مطلب ارسالی کاربران
با ما منشین _ علیرضا افتخاری
دانلود و پخش تنها با قطع کردن فیلترشکن امکانپذیر است.
گر همچو من افتاده ی این دام شوی
ای بس که خراب باده و جام شوی
ما عاشق و رند و مست و عالم سوزیم
با ما منشین اگر نه بدنام شوی
با ما منشین اگر نه بدنام شوی
با ما منشین اگر نه بدنام شوی
گر با غم عشق سازگار آید دل
بر مرکب آرزو سوار آید دل
گر دل نبود کجا وطن سازد عشق
گر عشق نباشد به چه کار آید دل
گر عشق نباشد به چه کار آید دل
گر عشق نباشد به چه کار آید دل
دانی که به دیدار تو چونم تشنه
هر لحظه به دیدنت فزونم تشنه
من تشنه ی آن دو چشم مخمور توام
عالم همه زین سبب به خونم تشنه
عالم همه زین سبب به خونم تشنه
گر همچو من افتاده ی این دام شوی
ای بس که خراب باده و جام شوی
ما عاشق و رند و مست و عالم سوزیم
با ما منشین اگر نه بدنام شوی
با ما منشین اگر نه بدنام شوی
با ما منشین اگر نه بدنام شوی
با آنکه دلم در غم عشقت خون است
حسن تو ز ادراک خرد بیرون است
در زلف تو بیچاره غریب است دلم
یا رب که در آن شام غریبم چون است
یا رب که در آن شام غریبم چون است
یا رب که در آن شام غریبم چون است
گر با غم عشق سازگار آید دل
بر مرکب آرزو سوار آید دل
گر دل نبود کجا وطن سازد عشق
گر عشق نباشد به چه کار آید دل
گر عشق نباشد به چه کار آید دل
گر عشق نباشد به چه کار آید دل
گر عشق نباشد به چه کار آید دل