شاید متدهای او بی رحمانه و ظالمانه به نظر بیاید. با این حال تیمهای او کشنده و بدون ضعف بودند. در زمان دو حضورش در بارسلونا بین سالهای ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۰ و اینتر بین سالهای ۱۹۶۰ تا ۱۹۶۸، کاریزمای او، خبرنگاران را جادو میکرد. گفتههای او، چه درست و چه غلط، دانشنامهای مجزا است. سید لاو در کتاب معروف خود در مورد لالیگا مینویسد وقتی هررا خاطرات خود را چاپ کرد، کتابش را این چنین آغاز کرد:این هررای شرور است. حالا اما دارد خاطرات خود را مینویسد. خدا ما را بیامرزد!
منتقدان میگویند او برای پیروز شدن زیادی تلاش کرد. خودش گفته بود: من بارها توسط بازیکنان خودم متّهم به داشتن سیستمی طاغوتی شدم اما کارهای که من کردم را اکثرا باشگاهها در سالهای بعد انجام دادند. کارهایی نظیر تمرین زیاد، ایده آل گرایی، آمادگی فیزیکی بالا، رژیم غذایی و ۳ روز تمرکز پیش از هر بازی.
این سخت گیریها در زندگی خصوصی وی هم وجود داشت. او هیچگاه سیگار نکشید و به ندرت لب به نوشیدنیهای الکلی میزد. لونا دخترش میگوید که ظرف پاستای او فقط با روغن زیتون همراه بود. او هر روز تمرین یوگا میکرد و آب زیادی مینوشید به شکلی که بطری آب را در زمان شام، در کنار میز شام خوری پنهان میکرد. جینی بررا، یکی از فوتبال نویسان مشهور ایتالیای در مورد وی مینویسد: به هر شکل که دوست دارید، قضاوتش کنید اما چه او را دلقک و احمق، چه او را سلطان و شوهر وفادار و چه او را خودخواه و دیوانه بخوانید، هررا بالاتر از تمامی این تفاسیر است.
هررا در بوئنوس آیرس و از والدینی اسپانیایی به دنیا آمد. پدرش فرانسیسکو، یک آنارشیست آندلسی بود و مادرش ماری گاویلان مارتینز، خدمتکار بود. پاسپورتهای فرانسوی، اسپانیایی و آرژانتینی وی میگوید که در سال ۱۹۱۶ به دنیا آمده است اما وبسایت رسمی او، وی را ۶ سال پیر تر میخواند.او پس از بازی برای تیم محلی کازابلانکا، به لیگ فرانسه رفت و برای چندین باشگاه از جمله ستاره سرخ المپیک، توپ زد. وی مدافعی با تواناییهای محدود بود. همزمان شغلهایی نظیر فروشندگی را هم انجام میداد و به دانش آموزان، تربیت بدنی درس میداد. هررا مدرک فیزیوتراپی گرفت و در سال ۱۹۳۹، وقتی باید به سربازی میرفت، به عنوان متخصص روی فایبر گلاس کار میکرد که از خدمت، معاف شد.
مصدومیت زانوی هلنینو در اواسط دهه دوم زندگی وی، آرزوهایش را خراب کرد. خودش میگوید که دوران بازیگری وی ناراحت کننده بوده است اما خوش شانسی او این بوده که بازیکنان متوسط، در آینده مربیانی خوب خواهند شد.
بارسلونا در سال ۱۹۵۸ هررا را به خدمت گرفت و وظیفه وی شکست رئال مادرید بود. کاتالانها در سالهای ۱۹۵۲ و ۱۹۵۳، قهرمان لیگ شده بودند اما قدرت حالا به سمت مادرید کشیده شده بود پس از آنکه آلفردو دی استفانو در انتقالی جنجالی به رئال مادرید پیوسته بود. انتقالی که با دخالت دولت هم همراه بود. داستان دی استفانو هنوز هم مورد بحث است و بعضی از کاتالانها میگویند که رژیم فرانکو، با ورودش به این انتقال، رئال مادرید را بهترین تیم اسپانیا کرد. این نظر در مادرید رد میشود. هررا بعدها در مورد دی استفانو گفته بود: او بهترین بازیکن تاریخ است. دی استفانو در دفاع، میانه زمین و خط حمله بازی میکرد و کیفیت بازی وی در تمام خطوط یکسان بود. پله فقط در خط حمله خوب بود اما دی استفانو همه چیز را داشت به علاوه آنچه پله در خود میدید. اگر پله نوازنده ویلون است، دی استفانو به تنهایی یک ارکستر با شکوه است.
هررا سال اول در لیگ قهرمان شد. به اروپا رفتند و در فصل ۱۹۵۹/۱۹۶۰ بارسا به نیمه نهایی رفت و مغلوب رئال مادرید شد. دور رفت در مادرید برگزار شد که کوبالا را بازی نداد و بارسلونا ۳-۱ باخت. بازی برگشت هم نتیجه تکرار شد و بارسلونا در مجموعه ۶-۲ به رئال مادرید بازی را واگذار کرد. روز بعد، وی در یکی از خیابانهای اصلی بارسلون، با هواداران درگیر شد. روزنامهها از توهین او صحبت میکردند. بعد از آن هررا باز هم قهرمان لالیگا شد اما این مربی تصمیم گرفته بود از بارسلونا برود. بعد از رفتن او، بارسلونا تا سال ۱۹۷۴ یعنی ۱۴ سال بعد قهرمان لیگ نشدند. در ۱۹۶۰، هررا قراردادی سنگین با اینتر میلان بست. کار زیادی برای انجام شدن در اینتر وجود داشت. آنجلو موراتی، مدیری نفتی بود و آخرین قهرمانی تیم به ۶ سال قبل بر میگشت. فصل قبل از آن آنها پنجم شده بودند که ۱۵ امتیاز کمتر از یوونتوس داشتند.خود هررا به سایمون کوپر، نویسنده کتاب فوتبال علیه دشمن میگوید: وقتی به اینتر آمدم، شرایط افتضاحی وجود داشت. هر جای میرفتید، پوسترهایی در مورد قهرمانیهای قبلی وجود داشت.
با آمدن هررا به اینتر، ذهنیت پیروزی، به اینتر تزریق شد. یک بار یکی از بازیکنان توسط باشگاه توبیخ شد تنها به خاطر اینکه گفته بود: "به رم میرویم تا بازی کنیم". چیزی که باشگاه میخواست اما این بود که "به رم میرویم تا پیروز شویم".
اوج گیری هررا اما آرام آرام اتفاق افتاد. اینتر در سال ۱۹۶۱ سوم و سال بعد دوم شد. آن هم پشت سر میلان. با توجه به حقوق هررا، نتایج بهتری باید رقم میخورد. او در ایتالیا اینتر را بعد از ۱۰ سال قهرمان نشدن به سکوی اول رساند. مطبوعات ایتالیا به او لقب "جادوگر" دادند. زمانی که کوپر با هررا مصاحبه کرد متوجه شد که او از لقب "جادوگر" خود زیاد خوشش نمیآید: کلمه جادوگر در فوتبال معنا ندارد. قدرت و شور کلماتی فوتبالی هستند. بزیرگترین تعریفی که از من شد این بود که کسی به من گفت در روز ۳۰ ساعت کار میکنم.
در سال ۱۹۶۴، اینتر لیگ را در بازی پلی آف به بولونیا واگذار کرد اما اولین قهرمانی اروپایی خود را با شکست ۳-۱ رئال مادرید به دست آوردند که ماتزولا در وین، دابل کرد. شاید آن بازی، نمادی از اتمام دوران دی استفانو و پوشکاش در مادرید باشد. برای هررا هم به معنی جبران آن شکست ۶-۲ در سال ۱۹۶۰ بود. میگوئل مونیوس، سرمربی افسانهای رئال مادرید آن بازی تحت تاثیر فاکتی قرار گرفت و در مورد وی گفت:" هررا با دادن آزادی به فاکتی ما را دیوانه کرد!
در فینال اینتر با کاتناچیو خود، در دفاع نشست و یارگیری من تو من کرد که پیچی وظیفه جمع کردن توپهای برگشتی را داشت. خود دی استفانو میگوید:" آنها با دو سوییپر بازی میکردند و وقتی یکی از آنها را دریبل میزدید، با توجه به مه بازی، تصور میکردید دیگر کسی جلو شما نیست اما یکی دیگر از آنها ظاهر میشد. با خودم میگفتم پس این یکی از کجا آمد؟ امگر آنها با ۱۲ نفر بازی میکنند."
در سال ۱۹۶۶، اینتر از سری آ خود دفاع کرد و در نیمه نهایی اروپا به مادرید خوردند که لوس بلانکوس، قهرمانی ششم را در آن سال کسب کرد. فصل بعد، تلخی از راه رسید. اینتر در فینال اروپا حاضر شد اما سلتیک ۲-۱ نراتزوری را شکست داد و در لیسبون، ماتزولا از جام دور ماند. خودش میگوید: قابل پیش بینی بود. دیر یا زود، اینتر هررا، اینتر کاتناچیو، اینتر پیروزیهای کم اختلاف، باید مجازات ایستادن مقابل بازی زیبا را میداد...
فصل بد تر هم شد. اینتر اسکودتو را به یوونتوس در روز آخر واگذار کرد و فصل ۶۷/۶۸ آنها پنجم شدند و هررا به رم پیوست.در پایتخت، هررا هیچگاه موفقیتهای اینتر را تکرار نکرد. ۵ سال و فقط یک کوپا ایتالیا!
در سال ۱۹۸۱، وی شروع به نوشتن برای روزنامهها و مجلات ورزشی کرد. بعدها با همسرش به وینیز مهاجرت کرد و در سال ۱۹۹۷ هم از دنیا رفت. بررا، در مورد او مینویسد: صادقانه بگویم که واقعا نمیدانم چطور مربیگری میکرد. تنها یک چیز را میدانم. او همواره خودش بود. شاید مورد رضایت ما نبود اما هلنیو هررا همواره خودش بود.
هلنیو هررا؛ جادوگری که با اینتر همه چیز را کسب کرد...
💙🖤