهای غنی و پرافتخار و بازیکنان و مربیانی افسانهای، جایی نیست که بتوان بهراحتی نام خود را در کتاب تاریخ آن ثبت کرد. برای تبدیل شدن به یک اسطوره در این باشگاه، باید استعداد، تعهد، انگیزه و موفقیت در بالاترین سطح را به نمایش بگذاری. چه بازیکنی بومی باشی مانند جان آلدریج، رابی فاولر یا فیل تامپسون که باعث افتخار شهر شدهاند، یا مانند کوین کیگان، کنی دالگلیش، جان بارنز و گریم سونس از دیگر نقاط آمده باشی، اگر شایستگیاش را داشته باشی، لیورپول تو را بهعنوان یک اسطوره خواهد پذیرفت.
در این میان، بازیکنی بود که همه ویژگیهای لیورپول را در وجود خود داشت؛ از روحیه و تعصب گرفته تا مهارت فنی و رهبری.
استیون جرارد، ستارهای که در جریان فینال جام حذفی سال ۲۰۰۶ عملکردی فراموشنشدنی ارائه داد و دو گل حیاتی به ثمر رساند، یکی از آنها گل تساوی در واپسین لحظات بازی بود؛ گلی که برای همیشه در خاطرهها خواهد ماند.
در تاریخ ۱۳ مه ۲۰۰۶، کمتر از یک سال پس از بازگشت تاریخی لیورپول مقابل میلان در فینال لیگ قهرمانان اروپا، جرارد یک بار دیگر تیمش را در مسیر بازگشتی معجزهآسا هدایت کرد. این بار، در فینال جام حذفی انگلیس و در برابر وستهام یونایتد در شهر کاردیف. این دیدار، نه تنها یکی از بهیادماندنیترین فینالهای تاریخ این رقابت بهشمار میرود، بلکه آخرین فینالی بود که پیش از بازگشایی ورزشگاه ومبلی، در ورزشگاه میلنیوم برگزار شد. این دیدار، فینال صدوبیستوپنجم جام حذفی و فرصتی تاریخی برای هر دو تیم بود؛ وستهام از سال ۱۹۸۰ هیچ قهرمانی در جام حذفی نداشت و از ۱۹۸۱ نیز هیچ جامی کسب نکرده بود.
برای درک اهمیت عملکرد جرارد در این بازی، باید شرایط دشوار تیمش در طول مسابقه را در نظر گرفت. جالب آنکه، گل نخست وستهام توسط یکی از چهرههای نامدار لیورپول، جیمی کرگر، بهطور ناخواسته و بهصورت گل به خودی به ثمر رسید. او در تلاش برای دفع سانتر لیونل اسکالونی، توپ را وارد دروازه خودی کرد.
تنها چند دقیقه بعد، پپه رینا، دروازهبان مطمئن لیورپول، شوت متیو اترینگتون را ناقص دفع کرد تا دین اشتون با ضربهای ساده، گل دوم وستهام را به ثمر برساند. لیورپول که از ابتدا شانس اصلی قهرمانی به شمار میرفت، در دقیقه ۳۰ با دو گل عقب افتاد.
با این حال، قدرت ذهنی بازیکنان لیورپول بهخوبی آشکار شد. تنها چهار دقیقه بعد، جبرئیل سیسه یکی از گلها را جبران کرد. پاس گل این گل از استیون جرارد بود؛ پاسی دقیق، بلند و ۴۰ یاردی که مستقیماً به پای سیسه رسید و نتیجه را ۲-۱ کرد.

در آغاز نیمه دوم، تنها ۹ دقیقه پس از شروع، گل تساوی نیز توسط جرارد به ثمر رسید. او که در محوطه جریمه بدون یارگیر مستقیم بود، با استفاده از ضربه سر پیتر کراوچ، توپ را با شوتی تماشایی به گوشه دروازه فرستاد. جرارد حالا یک پاس گل و یک گل در کارنامه داشت، اما بازی هنوز تمام نشده بود.
در دقیقه ۶۴، وستهام بار دیگر پیش افتاد؛ این بار با گلی مشکوک. پل کنچسکی، مدافع کناری وستهام، توپی را به سمت دروازه ارسال کرد که هیچکس مطمئن نیست آیا قصد سانتر داشت یا شوت، اما توپ از بالای دست رینا گذشت و به تور چسبید. حالا لیورپول ۳-۲ عقب بود و فقط ۲۶ دقیقه برای بازگشت فرصت داشت.
بازیکنان لیورپول حمله میکردند اما به نتیجه نمیرسیدند. دقیقهها یکی پس از دیگری میگذشتند و امیدها در حال کمرنگ شدن بود؛ تا آنکه دقیقه ۹۰ فرارسید. جان آرنه ریسه تلاش کرد توپ را برای فرناندو موریانتس بفرستد، اما مدافعان وستهام آن را دفع کردند. توپ به سمت میانه زمین برگشت؛ جایی که بیصاحب رها شده بود، تقریباً ۳۵ یارد با دروازه فاصله داشت.
در همان لحظهای که گوینده ورزشگاه زمان وقتهای اضافه را اعلام میکرد، استیون جرارد با شتاب به سمت توپ دوید. بدون لحظهای تردید، ضربهای سهمگین با والی زد؛ ضربهای که از کنار دستان شاکا هیسلوپ گذشت و وارد دروازه شد. ورزشگاه از شادی منفجر شد. هزاران هوادار لیورپولی در سراسر کشور به وجد آمدند، و حتی تماشاگران بیطرف هم از زیبایی این گل حیرت کردند.

وقتی تیمی نیاز به کاپیتان دارد، بزرگترینها پا پیش میگذارند. جرارد نهتنها با یک پاس گل و یک گل تیمش را به بازی بازگرداند، بلکه در آخرین لحظه با گلی استثنایی یک بار دیگر ناجی شد. گل تساوی در واپسین ثانیههای فینال جام حذفی، بهعنوان کاپیتان تیمی که از کودکی به آن عشق میورزیدی؛ این همان لحظاتی است که اسطورهها را میسازد.
در نهایت، لیورپول در ضربات پنالتی پیروز شد و جام قهرمانی را بالای سر برد. اما تمام تیترها به نام استیون جرارد بود. نمایش قهرمانانهای که در لحظهای حیاتی رقم خورد؛ گلی بینظیر و عملکردی که برای همیشه در ذهن فوتبالدوستان باقی خواهد ماند. این بازی، برای همیشه به نام استیون جرارد ثبت خواهد شد.
ترجمه شده از وبسایت thesefootballtimes