مایکل جکسون قبل از قتل، انگشتر آدرنوکروم اسرائیلی را نشان داد
بررسی صحت اطلاعات توسط انجمن صدای مردم
۲۱ ژوئیه ۲۰۲۵
https://thepeoplesvoice.tv/michael-jackson-exposed-israeli-adrenochrome-ring-before-he-was-murdered/
آنها او را سلطان پاپ مینامیدند. اما مایکل جکسون چیزی بیش از یک عضو خانواده سلطنتی موسیقی بود - او یک تهدید بود. تهدیدی برای صنعتی که او را ساخته بود. تهدیدی برای نخبگانی که فکر میکردند مالک او هستند. و وقتی از چنگ آنها خلاص شد، آنها نه تنها نام او را لکهدار نکردند، بلکه به زندگیاش نیز پایان دادند.
آنها او را سلطان پاپ مینامیدند. اما مایکل جکسون چیزی بیش از یک عضو خانواده سلطنتی موسیقی بود - او یک تهدید بود. تهدیدی برای صنعتی که او را ساخته بود. تهدیدی برای نخبگانی که فکر میکردند مالک او هستند. و وقتی از چنگ آنها خلاص شد، آنها نه تنها نام او را لکهدار نکردند، بلکه به زندگیاش نیز پایان دادند.
این فقط داستانی درباره شهرت یا جنجال نیست. این داستانی درباره خیانت، کنترل و مجازات آیینی است - بهایی که کسانی میپردازند که بیش از حد به خود میبالند و جرات میکنند دستهای پنهان پشت پرده را به چالش بکشند... کسانی که به زبان نمادها صحبت میکنند و در سایهها عمل میکنند.
چون مایکل از اوردوز نمرد. او به طور سیستماتیک نابود شد - توسط همان ماشینی که او را به یک ستاره تبدیل کرد.
چرا؟ چون او حاضر نشد در بازی آنها بازی کند. او حرف زد. او روایت را زیر سوال برد. و پشت درهای بسته، جرأت کرد ناگفتهها را بگوید - درباره اسرائیل، درباره حلقههای نخبه کودکآزاری، و درباره آیینهای تاریک در قلب قدرت جهانی.
یک تصادف؟ یا شروع یک کمپین برای نابودی او؟
وقتی داستان کامل را بشنوید، دیگر شکی باقی نمیماند - فقط این سوال مطرح میشود که این فریب واقعاً تا چه حد عمیق است.
مایکل جکسون سعی کرد نوری به تاریکیها بتاباند - و به همین دلیل، او را ساکت کردند.
در سال ۱۹۹۳، مایکل جکسون آهنگی با عنوان «فلسطین گریه نکن» ضبط کرد. اما این آهنگ هرگز منتشر نشد. مسئولان سونی از انتشار آن خودداری کردند.
به گفتهی افراد آگاه، این تصمیم ربطی به موسیقی نداشت. بلکه مربوط به کنترل بود. صدای مایکل به میلیاردها نفر میرسید و نخبگان از این میترسیدند که اگر او از این نفوذ برای به چالش کشیدن یکی از محافظتشدهترین روایتهایشان استفاده کند، چه اتفاقی خواهد افتاد.
آنها فقط از این آهنگ نمیترسیدند - آنها از تغییری که میتوانست در آگاهی جهانی ایجاد کند، میترسیدند.
https://twitter.com/iamveronica777/s...
دو ماه بعد، اولین اتهامات علیه جکسون در رسانهها مطرح شد.
این کمپین بدنامسازی در سال ۱۹۹۳ آغاز شد - هجوم رسانهای که مایکل جکسون را به عنوان یک هیولا تصویر میکرد و او را به اعمال غیرقابل وصفی در رابطه با کودکان متهم میکرد. تیترها همه جا بودند. روایت از قبل تعیین شده بود.
اما این چیزی است که آنها هرگز به شما نگفتند: بیش از یک دهه، مایکل جکسون تحت تحقیقات شدید افبیآی بود - و آنها هیچ چیزی پیدا نکردند . نه اتهامی. نه پرونده مخفی. نه مدرکی.
مأموران به خانهاش یورش بردند. کامپیوترها، هارد دیسکها، تلفنهایش - هر رد دیجیتالی از زندگیاش - را توقیف کردند. همه چیز را زیر و رو کردند. و همه چیز پاک شد.
این پروندهها اکنون از طبقهبندی خارج شدهاند. عمومی هستند. هر کسی میتواند آنها را بخواند. و داستانی را روایت میکنند که رسانهها از بیان آن خودداری کردند: مردی که بیوقفه تحت تعقیب بود، اما هرگز دستگیر نشد - زیرا چیزی برای یافتن وجود نداشت.
در واقع، سوابق نشان میدهد که مأمورانی که روی این پرونده کار میکردند، با این باور خارقالعاده از آنجا رفتند - اینکه مایکل نه تنها بیگناه بود، بلکه به گفتهی آنها، او یکی از پاکترین افرادی بود که تا به حال دیده بودند .
و او تنها نبود. آرون کارتر، ستاره پاپ - که توسط مأموران فدرال تحت فشار قرار گرفته بود تا دوستش را لو بدهد - بعداً همین حقیقت را فاش کرد: مایکل نه تنها بیگناه بود، بلکه کسی بود که نوری در درونش داشت که تاریکی اطرافش را به وحشت میانداخت.
بنابراین سوال این است: اگر او گناهکار نبود... چرا رسانهها اینقدر برای تخریب او تلاش میکردند؟
از لحظهای که مایکل جکسون به عنوان یک کودک نابغه با گروه جکسون فایو پا به عرصه جهانی گذاشت، به ندرت به خلوتگاههای قدرت جهانی - اتاقهای هیئت مدیره، میلیاردرها، و معاملات پشت پرده - دسترسی پیدا کرد.
او دستگاه را از نزدیک دید. و شاید بهتر از هر کسی فهمید که دنیا واقعاً چگونه کار میکند.
از خود بپرسید: آیا کارزار بیوقفه بدنام کردن او واقعاً برای عدالت بود؟ یا برای ساکت کردن مردی بود که از همراهی با این جریان خودداری میکرد - مردی که جرأت کرد بگوید یک حلقه نخبه کودکآزار، که بر اساس استثمار و سکوت ساخته شده، در پشت پرده فعالیت میکند؟ مردی که میدید اسرائیل در مرکز کل ساختار قرار دارد؟
مایکل فقط قوانین را زیر پا نمیگذاشت. او داشت پرده از روی حقایق برمیداشت. و به همین خاطر، آنها به سراغش آمدند.
همانطور که خود مایکل روشن کرد، او یهودستیز نبود - او ضد شر بود. او با هیچ گروهی بر اساس مذهب یا قومیت مشکلی نداشت.
مشکل او با غارتگرانی بود که پشت قدرت پنهان شده بودند. فریبکاران. خونخواران. کسانی که فریاد «یهودستیزی» سر میدادند تا خود را از بررسی دقیق مصون نگه دارند، در حالی که هر کسی را که از خط خارج میشد، نابود میکردند.
رسانههای جریان اصلی اخبار را گزارش نمیکنند - بلکه رضایت عمومی را تولید میکنند. این رسانهها همیشه بلندگوی نخبگان بودهاند و روایتها را در خدمت قدرت، نه حقیقت، شکل میدهند.
و افرادی که شرکتهای ضبط موسیقی را اداره میکنند؟ همه از یک قماش هستند. آنها ارتباط مستقیمی با مدیران رسانهای، صنعت اطلاعات و شبکههای مالی دارند که بسیار دور از چشم عموم فعالیت میکنند. آنها با هم، مشاغل را میسازند - و آنها را نابود میکنند.
وقتی یک هنرمند جوان تسلیم سیستم میشود، میتواند یک شبه پیشرفت کند. این پیشرفت طبیعی به نظر میرسد - ویروسی، اصیل، غیرقابل توقف. اما اینطور نیست. این یک امر تشریفاتی، برنامهریزیشده و از پیش طراحیشده است.
اما وقتی هنرمندی از بازی کردن امتناع میکند - وقتی که حرفش را میزند، سیستم را زیر سوال میبرد، یا خدای ناکرده، سعی میکند دنیا را التیام بخشد و آن را به مکانی بهتر تبدیل کند - سازوکار تغییر میکند. ترفیع به آزار و اذیت تبدیل میشود. تحسینها به اتهام تبدیل میشوند. و درست به همین سادگی، همان سیستمی که شما را ساخته است، میتواند شما را نابود کند.
مایکل جکسون فقط بر سر یک قرارداد نمیجنگید - او در حال جنگ علیه عروسکگردانهای پشت صنعت موسیقی بود. او آنها را با نام صدا زد. سونی. مدیران از جمله تامی موتولا. دستهای پنهان. او آشکارا در مورد آنچه که او "توطئه" مینامید صحبت کرد - شبکهای از قدرت و کنترل که بسیار فراتر از توجه عمل میکند.
او به همین جا بسنده نکرد. مایکل مصمم بود چیزی را که به باور او ریشه اصلی فساد بود، افشا کند: یک حلقه نخبه کودکآزار که توسط این صنعت محافظت میشدند، و یک تجارت تاریکتر و تقریباً غیرقابل تصور - برداشت آدرنوکروم. او آن را یک بیماری جهانی میدانست و حاضر بود همه چیز را به خطر بیندازد تا کودکان را از آن نجات دهد.
و شاید بزرگترین تراژدی این باشد: مایکل جکسون شاید تاریکی را درک کرده بود - اما او دست کم گرفته بود که این تاریکی تا چه حد میتواند نوری را که او حمل میکرد، خاموش کند.
نخبگان دهههاست که خون کودکان را قاچاق میکنند - عملی که زیر لایههای پنهانکاری پنهان شده و توسط قدرت محافظت میشود. اما هالیوود هرگز سکوت نکرده است. این موضوع از طریق نمادها، داستانها و زبان رمزی بیان میشود - نه به عنوان یک هشدار، بلکه به عنوان بخشی از آیین. زیرا در دنیای مرموز نخبگان، یک قانون وجود دارد: جنایات آنها باید فاش شود، هرچند نامحسوس، تا رضایت خاموش عموم را به دست آورد.
قاچاق کودکان یک شغل جانبی برای نخبگان است و اپرا یکی از طرفداران اصلی آدرنوکروم است. حقیقت این است که او دهههاست که این موضوع را عادی جلوه میدهد.
این ما را به نقش اپرا وینفری میرساند - یکی از دقیقترین چهرههای رسانههای مدرن. در حالی که مایکل جکسون بدنام، ساکت و در نهایت نابود میشد، اپرا در نقش خود به عنوان دروازهبان نخبگان - و به گفته بسیاری، به عنوان پرکارترین دلال و تسهیلگر هالیوود - ارتقا مییافت.
اپرا از جایگاه خود نه برای زیر سوال بردن قدرت، بلکه برای محافظت از آن استفاده کرد. او در حالی که علناً همدلی را مطرح میکرد، نقش کلیدی در عادیسازی سوءاستفاده از نخبگان و تطهیر اعتبار متجاوزان ایفا کرد - و در عین حال به تخریب کسانی مانند مایکل که جرات صحبت کردن داشتند، کمک کرد.
او به شاکیان جکسون که پیش از این با سوگند شهادت داده بودند که مایکل هرگز به آنها آسیبی نرسانده است، زمان پخش اصلی برنامه را اختصاص داد. او نه تنها به آنها تریبون، بلکه اعتبار نیز داد - آنها را تشویق کرد تا شهادتهای خود را وارونه کنند و سپس دمپاییهای لاانگشتی خود را به عنوان حقیقت مشروعیت بخشند، حتی زمانی که شواهد داستان متفاوتی را روایت میکردند.
نگرانکنندهتر اینکه، اپرا فقط به تصویر مایکل حمله نکرد - او ذهن او را بررسی کرد. کسانی که با MK-Ultra و شرطیسازی مبتنی بر تروما آشنا هستند، نشانهها را تشخیص میدهند: شهرت اولیه مایکل، انزوا و سوءاستفادههای گزارششده، روان او را در هم شکسته و او را بسیار آسیبپذیر کرده بود. اپرا، چه آگاهانه و چه به عنوان بخشی از یک فیلمنامه، از این شکستگیها در مقابل دوربین بهرهبرداری کرد.
در طول مصاحبهای که حالا دیگر بدنام شده، مایکل یک کلمه گفت - «برده». فوراً، صدای آژیر به صدا درآمد. نه نمادین. واقعی. رفتارش تغییر کرد. حالت بدنش منقبض شد. ترس از چهرهاش نمایان شد. آن لحظه به سرعت گذشت - اما برای کسانی که توجه میکردند، این فقط یک لغزش نبود. این یک ماشه بود.
و در آن لحظه، ما شاهد یک نگاه اجمالی به چیزی خام بودیم: مردی که در شبکهای از کنترل روانی گرفتار شده بود، و - شاید خیلی دیر - از عمق برنامهریزی انجام شده و اینکه چقدر به سکوت دائمی نزدیک است، آگاه بود.
قطعه بعدی پازل؟ مردی که «معامله شیرین» اخیرش با فدرال رزرو، از ننگینترین اقدامات حفاظت از نخبگان است که از زمان تنبیه جفری اپستین در اوایل دهه ۲۰۰۰ دیدهایم.
درست است: شان «دیدی» کامبز.
جکسون در بیشتر دوران حرفهایاش توسط دوست، مربی و رئیس امنیتش، بیل بری، محافظت میشد. اما وقتی بری بازنشسته شد، دیگران وارد عمل شدند، از جمله فهیم محمد که ارتباطات عمیقی با شرکتهای ضبط موسیقی، مجریان قانون و شرکت قاچاق جنسی و اخاذی دیدی داشت.
اینجاست که اوضاع حتی تاریکتر هم میشود.
حلقه قاچاق جنسی ادعایی دیدی موضوع جدیدی نیست. طبق دادخواست رادنی «لیل راد» جونز، شواهدی وجود دارد که نشان میدهد دیدی به مدت ۳۰ سال یک عملیات اخاذی شبیه به اپستین را اداره میکرده، ستارههای درجه یک را هدف قرار میداده و - این را بدانید - از مجازات قتل فرار میکرده است.
در این داستان مدام یک نام مطرح میشود: فهیم محمد. طبق اسناد دادخواست، رئیس امنیت دیدی چیزی بیش از یک نیروی بدنی بود.
محمد با نیروهای انتظامی در میامی و لسآنجلس ارتباط داشت و قدرت ناپدید کردن مشکلات - و ناپدید کردن افراد - را داشت.
فهیم محمد سالها دوشادوش دیدی کار کرد، به لاپوشانی جنایات، ناپدید کردن اجساد و اطمینان از اینکه هیچکس جرأت زیر سوال بردن اتفاقات پشت صحنه را نداشته باشد، کمک کرد.
دیدی برای کارکنانش روشن کرد که اگر روزی توسط پلیس در میامی یا کالیفرنیا متوقف شوند، باید با محمد تماس بگیرند که میداند چه بگوید تا آنها را از مخمصه نجات دهد.
این یه باشگاه بزرگه و تو عضوش نیستی.
اما تاریخچه مرموز محمد حتی عمیقتر هم میشود. او قبل از اینکه برای دیدی کار کند، رئیس امنیت مایکل جکسون بود - در حالی که تنها ۲۱ سال داشت.
به این فکر کنید. چطور یک جوان ۲۱ ساله بدون هیچ تجربهای میتواند شغل محافظت از مشهورترین فرد روی کره زمین را به دست آورد؟
و نکتهی جالب اینجاست: محمد یکی از اولین افرادی بود که هنگام پیدا شدن جسد مایکل جکسون در محل حاضر شد.
او در جریان محاکمه پزشک شخصی جکسون، کنراد موری، حضور دارد.
زنگهای خطر باید به صدا درآیند. آیا این مامور امنیتی جوان و بیتجربه که بعدها به لاپوشانی تاریکترین جنایات دیدی کمک کرد، میتواند نقشی در مرگ سلطان پاپ داشته باشد؟
ارتباطات او با نخبگان صنعت ضبط و نیروهای انتظامی، این احتمال را بیشتر از غیرمحتمل میکند.
پرونده علیه دیدی واقعیتی وحشتناک را آشکار میکند: مدیران ضبط موسیقی و غولهای رسانهای دقیقاً میدانستند دیدی چه میکند. آنها در همان مهمانیهایی که با پسران و دختران زیر سن قانونی بودند، به آنها مواد مخدر میدادند و از آنها سوءاستفاده میکردند.
نخبگان نه تنها از این جنایات آگاه بودند، بلکه خود نیز در آنها سهیم بودند.
که ما را به مایکل جکسون بازمیگرداند. با هر آنچه که اکنون در مورد دیدی و شرارتهای صنعت سرگرمی میدانیم، باید داستان جکسون را از دریچهی دیگری بررسی کنیم.
چه کسی در روز مرگ جکسون مسئول امنیت او بود؟ درست حدس زدید—فهیم محمد.
مرگ مایکل جکسون به دلیل مصرف بیش از حد پروپوفول، دارویی که در خواب به بدن او تزریق شده بود، اعلام شد. اما بیایید صادق باشیم - هر کسی میتواند به یک فرد خوابیده دوز کشندهای از این دارو را تزریق کند.
این یک جرم تمام عیار است، مخصوصاً وقتی میدانید که مأموران قانون قرار نیست تحقیق کنند، چون آنها بخشی از باشگاه شما هستند.
شاید هرگز حقیقت کامل را ندانیم، اما یک چیز واضح است: مایکل چند هفته آخر عمرش را در ترس مرگباری برای جانش گذراند. ما نامههای دستنویسی که او به دوستانش نوشته را برای اثبات این موضوع داریم.
مایکل جکسون میدانست که آنها به دنبالش هستند و روزهایش به شماره افتاده بود. فریادهای کمک او نادیده گرفته شد. او فقط میتوانست به دوستانش پیام بدهد به این امید که روزی حقیقت آشکار شود.
یک چیز اکنون غیرقابل انکار است: هر آنچه رسانهها در مورد مایکل جکسون به ما گفتند دروغ بود.
شبکه قدرت، باجگیری و کنترلی که اپرا، دیدی، مایکل جکسون و صنعت سرگرمی را احاطه کرده، عمیقتر از آن چیزی است که تصور میکردیم. و افرادی که سعی میکنند اوضاع را به هم بریزند، معمولاً در نهایت کشته میشوند.
مایکل جکسون بیگناه بود، و کسانی که مسئول سرنگونی او - و لاپوشانی این جنایت - بودند، با شهرت، ثروت و نفوذ غیرقابل تصور پاداش گرفتند.
دیدی و اپرا دههها موفقیت را تجربه کردند و هنوز هم تحت حمایت نخبگان فعالیت میکنند. در پرونده دادگاهی دیدی، به او پیشنهاد دوستی داده شد و اپرا، با وجود ارتباطاتش، هنوز با هیچ اتهامی روبرو نشده است.
نباید اجازه داد این وضعیت ادامه پیدا کند. زیرا اگر الان ساکت بمانیم، نسل بعدی شانسی نخواهد داشت.