در بسیاری از افسانهها، داستانها و فیلمها، قهرمانان در پایان روایت ستوده میشوند؛ نامشان بر سر زبانها میافتد و تصویرشان تا ابد در ذهنها میماند. شخصیتهای منفی یا شکست میخورند، یا با تمام اثرگذاریشان، تنها ردپایی تاریک از خود بهجا میگذارند.
اما همیشه هم داستان اینطوری جلو نمیره؛ گاهی اون کسی بیشتر از همه جنگیده، اون کسی که بیصدا ایستاده و کوه را جابهجا کرده، به فراموشی سپرده میشه.
گاهی ضدقهرمانِ قصه، با تمام قدرت و عظمتش، در هیاهوی دیگران گم میشه
موزس ملون ، غول تنومند و درخشان دهه هفتاد و هشتاد میلادی بود که با بازی قاطعانه خودش زیر سبد همه رو کنار میزد
در واقع موزس ملون ، شبیه پهلوون و قلدر های داستان های مختلفی بود که نه منفی بودن نه مثبت ، اما اونقدری قوی بودن که به راحتی هر کسی رو مغلوب کنن
قلدر هایی که درون وجودشون یک دنیای بزرگ از داستان های پرفراز و نشیبی داشتن که از اونها یک قلدر به تمام معنا درست کرده بود
مردی از دل سختیها: داستان موزس ملون
موزس یوجین ملون، مردی بود که شبیه اسمش از اعماق به سطح اومد. نه در دورهی مدرن بسکتبال، نه حتی در عصر رسانههای بزرگ، بلکه در برههای به دنیا اومد که راه رسیدن به شهرت بیشتر با بازی خالص هموار میشد، نه با شو و درام بیرون از زمین.
او پسر یک مادر تنها بود که در ویرجینیا بزرگ شد، در محلهای فقیر که آیندهی خیلی از جوونها یا در کارخونه بود یا در خیابون. اما ملون راهی متفاوت رو انتخاب کرد. راهی که از همون اول متفاوت با بقیه بود. در سال ۱۹۷۴، مستقیم از دبیرستان به لیگ حرفهای رفت. نه به NBA، بلکه به ABA، لیگی موازی که بازیکنهای خاصی مثل جولیوس اروینگ و جرج گِروین رو تو خودش داشت. اون موقع کسی همچین کاری نمیکرد. ملون یکی از اولین بازیکنهایی شد که بدون تجربه کالج، وارد دنیای حرفهای شد. حرکتی ریسکی، اما موزس آماده ریسک بود. چون مثل همون قهرمانهای غولپیکر مقدمه، از چیزی نمیترسید.
ملون بازیکنی نبود که روی مهارتهای ظریف و فانتزی تکیه کنه. موزس با قدرت بدنی عظیم، هوش ریباندینگ بینظیر، و بازیخوانی زیر سبد، زمین رو به سلطه خودش درمیآورد. جنگندهترین ریباندر دوران خودش بود. میگفتن «موزس توپ رو حس میکنه، نه که فقط اون رو ببینه». کسی که بارها شوت خودش رو ریباند میکرد و مثل تانک به خط دفاعی حریف میکوبید.
سالها بعد، شکیل اونیل با احترام کامل گفت:
«اگر بخوای بگی کی بیشتر از همه توی paint خشن بازی میکرد، اسم موزس ملون اولین اسمیه که باید بگی.»
اما فقط خشن نبود. در عین قدرت، یک آرامش عجیب در وجودش بود. کمحرف، خجالتی، اما در زمین یه قاتل واقعی.
در سال ۱۹۸۳، موزس ملون ستون تیم فیلادلفیا سِوِنتیسیکسرز بود که بالاخره بعد از سالها ناکامی قهرمان شد. در کنار جولیوس اروینگ، موریس چیِکس و اندرو تونی، اون تیم به رهبری موزس، لیگ رو درو کرد. ملون MVP فصل شد، MVP فینال شد، و با جمله معروفش قبل از پلیآفها گفت:
“Fo’, fo’, fo’”
یعنی اونها قراره هر سه سری پلی اف رو با نتیجه ۴-۰ همه رقباشون از پیش رو بردارن ؛ که البته با یک باخت به میلواکی باکس به Fo’, Fi’, Fo’ تبدیل شد.
ملون در طول دوران حرفهایاش سه بار MVP لیگ شد (۱۹۷۹، ۱۹۸۲، ۱۹۸۳)؛ آماری که فقط تعداد انگشتشماری تونستن بهش برسن: کریم، مجیک، لری، جردن، لبران. حتی کوبی و شَک به سه MVP نرسیدن.
اما هیچوقت اونجور که باید، محبوب نشد.
مردی بود که قهرمانی آورد، تیمها رو از قعر به قله کشید، اما در حافظه جمعی مردم جا نگرفت.
شاید چون اهل شو نبود، چون لبخند نمیزد، چون مصاحبههاش کوتاه و بیجملههای بزرگ بود. یا شاید چون بسکتبال براش فقط یه مبارزهی خاموش بود، نه یه نمایش.
و عجیب نیست که موزس ملون، حتی امروز، در اکثر لیستهای «تاپ ۱۰ تاریخ» جاش خالیه.
مثل اون قلدرهای توی قصهها ٫ که قدرتشون نفسگیر بود، اما قهرمان نبودن؛
قهرمان واقعی بودن… ولی قصه، اسمشون رو فراموش کرده.
اعدادی که جیغ نمیزنن: آمار، افتخارات و مسیر یک قهرمان خاموش
موزس ملون مثل خیلی از اسطورهها از دل امکانات بالا نیومد. نه کالج تاپی رفت، نه پشتیبان رسانهای داشت، نه از نسل طلاییها بود.
در دبیرستان «پترزبورگ» ویرجینیا، تو هر دو سال آخر، تیمش رو بدون باخت به قهرمانی ایالتی رسوند:
۵۰ برد، صفر باخت.
اونقدر درخشان بود که تیم یونیورسیتی آو مریلند حاضر شد باهاش قرارداد ببنده، اما موزس تصمیم گرفت کاری بکنه که در اون زمان تقریباً هیچکس نمیکرد: مستقیم به سراغ حرفهای شدن رفت.
ABA: شروع بی سروصدا بین ستاره ها
سال ۱۹۷۴، در سن ۱۹ سالگی وارد ABA شد؛ با تیم Utah Stars.
در همون فصل اول، با ۱۸.۸ امتیاز و ۱۴.۶ ریباند، نشون داد که اومده زمین رو مال خودش کنه. سال بعد به تیم Spirit of St. Louis رفت، ولی خیلی زود، با ادغام ABA و NBA، موزس هم وارد NBA شد.
شروع دورانی طلایی (۱۹۸۵-۱۹۷۶)
۱۹۷۶–۷۷ در Buffalo Braves و Houston
Rockets
این اولین فصل موزس در NBA بود، بعد از فروپاشی ABA.
اوایل برای مدت کوتاهی تو تیم Buffalo Braves بازی کرد، اما خیلی زود به Houston Rockets ترید شد.
تو همون فصل اول در NBA، با اینکه تازهوارد بود، ۱۳.۵ امتیاز و ۱۳.۴ ریباند در هر بازی آورد!
تو پلیآف هم با راکتس تا فینال کنفرانس غرب بالا
اومدن که برای تیمی تازهتأسیس خیلی بزرگ بود.
همونجا نشون داد که آینده برای خودشه.
۱۹۷۷–۷۸ در Houston Rockets
موزس بهطور کامل تو ترکیب اصلی جا افتاد.
میانگینش به ۱۹.۴ امتیاز و ۱۵ ریباند رسید؛ و به یکی از بهترین ریباندرهای لیگ شد.
در ریباندهای تهاجمی، جزو سه نفر اول NBA بود.
تیم عملکرد متوسطی داشت، اما موزس درخشید و اولین All-Starش رو تجربه کرد.
اونقدر ریباند تهاجمی میگرفت که بهش لقب “Offensive Rebound Machine” دادن.
۱۹۷۸–۷۹ ؛ برای mvp تعظیم کنید
این فصل، موزس بهطرز کامل تبدیل به ستاره اول NBA شد.
با میانگین ۲۴.۸ امتیاز و ۱۷.۶ ریباند، MVP لیگ شد.
رکورد ۵۸۴ ریباند تهاجمی در یک فصل رو ثبت کرد؛ رکوردی که هنوز کسی حتی بهش نزدیک هم نشده!
تو اون دوران سنترا اغلب محافظتکننده بودن، ولی ملون با استایل جنگجویانه و سرعت بالا، تعریف تازهای ارائه داد.
راکتس باهاش تیمی قدرتمند اما ناکامل باقی موندن.
۱۹۷۹-۸۰
موزس با میانگین ۲۵.۸ امتیاز و ۱۴.۵ ریباند همچنان جزو بهترینها بود.
در ریباند تهاجمی باز هم نفر اول لیگ شد.
از نظر سبک بازی، حالا دیگه تمام مربیها براش double-team طراحی میکردن.
توی All-NBA First Team انتخاب شد.
تیمش در پلیآف حذف شد، ولی ملون همچنان ستون اصلی تیم باقی موند.
۱۹۸۰-۸۱ پرواز برای تاریخسازی؛ موزس و حماسهای به اسم هیوستون
در ابتدای این فصل، هیوستون راکتس تیمی متوسط به پایین حساب میشد. از ستارههای بزرگ لیگ، تنها موزس ملون رو داشتن؛ بقیه ترکیب تیم بیشتر شبیه بازیکنهای مکمل بودن: رابرت رِید، مَتیو لوکاس، بیلی پو، کالدوِل جونز…
اما موزس یه تنه تصمیم گرفت اونا رو تا قله ببره.
در طول فصل، با میانگین ۲۷.۸ امتیاز و ۱۴.۸ ریباند، تیم رو روی دوشش کشید. سبک بازیش در اون فصل بهشدت فیزیکی، اما هوشمندانه بود. تو paint حرکتش برقآسا بود و ریباند تهاجمیهاش مرگبار.
از جایی به بعد، رسانهها بهش لقب دادن:
“One-Man Wrecking Crew”
یعنی یه «تیم ویرانکن تنهای واقعی».
هیوستون به زحمت با رتبه ششم (از کنفرانس غرب!) وارد پلیآف شد. خیلیها انتظار داشتن همون راند اول حذف بشن… اما چیزی که اتفاق افتاد، افسانه شد.
پلیآف معجزهوار:
دور اول: مقابل Los Angeles Lakers (با کریم عبدالجبار)
راکتس در ۳ بازی (فرمت آن زمان best of 3 بود) شگفتی آفریدن و ۲-۱ پیروز شدن. ملون در بازی سوم ۳۸ امتیاز آورد.
نیمهنهایی کنفرانس: مقابل San Antonio Spurs (با جورج گروین)
موزس هر شب تو paint غرش میکرد. با میانگین ۲۸ امتیاز و ۱۶ ریباند، راکتس ۴-۳ پیروز شد.
فینال کنفرانس غرب: مقابل Kansas City Kings
دو تیمی که هیچکس انتظار نداشت به اینجا برسن!
راکتس سری رو ۴-۱ برد و به فینال NBA رسید؛ اتفاقی که متعصب ترین طرفدارها و حتی خوش بینترین هوادار بسکتبال هم نمیتونست پیشبینی کنه.
فینال NBA: مقابل Boston Celtics
این سری، موزس روبروی تیمی قرار گرفت که ترکیبش پر بود از ستارههای جوان : لری برد، رابرت پریش، کوین مکهیل، دنیس جانسون…
با این حال، موزس دست از جنگیدن برنداشت.
در شش بازی فینال، با میانگین ۲۲.۳ امتیاز و ۱۵.۷ ریباند بازی کرد و حتی تو بعضی بازیها کاملاً paint رو بست.
اما راکتس در نهایت ۴-۲ شکست خورد.
برد و سلتیکس بهتر بودن، اما احترام عظیمی برای موزس و راهی که تیمش اومده بود، قائل شدن.
لری برد بعدها گفت:
«موزس هم تیمی نداشت. خودش بود و خودش. اون تیم رو کشید تا اینجا. نمیتونم درک کنم چطور این کار رو کرد.»
اما این فصل واقعا خاص بود چون:
هیوستون با رکورد منفی وارد پلیآف شد!
فقط دو بازیکنشون میانگین دو رقمی داشتن.
ملون در پلیآف میانگین ۲۶.۸ امتیاز و ۱۴.۵ ریباند ثبت کرد.
نشون داد که گاهی، یک بازیکن میتونه بیشتر از سیستم، بیشتر از ستارههای دورش تأثیرگذار باشه.
اون فصل، با اینکه جام طلایی لری برایانت را بالای سر نبرد
ولی کاری کرد که خیلیا تو دوران مدرن حتی نزدیکش هم نشدن.
و درست همونجا بود که همه میدونستن:
این مرد، MVP بعدی لیگ خواهد بود.
۱۹۸۱-۸۲ ؛ به کنار بروید ، mvp وارد میشود
بهترین فصل آماری ملون در طول عمرش: ۳۱.۱ امتیاز و ۱۴.۷ ریباند!
تنها بازیکنی بعد از ویل چمبرلین بود که این ترکیب امتیاز و ریباند رو با هم داشت.
دوباره MVP شد و All-NBA First Team
راکتس با وجود درخشش او، تیم خوبی نبودن و حذف شدن.
آخر فصل قراردادش تموم شد، و تیمها برای گرفتنش صف کشیدن…
۱۹۸۲-۸۳ ؛ پیش بهسوی رستگاری و جاودانگی ؛ قهرمان های مقتدر سال ۱۹۸۳ و بهترین بازیکن جهان
بعد از سالها درخشش فردی، موزس تصمیم گرفت از هیوستون جدا بشه. در تابستون ۱۹۸۲ با یک قرارداد عظیم، به Philadelphia 76ers پیوست ؛ تیمی که با جولیوس اروینگ، موریس چیِکس، بابی جونز و اندرو تونی، همیشه مدعی بود اما کم میآورد.
اضافه شدن موزس، درست همون چیزی بود که کم داشتن: یک غول paint، با روحیه جنگجو و بیادعا.
فصل عادی، سیکسزر با رکورد ۶۵ برد و ۱۷ باخت لیگ رو درو کرد.
موزس با میانگین ۲۴.۵ امتیاز و ۱۵.۳ ریباند نهتنها بازیکن برتر تیمش بود، بلکه MVP لیگ هم شد ، برای سومین بار.
اما چیزی که این فصل رو افسانهای کرد، پلیآف بود.
قبل از شروع، موزس جملهای تاریخی گفت:
“Fo’, Fo’, Fo’”
یعنی سه تا سری، هر کدوم رو ۴-۰ میبریم.
و چیزی که اتفاق افتاد، نزدیک همین شد:
دور اول: ۴-۰ مقابل New York Knicks
نیمهنهایی شرق: ۴-۱ مقابل Milwaukee Bucks
فینال: ۴-۰ مقابل Los Angeles Lakers با کریم و مجیک!
اون ها شاهکار خلق کردند:
۱۲ برد، ۱ باخت.
بهترین رکورد پلیآف در تاریخ NBA تا اون زمان.
موزس در فینال با میانگین ۲۵.۸ امتیاز و ۱۸ ریباند MVP فینال شد و ثابت کرد که ستون واقعی تیمه.
جولیوس اروینگ بعد از قهرمانی گفت:
«ما سالها خوب بودیم، ولی موزس باعث شد عالی بشیم. اون ما رو از مدعی، به فاتح تبدیل کرد.»
۱۹۸۳–۸۴
افت کوچیکی کرد، ولی همچنان غول باقی موند:
آمار ۲۲.۷ امتیاز، ۱۳.۱ ریباند رو به ثبت رسوند
تیم به نیمهنهایی کنفرانس رسید، اما به میلواکی باختن.
ملون هنوز بهترین ریباندر لیگ بود.
با وجود بالاتر رفتن سنش، از لحاظ بدنی هنوز مثل تانک بود.
۱۹۸۴-۸۵
آخرین فصل در اوج.
با ۲۴.۶ امتیاز و ۱۳.۱ ریباند، در ۳۰ سالگی هنوز MVPکالایبر بود.
سیکسزر به نیمهنهایی رسیدن، ولی به سلتیکس شکست خوردن.
بعد از این فصل، آرامآرام دوران افتش شروع شد…
پایان راه ؛موزس ملون از ۱۹۸۶ تا ۱۹۹۵
فصل ۱۹۸۵–۸۶ ؛ شروع افت: مصدومیت زانو و پایان سلطه
بعد از چند فصل درخشان، زانوی موزس بالاخره تسلیم شد.
فقط ۷۱ بازی انجام داد و میانگینش به ۲۳.۸ امتیاز و ۱۱.۸ ریباند افت کرد.
آمار هنوز عالی بود، اما دیگه اون تسلط قبلی رو نداشت.
بدتر از اون، در پلیآف مقابل واشنگتن مصدوم شد و کل سری مقابل میلواکی رو از دست داد.
سیکسزر حذف شد، و همه فهمیدن دوران سلطه موزس داره تموم میشه.
فصل ۱۹۸۶–۸۷ ، پایان دوران درخشان با سیکسزر
در کمال تعجب، فیلادلفیا تصمیم گرفت او را ترید کند.
موزس رفت به Washington Bullets. اونجا هنوز هم شایسته بود:
میانگین ۲۴.۱ امتیاز و ۱۱.۳ ریباند توی ۸۱ بازی؛ اما تیمش بازنده بود.
موزس، دیگه در تیمی نبود که برای قهرمانی بجنگه.
همچنان ستاره بود، ولی دیگه روی سکو نبود، وسط نور نبود.
فصلهای ۱۹۸۸–۹۱ ، روزهای خاکستری در آتلانتا و میلواکی
در این سه فصل، موزس به Atlanta Hawks و بعد Milwaukee Bucks رفت.
کنار دامینیک ویلکینز در آتلانتا تلاش کرد برای یه بازگشت، اما دیگه خبری از MVP نبود.
فصل ۱۹۸۸–۸۹: میانگین ۲۰.۲ امتیاز، ۱۱.۸ ریباند
فصل ۱۹۸۹–۹۰: نقش کمرنگتر، ۱۸.۹ امتیاز، ۱۰.۰ ریباند
فصل ۱۹۹۰–۹۱: با باکس، فقط ۴ بازی انجام داد. مصدوم و فراموششده.
واقعیت این بود:
بدنش دیگه نمیکشید.
اما موزس هنوز عاشق بازی بود.
مثل یه سرباز زخمی، هنوز میخواست توی میدان بمونه.
بازگشت به خانه: فیلادلفیا، سنآنتونیو و خداحافظی
فصل ۱۹۹۳–۹۴، فیلادلفیا دوباره او را امضا کرد ،نه بهعنوان ستاره، بلکه برای احترام.
موزس فقط ۱۷ بازی انجام داد.
میانگین؟ ۲.۹ امتیاز، ۲.۷ ریباند.
هیچی شبیه اون هیولای دهه ۸۰ نبود، اما تماشاگرها هنوز براش میایستادن.
فصل آخرش رو در سنآنتونیو اسپرز گذروند.
در ۴ بازی، مجموعاً ۸ امتیاز گرفت.
بعد از ۲۱ فصل در NBA با ۱۷۷۸۳ ریباند و ۲۹۵۸۰ امتیاز، موزس برای همیشه از بسکتبال خداحافظی کرد.
و ملون بزرگ ، فراموش شد چون …
۱. ساکت بودن:
موزس هیچوقت اهل جار زدن نبود. تو مصاحبهها کمحرف، بیحاشیه، و گاهی حتی لکنتدار بود. مردم دنبال شخصیتهای کاریزماتیکتر بودن.
۲. بازی با تیمهای درجه دو:
بیشتر دورانش رو با تیمهایی مثل هیوستون، واشنگتن، آتلانتا و میلواکی گذروند؛ تیمهایی که قهرمانی نمیاوردن.
3. دوربینگریزی:
برخلاف جردن یا مجیک، موزس مقابل دوربین نمیدرخشید. اون برای زمین بود، نه تبلیغات و برندسازی.
4. سایهی اروینگ و مجیک و بِرد:
در دوران موزس، بسکتبال پر از فوقستارههای پرزرقوبرق بود. موزس، در مقایسه با اونا، بیصدا قهرمان میشد.
اما موزس تاثیر به سزایی بر نسل های بعد داشت
هر سنتر بزرگی که بعد از موزس اومد، بخشی از میراث او رو حمل کرد.
او اولین سنتر مدرنی بود که دوندگی، قدرت بدنی، ریباند تهاجمی و انرژی دیوانهوار رو با هم ترکیب کرد.
شک به او افتخار میکرد.
دیوید رابینسون و حکیم، از او الگو گرفتن.
حتی لبران جیمز هم تو حرفهاش از موزس یاد کرده.
تا قبل از او، سنترها بیشتر کند، سنگین و پُستآپمحور بودن.
موزس با بدن عضلانی و بازی خشنش، مسیر رو برای یه سبک جدید باز کرد.
و در آخر داستان ، پایان یک افسانه؛ فراموششده در هیاهوی قهرمانان پرزرقوبرق
در تاریخ NBA، خیلیها بزرگ بودن، خیلیها قهرمان، خیلیها محبوب. اما کمتر کسی مثل موزس ملون بود: مردی که به تنهایی تیمی متوسط رو به فینال رسوند، کنار جولیس اروینگ یکی از بهترین فصلهای تاریخ بسکتبال رو ساخت، MVP شد، قهرمان شد، ۲۵ هزار امتیاز گرفت، هزاران ریباند جمع کرد… و با همهی اینها، در سایه موند. در سکوت. در فراموشی.
وقتی نام بزرگهای دهه هشتاد میاد، اسمهای معروفتر زودتر به ذهن خطور میکنن: مجیک، لری، دکتر جی، حتی ایزیا تو انتهای دهه. اما جایی اون وسط، یه غول سیاهپوست ایستاده بود که بدون هیاهو، بدون لبخندهای هالیوودی، فقط کارش رو میکرد و تیمش رو میبرد بالا. موزس ملون هیچوقت شومن نبود. از مصاحبههای پر زرقوبرق بیزار بود. ساده بود، صادق بود، و شاید همین باعث شد که بعد از بازنشستگی، یواش یواش نامش کمسو بشه.
نه تور خداحافظی داشت، نه مستند ESPN، نه بنر بزرگ تو آسمون. خیلی از ستارههای امروز حتی دقیق نمیدونن چه کسی بود و چه کرد. شاید بشه گفت موزس ملون، قربانی نسلی شد که بعدها بهخاطر “نمایش” بیشتر از “درخشش واقعی” شناخته شدن.
و تلخترین بخشش؟
او در ۱۳ سپتامبر ۲۰۱۵، تو سن ۶۰ سالگی، در حالی که قرار بود تو تورنمنتی خیریه در ویرجینیا بازی کنه، در خواب و در تنهایی درگذشت. بدون وداع، بدون سر و صدا. درست مثل تمام سالهای درخشانی که انگار هیچکس درست ندیدشان.
در مراسم خاکسپاریاش، چند بازیکن قدیمی و دوستداران واقعیاش اومدن، اما اون هیاهویی که برای خیلیها تو مرگشون هست، برای او نبود. انگار همه چیز در سکوتی سنگین فرو رفته بود؛ سکوتی که شبیه همون صحنههای پایانی فیلمهای تلخ بود، وقتی که ضدقهرمان داستان، توی غبار زمان گم میشه.
اما موزس ملون باید به یاد آورده بشه. نه فقط بهخاطر آمارهاش، که البته خیرهکنندهست؛ بلکه بهخاطر شخصیتی که داشت: مبارزی خستگیناپذیر، قهرمانی بیادعا، کارگری تماموقت برای موفقیت تیمش. مردی که حرفش این بود:
“من اول ریباند رو میگیرم. بعد توپ رو میفرستم داخل سبد. سادهست.”
و واقعاً برای موزس، بسکتبال همینقدر ساده بود.
و میراثش هرگز نباید ساده گرفته بشه.
شاید دیگه اسم و عکس موزس ملون ، تو پوستر های خیابون نباشه ، شاید اسمش رو دیگه تو یوتیوب کسی سرچ نکنه و شاید صداش بین همهمهی اسطوره های پرزرقوبرق گم شده باشه ؛ اما هر موقع توپ با صدای خفه و کم وارد سبد بشه ، هر موقع کسی برای ریباند با تمام وجود بپره ؛ هر موقع مرد آروم و مصمم برای موفقیت همه سختی ها رو به جون بخره ، موزس همون جاست ؛ آرام ، قدرتمند و تماشاگر صامت بازی هایی که بعد از اون اومدن.
موزس از اون قهرمان هایی بود که نیازی به فریاد نداشتن ؛ حضورش به تنهایی کافی بود که زمین و سکو ها بلرزن و اگر تاریخ به وظیفه خودش عمل کنه ، یک روز دوباره صدای قدم های سنگینش تو راهروهای فراموش شده NBA شنیده میشه.