پناه یادش بخیر اون موقعها که جام الجی برگزار میشد اوایل دهه ۸۰ بود همه خونهمون جمع شده بودیم دور یه تلویزیون گنده قدیمی که هر چند دقیقه یهبار نویز میافتاد هیجانش هنوز تو ذهنمه بابام و عموهام با یه کاسه تخمه جلوی تلویزیون نشسته بودن و با هر حرکت علی دایی یا هاشمی نسب یهو همه داد میزدن انگار تو استادیومن صدای گزارشگر عربی هم که از ماهواره میاومد قاطی صدای همه میشد مامانم از آشپزخونه هی میگفت آرومتر سر و صدا نکنید همسایهها شاکی میشن ولی خودش هم یه چشمش به بازی بود بعد بازی همه تو کوچه درباره مهدویکیا و سرعتش حرف میزدیم انگار خودمون مربی تیم ملی بودیم حسش یه جور خاصی بود همه با هم شاد بودیم تو اون دوره