مطلب ارسالی کاربران
شعر کوتاه | شعر عاشقانه | اشعار کوتاه | شعر
من به ویرانه های خانه ام چشم دوخته بودم
او سر بر تشت پُر از گل های ارکیده نهاد
من دویدم تا به سردی تنش پایان دهم
او سر از بدن خود جدا کرد و ارکیده های مغموم به سوگ نشستند
و دیگر هیچوقت
گربه ای به تمنای غذایی برای بچه گربه های گرسنه اش
به در خانه ام چنگ نزد
✍️ آروین شاه حسینی