آرشیوی "پرونده هالیوودی" - بروس ویلیس
نام کامل: والتر بروس ویلیس (Walter Bruce Willis)
تاریخ تولد: ۱۹ مارس ۱۹۵۵
زادگاه: ایدار-اوبرشتاین، آلمان غربی (خانوادهاش بعدها به نیوجرسی آمریکا بازگشت)
حرفه: بازیگر (بازنشسته)، خواننده و کارآفرین، شناختهشده بهعنوان یکی از چهرههای برجستهٔ نسل فیلمهای اکشن و بازیگری تلویزیونی.
_t4lq.jpeg)
کودکی و ورود به دنیای هنر
بروس ویلیس فرزند یک سرباز آمریکایی و یک مادر آلمانی است. خانواده پس از پایان خدمت پدر به شهرک کارنز پوینت در نیوجرسی بازگشتند؛ او در دبیرستان پنز گروو فعال در گروه نمایش بود و گفته شده بازی بر صحنه به او کمک کرد تا لکنتش را کنترل کند. پس از چند شغل مختلف (نگهبانی، بارمن و غیره) وارد برنامهٔ بازیگری دانشگاه مونتکلر شد، اما در میانهٔ راه تحصیل را رها کرد و به نیویورک رفت تا کار بازیگری را پیگیری کند.
ورود و درخشش در هالیوود؛ تلویزیون تا تبدیل به ستاره
نقطهٔ عطف حرفهٔ ویلیس بازی در سریال تلویزیونی Moonlighting (۱۹۸۵–۱۹۸۹) در نقش «دیوید ادیسون» بود؛ این نقش او را به ستارهٔ تلویزیون تبدیل کرد و برای آن یک جایزهٔ امی و یک گلدن گلوب دریافت کرد. پس از آن راه به سینما باز شد و در اواخر دههٔ ۸۰ و دههٔ ۹۰ به یکی از چهرههای اصلی سینمای پرفروش تبدیل شد.
- جان مککلِین و میراث «دی هارد»
نقشآفرینی ویلیس بهعنوان جان مککلین در Die Hard (۱۹۸۸) شکلدهندهٔ تصویر او بهعنوان قهرمان اکشنِ معترض، طنز تلخ و خاکی بود — شخصیتی که با شعار فرهنگی «yippee-ki-yay» شناخته شد. «دی هارد» به فیلمی شاخص در ژانر اکشن تبدیل شد و چند دنباله تولید کرد که مجموع فرنچایز در بازار جهانی درآمد قابلتوجهی کسب کرد؛ این نقش اثر مهمی بر حرفهٔ او گذاشت و تا امروز نامش با این مجموعه گره خورده است.

بهترین آثار
● Die Hard (۱۹۸۸)؛ نقش جان مککلین، آغاز موقعیت او بهعنوان قهرمان اکشن.
● Pulp Fiction (۱۹۹۴)؛ حضور شاخص در اثر کوئنتین تارانتینو؛ تأیید جایگاه او در سینمای جدیتر.
● Twelve Monkeys (۱۹۹۵)؛ نقش پیچیدهٔ ذهنی/دراماتیک که مورد توجه منتقدان قرار گرفت.
● The Fifth Element (۱۹۹۷)؛ همکاری در یک فیلم علمی-تخیلی پر جلوهی تصویری.
● Armageddon (۱۹۹۸)؛ اثر بلاکباستر؛ یکی از پرفروشهای کارنامهاش.
● The Sixth Sense (۱۹۹۹)؛ همکاری با ام. نایت شیامالان؛ فیلمِ ماندگار با جملهٔ معروفی که در فرهنگ عامه ماندگار شد.
● Unbreakable / Glass (۲۰۰۰ / ۲۰۱۹) و Looper (۲۰۱۲)؛ نمونههایی از بازیهای در خدمت قصههای غیرمرسوم و کارگردانان معتبر.
افتخارات
- امیدهای تلویزیون (Emmy): برندهٔ امی برای «Outstanding Lead Actor» بابت Moonlighting (۱۹۸۷) و برای «Outstanding Guest Actor in a Comedy Series» بابت حضور در Friends (۲۰۰۰).
- گلدن گلوب: برندهٔ گلدن گلوب (۱۹۸۷) برای Moonlighting.
- عضویتها و تقدیرهای محلی/ملی و حضور در لیستهای گیشه: آثار او میلیاردها دلار در باکسآفیس فروش داشتهاند (آمار کلی بسته به مرجع متفاوت است).

زندگی شخصی
● ازدواج اول: دِمی مور (۱۹۸۷–۲۰۰۰). حاصل این ازدواج سه دختر: رومِر (۱۹۸۸)، اسکات لارو (۱۹۹۱) و تالولا (۱۹۹۴). پس از جدایی، رابطهٔ دوستانه و پدر/مادری مشترک میان آنها باقی ماند.
● ازدواج دوم: اما هِمینگ (۲۰۰۹ تا کنون). دو دختر: مِیبل ری (۲۰۱۲) و اوِولین پِن (۲۰۱۴). همسرِ دوم در سالهای اخیر بهعنوان پرستار اصلی و سخنگوی خانواده در جریان بیماری وی بسیار فعال بوده است.

وضعیت سلامتی
خانوادهٔ ویلیس در بهار ۲۰۲۲ اعلام کردند که او به دلیل آفازیا (aphasia) از بازیگری کنارهگیری کرده است. در فوریهٔ ۲۰۲۳ خانواده بیانیهای صادر کردند که نشان میداد وضعیت او پیشرفت کرده و تشخیص واضحتری از زوال جلوی مغزی (frontotemporal dementia — FTD) مطرح شده است؛ خانواده خواستار افزایش آگاهی عمومی نسبت به این بیماری شدند. در گزارشها و مصاحبههای بعدی همسرش توضیح داده که برای رفاه دختران خردسال و برای فراهم کردن محیطی آرامتر برای بروس، او اکنون در خانهای مجزا و متناسب با نیازهایش زندگی میکند و خانواده دیدارها و لحظات مشترک را حفظ کردهاند. این موضوع و پیام خانواده بهعنوان سندی رسمی در وبسایت انجمن FTD منتشر شده و رسانههای معتبر نیز درباره آن گزارش دادهاند.
جنجالها و بحثهای خبری پیرامون سالهای پایانی کار
در سالهای اخیر (پیش از اعلام بازنشستگی) بروس ویلیس در چندین فیلم کمبودجه و مستقلی ظاهر شد که کیفیت آنها از نظر منتقدان پایین ارزیابی شد. پس از افشای وضعیت پزشکی او، بحثهایی پیش آمد مبنیبر اینکه برخی تولیدکنندگان ممکن است از کاهش تواناییهای او سوءاستفاده کرده باشند. از سوی دیگر، وکلای ویلیس و برخی تهیهکنندگان اعلام کردند که او خود مایل به ادامهٔ کار بوده و روایت «استثمار» یکطرفه نیست؛ رسانههای مهمی مثل LA Times سوابق کارگردانان و تهیهکنندگان و رویصحنه دیدهها را گزارش کردهاند و رسانههایی مثل Newsweek اظهارات وکلای او را منتشر کردند تا دوطرف قضیه ثبت شود. نتیجهٔ کلی این بحثها نشاندهندهٔ ضرورت شفافیت و حفاظ از هنرمندانِ در معرض ضعفهای شناختی است.
در سال ۲۰۲۲ برگزارکنندگان جایزهٔ تمشک طلایی (Razzie Awards) یک دستهٔ ویژه درست کردند به نام:
“Worst Performance by Bruce Willis in a 2021 Movie”
یعنی «بدترین بازی بروس ویلیس در یک فیلم محصول ۲۰۲۱»
دلیلش آن بود که ویلیس در سال ۲۰۲۱ بهتنهایی در هشت فیلم کمبودجه و ضعیف ظاهر شده بود (مثل Cosmic Sin، Out of Death، Apex و غیره) که تقریباً همهشون از منتقدان نمرات پایینی گرفتند. تمشک طلایی با حالتی طنز و طعنهآمیز این دستهبندی اختصاصی رو برای او ساخت.
اما چند هفته بعد، وقتی خانوادهی ویلیس اعلام کردند او دچار آفازیا است و بهخاطر مشکلات پزشکی بازنشسته میشود، برگزارکنندگان Razzies این جایزه را لغو کردند و رسماً گفتند از این تصمیم پشیماناند و نمیخواستند او را در شرایط بیماری هدف قرار دهند.
بنابراین بروس ویلیس عملا برندهی «تمشک طلایی اختصاصی» شد ولی بعدش عنوان از او پس گرفته شد.
فعالیتهای جانبی و نکات جالب
● موسیقی: ویلیس در دههٔ ۱۹۸۰ آلبومی بهنام The Return of Bruno (۱۹۸۷) منتشر کرد که تکآهنگ «Respect Yourself» در برخی بازارها پرفروش شد؛ علاقهاش به موسیقی و تجربهٔ خوانندگی بخشی از تصویر متنوع اوست.
● کسبوکار: سرمایهگذاری در رستوران و مالکیت کسبوکارهای محلی، مشارکت در تأسیس شرکت تولید Cheyenne Enterprises و حضور در برندها از دیگر فعالیتهای اوست.
● ویژگیهای شخصی: او از بازیگرانِ چپدست است؛ سابقهٔ کاهش لکنت در جوانی و تبدیل هنرِ تئاتر به راهی برای غلبه بر آن جزو روایتهای انگیزشیِ زندگیاش است.
پروژههای پایانی و وضع فعلی
پس از اعلام بازنشستگی (۲۰۲۲) و تشخیصهای بعدی، فعالیت هنری او بهطور مؤثر متوقف شد؛ آخرین فیلمهایی که با حضور وی منتشر شدند تولیدات اخیر و گاهی مستقل بودند و یک عنوان که در برخی منابع بهعنوان آخرین فیلم حرفهای او مطرح شده، Assassin (با عناوین جایگزین در منابع) است که بهعنوان انتهاییترین پروژههای او در فهرستهای فیلمشناسی ثبت شدهاند. بهطور عمومی، در وضعیت کنونی خبری از پروژهٔ جدیدِ بازیگری از او منتشر نشده است.

جمعبندی
بروس ویلیس از چهرههای تعیینکنندهٔ سینمای تجاری و تلویزیونِ مدرن است: بازیگری که کار خود را از تلویزیون آغاز کرد، با ترکیب طنز خشک، خشمِ کنترلشده و انسانیتی زمینی به نمادی برای اکشنِ «قابلدسترس» تبدیل شد. نقشهایش در آثار کلاسیکی مانند Die Hard، The Sixth Sense و همکاری با کارگردانانی مثل تارانتینو و شیامالان نشان میدهد او همزمان توانایی حضور در آثار تجاری و فیلمهای مورد تحسین را داشت. در سالهای آخر زندگی حرفهایاش، مواجههٔ او و خانوادهاش با بیماریِ دشوارِ عصبی، باعث افزایش آگاهی عمومی نسبت به آفازیا و زوال جلوی مغزی شد و بسیاری از همکاران و دوستان هنری او حمایت و محبتشان را نشان دادهاند.