مطلب ارسالی کاربران
تأثیر زرتشت بر یهودیت....
موافقان تأثيرپذيري يهوديت از زرتشتيگري
بنابر نوشته يامااوچي «ازسال1791م كه كنت كنستانتين پيشنهاد اوليـه خـود را اعـلام كـرد، بسـياري از
محققان تأثير دين زرتشتي را بر يهوديت مسلم انگاشتهاند». افرادي همچون بوست، برتولت، زودربلوم،
نيولي، هينلز، هولتگارد، كيتاگاوا، وينستون، معتقد به تأثيرپذيري يهوديت از دين زرتشت بودند(يامااوچي،
1390، ص514؛ ر .ك : آشتياني، 1368 ص، 261ـ264).
از جمله اموري كه بيشتر موافقان تأثيرپذيري بر آن تأكيد ميورزند، امور مربوط به جهـان اخـروي
است. قرنهاي طولاني در ميان بنياسرائيل بحثي از معاد مطرح نبوده است و سرنوشت انسانها پس از
مرگ روشن نبود. تنها پاداش نيكوكاران، عمر طولاني در روي زمين بوده است. برخي يهوديان، كـه از
باور ايرانيان درباره حيات پس از مرگ و جاودانگي روح و روز رستاخيز و داوري، آگاهي يافتند، آن را
پذيرفتند(شاله، 1355، ص319ـ320).
مري بويس جزو مدافعان سرسخت ديدگاه تأثيرپذيري يهوديت از ديـن زرتشـت بـوده اسـت.
او ميگويد:
زرتشت نخستين كسي بود كه باورهايي چون داوري و قضاوت درباره افراد، وجود بهشـت و دوزخ، و
رستاخيز آينده بدنها، داوري نهايي همگاني، و زندگي جاويد براي روان و تن دوباره بهـم پيوسـته(نـو
پيوسته) را به بشريت تعليم داد. اين آموزهها از طريق وامگيري آنها توسط يهوديت، مسيحيت و اسـلام،
اصول اعتقادي و ايماني بيشتر مردمان جهان شد(بويس، 1985، ص 29).
مكاتب مختلف يهودي پس از دوران تبعيد همه اين آموزهها را از زرتشت اقتباس كردهاند؛ زيرا يهوديان
اولين مردماني بودند كه بيشترين تأثيرات را از دين زرتشتي گرفتند(همان، ص 77).
بويس در كتاب تاريخ كيش زرتشت، بهسبب اين امر اشاره كرده، مينويسد:
از ميان همه رعاياي هخامنشيان و مقدونيها، يهوديان كساني بودند كه بيش از همـه مـوادي را از آيـين
زرتشت جذب كرده بودند كه احتمالاً سبب اين امر يكي همسايگي طولاني آنها در نواحي گوناگون بوده
و سبب ديگر اين بود كه عليرغم تفاوتهاي فراوان، آنان چند رابطه نزديك با دين ايرانـيهـا داشـتند
(ازجمله آن، اعتقاد مشترك آنان به عدالت قطعي خداوند است)(بويس، 1991، ص 367).
بسياري از پژوهشگران، همرأي با بويس بوده، و نوشتهاند كـه اديـان ابراهيمـي(يهوديـت، مسـيحيت،
اســلام)، برخــي از آموزههــاي اساســي همچــون رســتاخيز معــاد را از ديــن زرتشــت اقتبــاس
و كردهاند(بويس، 1992، ص 77؛ اليـاده، 2005، ص 124ــ125؛ بـوكر، ،1997 ص 13؛ هينلـز، 1371، ص 97؛ شـاله،
1355، ص 214؛ گروه نويسندگان، 1389، ص318).
«در كيش يهود، بهشت و دوزخِ نمايان و آشكاري وجود ندارد، اما هرچه به موسـويت متـأخر
نزديك گرديم، اين موضوع رنگ برداشته و نمايان ميشوند. بيشك اين مسئله در آيـين يهوديـت
بركنار از نفوذ دين زرتشتي و فلسفه ايران نميباشد كـه خـود مبنـاي بهشـت و دوزخ مسـيحي و
سرانجام اسلامي شده است»(فرويد، 2537شاهنشـاهي، ص207). حتي برخي معتقدند: قابل تصور نيست
برخي از نظريهها و اعمال مشخص كه وارد دين يهوديت، مسيحيت و اسلام شدهاند، بـدون تـأثير
دين زرتشت بوده باشد(نيگوسين، 1993، ص 97).
از ديگر آموزههايي كه گفته شده بهسبب تأثير دين زرتشت بر يهوديان بـوده، عبارتنـد از: بـاور بـه
منجي موعود، اهريمن يا شيطان، وجود بهشت و جهنم، هفت فرشتة مقرب مانند اعتقـاد زرتشـتيان بـه
امشاسپندان، آخرالزمان، و همچنين، عقيده به وجود «هاويه» شئول كه آنجا را سرزميني ظلماني و محـل
اقامت اموات دانستهاند(فولتس، 1385، ص 41ـ42؛ همو، 2004، ص 49؛ دوشـنگيمن، 1363، ص 143؛ نـاس، 1390،
ص546؛ مشكور، 1377، ص 134؛ حكمت، 1345، ص1194ـ95؛ الصمادي، 2005، ص 53، رضايي، بيتا، ج 1، ص 463).
جورج مينوا اظهار ميكند: «با كمال تعجب در اين كتابها(عهد عتيـق)، ذكـري از جهـنم بـه عنـوان
محلي براي عقاب در جهان آخرت به ميان نيامده است»(مينوا، ،1379 ص75ـ76). از ديگر موضوعاتي كـه
يهوديت بهسبب آشنايي با جهانبيني و انديشههاي ديني زرتشت به آن اعتقاد پيدا كرده، باور بـه اينكـه
يهوه خداي مردم، داراي زمان و مكاني خاص نيست. به عبارت ديگر، يهوه خداي چند قبيلـه معـين، و
خداي فلسطين و خداي سرزمين داوود نيست، بلكه آفريدگار جهان و خداي يگانه و فرمـانرواي همـه
گيتي بوده و سرنوشت همه ملتها در اختيار اوست(گئر، ،1387 ص 203؛ صالحيمقدم، 1389، ص 409).
بنابراين، ميتوان گفت: بسياري از محققان قاطعانه از تأثيرگـذاري ديـن زرتشـت بـر يهوديـت
سخن گفتهاند. از ديدگاه اين محققان، وجود ريشههاي تاريخي برخي از عقايـد يهوديـت در آيـين
زرتشت و همجواري يهوديان با زرتشتيان در جلاي بابل، خود بهترين دليل بـر تأثيرگـذاري ديـن
زرتشت بر يهوديت است.