مطلب ارسالی کاربران
تلی دختر تبریزی مشروطه
میخواستند زخمش را ببندند، مجروح اصرار میکرد که دست به لباس او نزنند، و بگذارند جان بدهد، تعجب کردند، بالاخره ستارخان نصیحت کرد که موافقت بکند تا زخم او را ببندند. مجروح از روی ناچاری گفت "من مرد نیستم، دخترم و میل ندارم لباس از تن بکنم". ستارخان منقلب و چشمانش پر از اشک شده گفت: دخترم من که هنوز زندهام، تو چرا به جنگ رفتی.
به گفته پیرمردان و پیرزنان تبریزی، نام این شیر زن مجاهد «تئللی» بود.
کسی تعداد واقعی تئللیها را نمیداند، ولی مسلم است که تئللیهای زیادی گمنام در سنگرها جنگیده و گمنام شهید شدهاند. زنان هر محلهی تبریز، وامدار مادر مبارزشان، زینب پاشا و سربازان گمنانی بودند که تحت تاثیر شرایط اجتماعی ایران از آن دوره تاکنون نیز گمنام ماندهاند.
جنگ، چهرهی زنانه نداشت و زنان آذربایجان به ویژه تبریز، پای کار آمدند تا سنگر مشروطهخواهان خالی نماند، از رساندن آذوقه به مبارزان تا فشنگ سازی از جمله کارهایی بودند که زنان و دختران آذربایجان در راه دفاع از تبریز و نهضت آزدیخواهانه مشروطه انجام میدادند.