بخش اول: زندگینامه
در ۱۵ اکتبر ۱۸۴۴ به جهان آمد. به جهان آمد تا فلسفه را تغییر دهد. تا بر زندگی میلیون ها نفر تأثیر بگذارد. آمد تا با سبیل بزرگ و نمادینش، آثار بی رحمانه و منتقدانه ولی تسلی بخش اش، بگوید که او کیست. او همان آلمانی مشهور است. همان استاد و همان منتقد سختگیر. فردریش ویلهلم نیچه. همان که در زندگی رنج کشید و عذاب دید و با انواع بیماری های کشنده کنار آمد. و چه خوب که کنار آمد و چه تغییر ها که با زنده ماندنش و نوشتن آثارش در دنیای وصف ناپذیر فلسفه ایجاد نشد. همان که از شوپنهاور تأثیر گرفت و فلسفه اش را با فلسفه او شکل داد ولی با اون مخالف شد. همان که بر بزرگانی همچون آلبر کامو، ژان پل سارتر، مارتین هایدگر، زیگموند فروید و کارل یونگ تأثیر گذاشت. آخر کار، او در ۲۵ اوت ۱۹۰۰، و در ۵۵ سالگی و زودهنگام درگذشت و این مرگ، نتیجه بیماری هایی بود که به شکل ژنتیکی و غیر ژنتیکی به آنها مبتلا شده بود و کاری از دستش برنمیآید جز صبر کردن، نوشتن و تاب دادن به سبیل پرپشت اش.
بخش دوم: بهترین آثار
چنین گفت زرتشت _ فراسوی نیک و بد _ این است انسان _ زایش تراژدی _ انسانی، زیادی انسانی _ ارادهٔ معطوف به قدرت _ حکمت شادان _ غروب بت ها
بخش سوم: نقل قول ها
«بدون موسیقی، زیستن خطا است.»
«در یک جامعه بیمار، سالم ها بیمار محسوب میشوند.»
«آیا طوری زندگی میکنی که بخواهی این زندگی را بی نهایت بار تکرار کنی؟»
«آن که چرایی برای زیستن داشته باشد، با هر چگونه ای خواهد ساخت.»
«آنچه مرا نکشد، قوی ترم میکند.»
«کسی که با هیولا میجنگد، باید مراقب باشد که خود بدل به هیولا نشود.»
«خدا مرده است. خدا مرده میماند و ما او را کشته ایم.»
«هر چه بیشتر اوج میگیریم در نظر کسانی که نمیتوانند پرواز کنند کوچکتر بنظر میرسیم.»