در روزی از ماه می ۲۰۱۳، وقتی سر الکس فرگوسن در اولدترافورد با اشک و لبخند از هواداران خداحافظی کرد، کمتر کسی تصور میکرد این لحظه، آغاز یکی از تاریکترین دورانهای تاریخ باشگاه باشد. مردی که در طی ۲۶ سال، منچستر یونایتد را از تیمی معمولی به امپراتوری بلامنازع فوتبال انگلستان و اروپا تبدیل کرده بود، رفت… و با رفتنش، چیزی در قلب باشگاه شکست.
میراثی سنگین برای جانشینان
پس از فرگوسن، دیوید مویس جانشین شد؛ انتخاب شخصی خود فرگوسن. اما مویس، علیرغم تجربه در اورتون، نه کاریزمای فرگوسن را داشت و نه تسلطی بر رختکن به ظاهر پرستاره یونایتد. نتیجه؟ اخراج در همان فصل اول، رتبه هفتم لیگ، و اولین ناکامی در کسب سهمیه اروپایی بعد از دو دهه.
پس از او لوئی فنخال آمد، با وعده فوتبال هجومی و ساختارمند. جام حذفی برد، اما سبک بازی خشک و کند او و عدم نتیجهگیری در لیگ، موجب شد او هم خیلی زود راهی خانه شود.
بعد نوبت به ژوزه مورینیو رسید؛ مرد خاص، با سابقهای طلایی. او جام لیگ اروپا، جام اتحادیه و سوپرجام را به دست آورد. اما در دل باشگاه، جنگ قدرتی با ستارهها (پوگبا و رشفورد) و فضای سمیای که ایجاد شد، در نهایت باعث اخراجش شد. و یونایتد دوباره به نقطه اول برگشت.

مدیریت فاجعهبار
از زمان بازنشستگی فرگوسن، یکی از ریشههای اصلی سقوط، مدیریت ناآگاه و سودمحور خانواده گلیزر و ادوارد وودوارد بوده است. تمرکز بیش از حد روی برند تجاری، تبلیغات و فروش پیراهن، جای فوتبال و ساختار حرفهای را گرفت.
خریدهای بیهدف، تغییرات مکرر مربی، قراردادهای سنگین و بدون برنامه، و نداشتن ساختار ورزشی درست، یونایتد را از یک باشگاه فوتبال به یک ماشین پولسازی تبدیل کرد.

اسطورهای که زورش نرسید
وقتی اوله گنار سولسشر، یکی از قهرمانان ۱۹۹۹، روی نیمکت نشست، امیدها زنده شد. اما بعد از چند موفقیت مقطعی، مشخص شد که او بیشتر یک مربی احساسبرانگیز است تا یک تاکتیشن. تیم او بیثبات، وابسته به لحظههای فردی و ناتوان در بازیهای بزرگ بود. شکست سنگین ۵-۰ مقابل لیورپول، عملاً پایان کار او بود.

امیدهای واهی با مربیان تکفصلی
تنهاخ، پس از موفقیت در آژاکس، به عنوان منجی معرفی شد. با خودش انضباط آورد، و حتی جام اتحادیه را هم برد. اما بحرانهای درون رختکن، باز هم باشگاه را بلعید. مدیریت بد بازیکنانی چون رونالدو، سانچو و مگوایر، تیم را به آشفتگی برد. و در نهایت او نیز اخراج شد.

حاصل خریدهای تنهاگ و لجبازیهای آموریم
یونایتد با کسب تنها ۳۹ امتیاز از ۳۷ بازی، در رده شانزدهم جدول لیگ برتر قرار گرفت. این بدترین عملکرد آنها از زمان سقوط در فصل ۱۹۷۳/۷۴ است. تیم در این فصل ۱۸ شکست را تجربه کرد و تنها ۱۰ پیروزی به دست آورد. همچنین در فینال لیگ اروپا، منچستر یونایتد با نتیجه ۱-۰ مغلوب تاتنهام هاتسپر شد. این شکست، آخرین فرصت آنها برای کسب جام در این فصل را نیز از بین برد. بازی با گل برنان جانسون در دقیقه ۴۲ به پایان رسید.
امروز هم خبر رسید که برونو فرناندز، کاپیتان تیم، اعلام کرد که ممکن است باشگاه به دلایل مالی او را بفروشد. همچنین ۷ بازیکن دیگر در لیست فروش قرار دارند.

هویتی باقی نمانده
در دوران فرگوسن، منچستر یونایتد فقط یک تیم نبود؛ یک مفهوم بود. مفهومی از تلاش، غیرت، فوتبال هجومی، پرورش جوانان، و ترس برای رقبا. اما حالا چه؟ یک تیم بیهویت، پر از ستارههای بیانگیزه، مدیران سودجو، و هوادارانی که هر هفته امید دارند اما ناامید میمانند. تیمی که از رقابت با سیتی، لیورپول و آرسنال فقط خاطرهای دور دارد.

انسان زنده به امید است ولی جهنم شیطان را بلعیده.