ترامپ برای حامیان خود چه کار میکند؟ او دارد آنها را نابود میکند. او هیچ چیز به آنها عرضه نمیکند. آنها زیر بار سیاستهای او بدتر و بدتر له میشوند. با این حال، همچنان او را میپرستند؛ به همان شکلی که من در کودکیام در گردهماییهای نورنبرگ (اجتماعات عظیم سالانه است که حزب نازی آلمان بین سالهای ۱۹۲۳ تا ۱۹۳۸ در شهر نورنبرگ برگزار میکرد) شنیدم. این تفسیری بسیار قابل تأمل درباره فرهنگ و جامعه است - نوام چامسکی
آیا دونالد ترامپ همان آدولف هیتلر است؟ 10 شباهت مهم دو دیوانه
-----------------------------------------------------
یکی از بحثبرانگیزترین پدیدههای سیاسی در ایالات متحده، وفاداری پایدار بخش بزرگی از کشاورزان و کارگران یقه آبی به دونالد ترامپ است، بهویژه در مناطقی که سیاستهای او بهطور مستقیم و ملموس به معیشتشان آسیب زده است. این یک پارادوکس اقتصادی-اجتماعی است: رأیدهندگانی که از مشکلات اقتصادی و رکود شغلی خسته شدهاند، به رهبری اعتماد میکنند که سیاستهای تجاریاش، دقیقاً همان مشکلاتی را که قول حلش را داده بود، تشدید کرده است. این گسست میان منافع شخصی و وفاداری سیاسی، بهویژه در بخش کشاورزی آمریکا، بیش از هر جای دیگری عریان است.
ترامپ با شعارهای حمایتگرایانه، وعده داد که با «تجارت ناعادلانه» مبارزه کند، مشاغل را به کشور بازگرداند و به کشاورزان «بهترین معاملات» را بدهد. اما واقعیت این وعدهها در قالب اعمال تعرفههای سنگین بر کالاهای وارداتی چین و دیگر شرکای تجاری نمایان شد. در عمل، پکن بلافاصله با وضع تعرفههای تلافیجویانه بر محصولات حیاتی کشاورزی آمریکا پاسخ داد. ناگهان، بازار عظیم و حیاتی چین برای محصولاتی مانند سویا، ذرت و گوشت خوک مسدود شد. کشاورزان آمریکایی که برای صادرات برنامهریزی کرده بودند، خود را با سیلی از محصولات مازاد و انبارهای پر مواجه دیدند که منجر به سقوط قیمتها و رکود بیسابقه در درآمدهای کشاورزی شد.
این تعرفهها نه تنها بازار را تخریب کرد، بلکه اساساً فلسفه اقتصادی بسیاری از این کشاورزان را زیر سؤال برد. آنها که عموماً حامیان سرسخت بازار آزاد و مخالف دخالت دولت در اقتصاد بودند، ناگهان قربانی یک «جنگ تجاری خودساخته» شدند. در واکنش به این آسیب بزرگ، دولت ترامپ مجبور شد بستههای عظیم کمک مالی و یارانه را برای جبران خسارتهای تعرفهای به کشاورزان سرازیر کند. این کمکها که در مجموع دهها میلیارد دلار برآورد شده، در واقع پذیرش صریح این واقعیت بود که سیاستهای دولت، بازار آنها را نابود کرده است. این وضعیت، کشاورزانی را که زمانی از اقتصاد آزاد دفاع میکردند، به دریافتکنندگان اصلی کمکهای دولتی در تاریخ اخیر آمریکا تبدیل کرد.
اما چرا با وجود این آسیب عینی، حمایت از ترامپ در این بخشها همچنان قوی مانده است؟ پاسخ در «اقتصاد هویت» نهفته است. برای بسیاری از این رأیدهندگان، مسئله دیگر صرفاً دلار و سود نیست. ترامپ نماد مبارزه علیه «نخبگان شهری»، جهانیسازی و رسانههایی است که حس میکنند به آنها بیاحترامی کردهاند. آنها آسیب اقتصادی را نه نتیجه شکست سیاستهای ترامپ، بلکه به عنوان یک «قربانی لازم» در یک نبرد بزرگتر علیه یک سیستم فاسد یا «چین متقلب» میپذیرند. این هواداران، رهبر خود را یک جنگجوی قهرمان میبینند که برای اولین بار به خاطر آنها شجاعت لازم برای «ایستادگی» را به خرج داده است و حاضرند بهای اقتصادی این نبرد را از جیب خود بپردازند.
در نهایت، این سیکل معیوب ادامه مییابد: ترامپ همچنان بر روایت جنگجویی خود تأکید میکند، رسانهها و مخالفان او را بابت آسیبهای اقتصادی نقد میکنند، و رأیدهندگانش این نقدها را تأیید مضاعفی بر تئوری توطئهشان میدانند که «نخبگان در تلاشند تا جنگجوی ما را ساقط کنند.» در این میان، آسیب اقتصادی واقعی است، اما وفاداری سیاسی و هویتی چنان قدرتمند عمل میکند که شواهد عینی علیه منافع شخصی، تأثیر چندانی بر تصمیم نهایی آنها در پای صندوقهای رأی ندارد.
این بین چه کسی بیشتر از همه سود کرده است؟ ترامپ و خانوادهاش. دونالد ترامپ بهطور مستقیم از کارزار انتخاباتی و چشمانداز دور دوم ریاستجمهوری خود سود مالی میبرد. به جز سهام شرکت «تروث سوشال» و فروش گسترده اقلام تبلیغاتی (مانند NFT و یا انجیل به سلیقه ترامپ!)، در حوزه سیاستگذاری، ترامپ با اتخاذ مواضع حمایتی از ارزهای دیجیتال، نه تنها حمایت مالی این جامعه را جلب میکند، بلکه به نفع ذینفعان نزدیک به خود و خانوادهاش نیز عمل میکند. بهطور کلی، سیاستهایی مانند تعرفههای تجاری او، نه تنها برای کشور بلکه بهطور خاص برای شرکتها و دوستان نزدیک وی که در بخشهای خاصی از اقتصاد فعالیت دارند، فرصتهای مالی ایجاد کرده و عملاً او و اطرافیانش را به منتفعان اصلی سیاستهایش تبدیل کرده است.