حسن ، گرگهن چیزی که تو داری تجربه میکنی خیلی بیشتر از اونیه که فکر میکنی بین آدمها رایجه، فقط کمتر کسی دربارش حرف میزنه.
خیلیها توی مدرسه یا دانشگاه حس میکنن بیرون گود موندن، یا نمیتونن اون ارتباطی که دلشون میخواد رو بگیرن. بعضی وقتها نه به خاطر اینکه آدم کمحرفه یا “اشتباهی” داره، بلکه به خاطر اینه که جمعها معمولاً بستهست، آدمها به سمت گروههای خودشون کشیده میشن، و کسی که شبیه اونها نباشه راحتتر نادیده گرفته میشه.
اینکه میگی تلاش کردی حرف بزنی ولی بقیه تمایلی نداشتن، میتونه به دلایل مختلف باشه:
بعضی آدمها عادت کردن فقط با چند نفر خاص بچرخن.
گاهی تفاوت سلیقه یا موضوعات مشترک کم باعث میشه مکالمه ادامه پیدا نکنه.
بعضیها هم متأسفانه به آدمهای جدید بیتوجهی میکنن.
پس نه تنها تو تنها نبودی که چنین تجربهای داری، بلکه خیلیها حتی تو دانشگاه، جایی که انتظار داریم همه دنبال دوستهای جدید باشن، باز هم این حس رو پیدا میکنن.
میخوای برات چند راهکار عملی بگم که چطوری میشه کمکم این حلقه رو شکست و ارتباط راحتتر ساخت؟