هر معلولی، علتی داره!
۱– مامور کردن دو نفر برای کشتن پیامبر توسط باذان بن ساسان به دستور خسرو پرویز و زندانی کردن نامهرسان مسلمان
جالبه وقتی اون دو نفر به مدینه رسیدن، محاصره شدن و حضرت محمد (ص) بهشون گفت "برگردید، اربابتون دیشب مرد"! و واقعا خسروپرویز توسط پسرش کشته شد :) معجزه. به همین دلیل، باذان که حاکم یمن(جزء امپراطوری ساسانی) بود، با چندها یمنی(هم ایرانیا و هم اعراب) مسلمان شدن.
فقط کافیه سرچ کنید ببینید تاریخ نامهرسانی حضرت محمد به پادشاهای ساسانیان، بیزانس، حبشه، مصر و... چه سالی بود و تاریخ کشته شدن خسروپرویز چه سالی بود :)
۲– فتنه اسود عنسی در یمن
این شخص شیاد به خاطر اینکه مردم زیادی از یمن در ۳ سال اخیر مسلمون شده بودن، سال ۶۳۱ میلادی (۱۰ ه.ق) ادعای پیامبری کرد که مردم رو گمراه کنه و تا حدودی هم موفق شد. اسود، شهر ابن باذان (پسر همون باذان که قبلا مسلمون شده بود) رو کشت و زنش رو به زور همسر خودش کرد و قبایل مذحج، نجران و فرمانرواهای حضرموت به پیامبریش باور کردن و پیرو اون شدن! حضرت محمد (ص) که اون موقع امکان لشکرکشی به یمن رو نداشت دستور داد که اسود رو به هر شکلی که شده بکشن. فیروز دیلمی (صحابی ایرانی) با قیس بن مکشوح (رئیس قبیله مسلمان "مراد" یمن) و دادویه از طریق نقبی که با همکاری زن اسود به خونه اسود زدن، اونو کشتن. بخشی از مرتدهای قبیله مذحج یمن، توی جنگهایی که بعدا شروع شدن، به ساسانیها کمک کردن:
۳– حمایت ساسانیان از مرتدهای محارب در عراق و بحرین
بعد از وفات سیدنا محمد (ص)، بعضی قبایل عرب از اسلام برگشتن که گروهیشون زکات نمیدادن و خلافت ابوبکر رو قبول نداشتن و اصرار داشتن در سرزمین اسلامی هم بمونن، و گروهیشون پیرو مدعیهای دروغین پیامبری (مسیلمه، طلیحه و سجاح) شده بودن. به همه اینا میگن اهل رده.
ابوبکر صدیق برای سرکوبشون، خالد بن ولید رو فرستاد. یهسری از این قبایل شورشی، مخصوصا توی شرق و شمال شرق عربستان (اطراف بحرین و عراق) بودن و با ساسانیان رابطه داشتن یا تحت حمایتشون بودن. قبایلی که هم شورش کردن، هم به ایران وصل بودن:
بنیبکر بن وائل: بعضی شاخههاش مثل بنیشیبان در عراق بودن، متحد ساسانیان.
تغلب و نمر: در نزدیکی فرات و شمال عراق؛ رابطه با ایران داشتن.
عبد قیس: در بحرین؛ هم شورش کردن، هم تحت نفوذ ایران بودن.
بنیحنیفه: در عراق و مناطق مرکزی عربستان؛ در جنگها همراه ایران بودن.
وقتی خالد برای سرکوب این قبایل رفت، وارد خاک عراق سپس بحرین شد. ساسانیان هم برای دفاع، سپاه فرستاد.
جنگ با بنیشیبان، بنیحنیفه و ساسانیها در جنوب عراق، به جنگ زنجیر معروفه و جنگ با بنیشیبان، تغلب، نمر و ساسانیها کنار فرات (عراق) به جنگ المذار معروفه، بعدشم با عبد قیس در بحرین جنگیدن. در نتیجهی اینها، جنگهای الولجه، نهر الیس، فتح الحیره، الانبار و عینالتمر هم رخ دادن. همه اینها در دو سال آخر خلافت ابوبکر رخ دادن و شدن مقدمه فتح امپراطوری ساسانی در زمان خلافت عمر ابن خطاب.
پس خلافت برای سرکوب قبایل محارب رفت سمت مرز ایران، ولی چون اون قبایل به ساسانیان وصل بودن، کار به جنگ با ساسانیان کشید. برخی مورخها مثل زرینکوب و طقوش هم تأکید دارن که حمله لشکر خالد به عراق در ابتدا برای تنبیه قبایل مرتد بود.
در نهایت، حضرت عمر ابن خطاب، در زمان خلافتش گفت اینا اول قصد جون پیامبرمون رو کرده بودن و تا همین چند وقت پیش هم از دشمنامون حمایت کردن، وقتشه تهدیدها رو برای همیشه از بین ببرم! پس به قصد نابودی حکومت و سربازانش (نه مسلمان کردن مردم ایران) دستور حمله به ساسانیان رو داد.
دعوت به اسلام صورت گرفت، اما اینکه بگیم به هر ایرانی گفتن "یا مسلمون میشی یا میکشیمت" توهمی بیش نیست. روایت صحیحالسندی در این باره وجود نداره. اینو به عنوان کسی که بسیار دربارهش تحقیق کرده با اطمینان میگم که روایت 'صحیحی' نیست. مسلمون شدن مردم ایران هیچ سودی برای اعراب نداشت، بلکه هدف، نابودی حکومت بود. حالا شاید غلوهایی از بعضی از لشکریان صورت گرفته که در هر جنگی صورت میگیره! مثل قضیه چاه چهل دختر فهرج که ستم ساسانیها بود:
https://cdn.imgurl.ir/uploads/o22706... (جامع مفیدی، محمدمفید مستوفی بافقی، ص 634 تا 636 | نسخه خطی تاریخ یزد، محمد بن جعفر بن حسن معروف به جعفری، ص 27 تا 29 | نسخه الکترونیکی تاریخ یزد، محمد بن جعفر بن حسن جعفری، به کوشش ایرج افشار، ص 31 | نسخه مکتوب موجود در زیارتگاه حویطب بن هانی و برخی شهدای صدر اسلام در فهرج یزد کتاب و یادگارهای یزد، ایرج افشار، صفحه 21۳)
پس بخشی از لشکر ساسانیان که شامل یهودیان هم بود، مسلمونا رو صرفا به خاطر امر به معروف و نهی از منکر میکشتن!
تقریبا همه شاعرها و نویسندههای قدیم ایران مسلمان بودن و صاحبان ۶ کتاب برتر حدیثی و روایی جهان اسلام (صحاح سته)، همه ایرانی بودن.
فردوسی میفرماید: "عمر کرد اسلام را آشکار، بیاراست گیتی چو باغ بهار!"
اسلام قطعا به زور شمشیر تحمیل نشده، اما حکومت اسلامی بله! دلیلش هم گفتیم. آیا مردم عادی هم کشته شدن؟ بله، چون اگه کسی جلوی لشکر مسلمانان وایمیساد که مانع انتقام گرفتنشون بشه و پیشزمینهها رو کتمان میکرد، چارهای جز کشتنش نبود. آیا انتظار داری مثلا لشکر ابیوقاص میگفت "باشه، چون شما گفتید، ما به پیشروی برای نابودی حکومت و لشکری که قبلا علیهمون قیام کرده، ادامه نمیدیم"؟؟ :) لطفا بدون تعصب فکر کنید.
و اما حقایقی درباره حکومت ساسانی:
۱– سوادآموزی منحصر به اشراف و طبقات بالای جامعه بود! مردم عادی حق یادگیری خواندن و نوشتن نداشتن.
۲– مزدک، پسر بامداد، تو دوره ساسانیها اومد گفت: "ثروت و زن نباید مال یهنفر باشه، همه باید شریک باشن." مردم فقیر جذبش شدن، ولی اوضاع قاطی شد. شورش شد، اموال غارت شد و خانوادهها از هم پاشیدن. خسرو انوشیروان، پادشاه ساسانی، برای جمع کردن قائله، به بهانه گفتوگو مزدک و یارهاش رو به دربار دعوت کرد؛ اما همونجا دستور داد حدود ((۷۰۰ نفرشون)) رو گردن بزنن. خود مزدک هم کشته شد. آخرش نه مزدک تونست عدالت بیاره، نه خسرو واقعا عادل بود. فقط خون ریخت و درد موند.
۳– اواخر دوران ساسانیان، جامعه ایران دچار نابرابری شدید بود. اشراف، موبدان، جنگاوران و رعیتها بهطور سختی از هم جدا شده بودن. مردم عادی، بهویژه کشاورزها، تحت فشار شدید مالیاتهای سنگین قرار داشتن، درحالیکه اشراف و موبدان در رفاه کامل زندگی میکردن. دین رسمی تبدیل به ابزار قدرت شده بود و دیگر ادیان تحت فشار بودن. فساد و بیثباتی در دربار گسترده بود و هرمز چهارم، بهرام ششم، یزدگرد دوم و خسرو پرویز همشون با کودتا، شورش و خیانت تغییر کردن. از طرفی، جنگهای طولانی با روم کشور رو خسته و فقیر کرده بود.
۴– ساسانیها دین مَزدَیَسْنا (زرتشت) رو دین رسمی کردن و موبدها حسابی قدرت داشتن. به همین خاطر بقیه مردم، مثل مسیحیا، یهودیا و مانویها، خیلی اذیت میشدن. مثلا مسیحیا وقتی با روم جنگیدن بیشتر تحت فشار بودن، مانویها رو هم به جرم باورهای مختلفشون سرکوب میکردن، یهودیا هم حق و حقوق برابر نداشتن.
۵– سال ۶۳۷ میلادی (۱۵ هجری)، وقتی سپاه اسلام به تیسفون رسید، یزدگرد سوم فرار کرد و شهر بیدفاع موند. مردم از ظلم و فساد ساسانیان خسته بودن. در این حین، فیروزان که از درباریان ایرانی بود، مسیر ورود به شهر یا پل دجله رو به مسلمانها نشون داد و شهر بدون خونریزی بزرگی فتح شد.