یکی از بزرگترین سوالات من این است که چطور این سریال غیرقابل تحمل و مسخره اینقدر محبوب شده است؟! در حالی که سریال تاسیان از برخی سایتهای به اصطلاح سینمایی نقدهای مثبتی دریافت کرده است، اگر کمی با دقت بیشتری در آن عمیق شویم، میبینیم که این سریال یک سریال مسخره است و به قول مسعود فراستی:«مقوا است و ارزش نقد ندارد». اگر بخواهم تمام نقاط ضعف این سریال را فهرست کنم، به موارد زیر اشاره میکنم:

۱- فقدان منطق روایی
شخصیت امیر با معشوقش شیرین فرار کرده است، اما تنها کار مثبتی که خانوادهاش انجام میدهند، ایجاد سر و صدا است. مگر ایران در سال ۱۳۵۶ پلیسی نداشت که جمشید نجات برای یافتن دخترش به آن مراجعه کند؟!
۲- شخصیتپردازی
شخصیتهای این سریال به شکلی بیهدف و کلیشهای ساخته شدهاند. مثلاً امیر عاشق است اما بیشتر شبیه یک استاکر(چیزی شبیه تصویر پایین) رفتار میکند که یادآور شخصیت شیرزاد ملک در سریال خاتون (ساخته قبلی تینا پاکروان) است.

یا مثلاً جمشید نجات مردی است که به دلایل نامعلومی با امیر مشکل دارد و فقط داد و فریاد میکند. یا هما (خاله شیرین) خواهری دلسوز با احساسات مادرانه است که نگران همه است. اگر مدتی سریالهای ایرانی را تماشا کرده باشید، میتوانید شخصیتهای زیادی با این ویژگی پیدا کنید.
۳- عدم دقت تاریخی
به لطف سریالهای نتفلیکس، دیگر انتظار نداریم این موضوع در سریالهای تاریخی، به خصوص در زیرژانر عاشقانه تاریخی، وجود داشته باشد، اما تاسیان آن یک درصد دقت تاریخی را هم ندارد. سریال در سال ۱۳۵۶ اتفاق میافتد، اما هیچ ویژگیای ندارد که این را به ما نشان دهد.برای این کار، نیازی به جستجو در سایتهای تاریخی و تحقیق ندارید. فقط کافی است کتابهایی را که در آن زمان نوشته شدهاند، بخرید تا بفهمید ایران در سال ۱۳۵۶ چگونه بوده است(مثلا کتاب یادداشت های علم و جعبه سیاه هردو نوشته اسدالله علم که جزو قدرتمندترین مردان تاریخ ایران است)

مجموعه هفت جلدی یادداشت های علم
در بین سالهای ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۵ نوشته شده و همانطور که از نامش پیداست،به خاطرات علم در این مدت میپردازد.
اما تینا پاکروان به عنوان فیلمنامهنویس اصلی سریال(به قول خودش سناریست)،ترجیح داده است که فقط در مورد کنسرت مسعود کیمیایی و فرانک سیناترا صحبت کند تا اینکه تاریخ واقعی را به تصویر بکشد.برای اینکه بهتر متوجه این موضوع شوید فقط ماجرای سخنرانی جلال آل احمد در یک مراسم خصوصی را به یاد آورید آن وقت همه چیز را متوجه میشوید.
۴-دیالوگها
دیالوگهای این سریال آنقدر خارقالعاده هستند که میتوانند با دیالوگهای فیلم لیگ عدالت و دیالوگ معروف فیلم بتمن علیه سوپرمن رقابت کنند. برای اینکه بفهمید وضعیت دیالوگنویسی در این سریال چگونه است، فقط یک نکته کافی است: «ببین منو یه چه قسمایی وا میداره!»

این سکانس هنوزم بعد از نزدیک به هشت سال سوژه خنده خوبیه
۵-بازیگران
اگر هنوز فکر میکنید که بازی بازیگران ایرانی قابل رقابت با نمونههای خارجی است،کافیست بازی بابک حمیدیان در نقش جمشید نجات را در لحظات عصبانیتش تماشا کنید. بازی او در این لحظات فوقالعاده سرگرمکننده است و میتواند حسابی شما را بخنداند. اگر صحنههای جمشید نجات برایتان خندهدار نبود، نگران نباشید. غش کردن نازنین بیاتی جلوی در(در این سکانس او مقابل پوریا شکیبایی پسر خسرو شکیبایی فقید بازی کرد)با آن چهره خاطرهانگیزش شما را از خنده رودهبر خواهد کرد!

بابت خندیدن به این حتما میرم جهنم🤣🤣🤣🤣
تنها نکته مثبت در مورد بازیگران تاسیان این است که تینا پاکروان در سریال حضور افتخاری اجباری ندارد.(تینا پاکروان در سریال خاتون یک کامئوی به شدت بی ربط و افتضاح داشت.او همچنین در فیلم خانه کاغذی در نقش اصلی حضور داشت.خانه کاغذی در نهایت شکست تجاری و انتقادی سختی خورد)
۶-جلوههای فنی و کارگردانی
در مورد این قسمت هم حرف زیادی برای گفتن ندارم. چون وقتی این سریال نمیتواند حس زندگی در ایران سال ۱۹۷۷ را به مخاطبش منتقل کند، چرا باید وقتم را تلف کنم و در مورد دکور و جلوههای فنی این سریال چیزی بگویم؟! آن هم یک ایرانی، که حال و هوایش یادآور رمانهای جورج اورول است البته از تینا پاکروان درباره این موضوع انتظاری نمیرود.
در نهایت، نمرهای که به این سریال شاهکار میدهم، با تمام نقاط ضعفش و معدود نقاط قوتی که به تعداد انگشتان کف دست هم نیستند، صفر از ده است، هرچند این نمره برای این سریال بالاست. فکر نمیکنم کسی بخواهد آشغالی مثل تاسیان را با این سریالها به شاهکارهایی مثل بریکینگ بد و بازی تاج و تخت ترجیح دهد.