مقدمه: هویت «ایران» – یک مفهوم فراتر از زبان
ایران، صرف نظر از زبان، یک مفهوم فرازبانی و تمدنی است که ریشه در تاریخ مشترک چندین هزارساله دارد. این مفهوم، فراتر از قومیتها، شامل ارزشهای مشترک، تاریخ حماسی، و یک جغرافیای سیاسی-فرهنگی مورد احترام است. از ترک و کرد گرفته تا عرب و بلوچ، همه خود را «ایرانی» میدانند. زبان فارسی در طول قرون، به دلیل غنای ادبی و سادگی نوشتار، نقش زبان میانجی (Lingua Franca) را ایفا کرده و این مفهوم «ایران» را حفظ نموده است. اما دقیقاً همین نقش تاریخی، در دوران مدرن، به یک چالش جدی در مسیر توسعهٔ علمی و وحدت اجتماعی تبدیل شده است.
۱. میراث شوم ناسیونالیسم قرن بیستم و «زبان اجباری»
بزرگترین ضربه به مسئلهٔ زبان در ایران، از ایدئولوژیهای وارداتی قرن نوزدهم و بیستم نشئت میگیرد. با ظهور ناسیونالیسمهای رادیکال و فاشیستی در اروپا (مانند آلمان و ایتالیا) که بر شعار «یک ملت، یک زبان، یک پرچم» تأکید داشتند، دولتهای مرکزی در خاورمیانه نیز کوشیدند تا با تقلید از این الگو، هویت ملی را تکصدایی کنند.
در ایران، این تفکر در دورهٔ پهلوی و پس از آن، به شکل تحمیل یکپارچگی زبانی در نظام آموزشی نمود یافت. هدف این بود که با حذف یا به حاشیه راندن زبانهای مادری (مانند ترکی، کردی، و بلوچی) از مدارس و نظام اداری، همهٔ شهروندان به طور کامل در هویت «فارسی» ادغام شوند.
پیامدهای سیستم آموزشی متأثر از فاشیسم زبانی:
فروپاشی در آموزش اولیه: کودک غیرفارسزبان، که در محیط خانه تنها با زبان مادری خود آشناست، در بدو ورود به مدرسه، با زبان و ادبیات کاملاً جدیدی روبرو میشود. این امر نه تنها سرعت یادگیری مفاهیم درسی را کاهش میدهد، بلکه به اعتماد به نفس و رشد ذهنی او آسیب میزند، چرا که او زبان مادری خود را به عنوان یک "زبان غیررسمی" یا حتی "زبان ممنوعه" درک میکند.
تشدید هویتهای متضاد: ناسیونالیسم دولتی که برای تحمیل زبان فارسی تلاش میکند، به جای ایجاد وحدت، یک واکنش دفاعی قوی در میان اقوام غیرفارسزبان ایجاد کرده است. آنها، فارسی را به عنوان زبان حاکمیت و اجبار میبینند و این مسئله، زمینهساز شکلگیری هویتهای واکنشی و تنشهای قومیتی دائمی در جامعه شده است. این سیستم عملاً به جای تولید یک «ملت یکپارچه»، یک «ملت چندپاره» با زخمهای هویتی عمیق ساخته است.
۲. گره علمی: فارسی، زبان علم و فناوری نیست
یکی از مهمترین عواملی که ایران را از مسیر رقابت علمی جهانی عقب نگه داشته، اصرار بر محصور ماندن تولید و مصرف علم در چارچوب زبان فارسی است.
عدم کفایت زبان فارسی در تولید علم جهانی:
مقیاس و حجم تولید: زبان انگلیسی به دلایل تاریخی و اقتصادی، اکنون زبان مشترک (Lingua Franca) علم و فناوری جهانی است. بیش از ۹۰ درصد مقالات در مجلات معتبر علمی دنیا به زبان انگلیسی منتشر میشود. فارسی در این چرخه، سهمی ناچیز دارد.
هزینهٔ ترجمهٔ معکوس: پژوهشگر ایرانی مجبور است ابتدا تحقیقات خود را به زبان فارسی بنویسد، سپس برای انتشار بینالمللی، آن را با هزینه و زحمت زیاد به انگلیسی ترجمه کند. این دو مرحلهای شدن، خود به تأخیر و کاهش کیفیت میانجامد.
عدم بهروز بودن منابع: دانشجویان و پژوهشگران ایرانی اغلب مجبورند از کتابهای مرجع و منابعی استفاده کنند که ترجمهٔ آنها گاه چندین سال با منبع اصلی انگلیسی فاصله دارد. این تأخیر در دسترسی به «دانش روز» در رشتههایی مانند مهندسی، پزشکی، و علوم کامپیوتر، به معنای عقب افتادن یک نسل علمی است.
به بیان صریح، وقتی یک کودک در سن طلایی یادگیری زبان (زیر ۱۰ سال) به جای تمرکز بر زبان انگلیسی که شاهراه ارتباط با جهان است، مجبور به یادگیری اجباری زبان فارسی در کنار زبان مادریاش میشود، عملاً از یک مزیت رقابتی جهانی محروم شده است. فارسی یک زبان زیبا برای ادبیات و شعر است، اما دیگر توانایی حمل بار سنگین علم و فناوری نوین را در مقیاس جهانی ندارد.
۳. الگوی هند: تنوع زبانی، انگلیسی و جهش توسعه
برای درک بهتر راهکار خروج از این چالش، میتوان به مدلهایی مانند هند نگاه کرد. هند کشوری با تنوع زبانی سرسامآور است که چندین زبان رسمی در سطح ایالتها دارد.
پذیرش چندزبانگی: هند به صراحت چندین زبان محلی را به رسمیت شناخته و در مدارس ابتدایی از زبانهای محلی استفاده میشود.
نقش انگلیسی: در عین حال، انگلیسی به عنوان زبان پیوندی (Link Language) در سطح ملی و زبان اصلی آموزش عالی و تجارت تثبیت شده است. این تصمیم استراتژیک، هند را به یکی از بزرگترین تولیدکنندگان علم، متخصصین فناوری اطلاعات، و منابع انسانی در جهان تبدیل کرده است.
نتیجهٔ توسعه: تسلط گسترده بر زبان انگلیسی، دسترسی میلیونها هندی را به بازارهای جهانی کار، دانشگاههای معتبر بینالمللی و جدیدترین متون علمی آسان کرده است. این کشور با وجود تمامی مشکلات اجتماعی، با قدرت در مسیر توسعه اقتصادی و علمی گام برداشته است، چرا که زبان، دیگر سد راه دسترسی به دانش جهانی نیست، بلکه یک پل است.
۴. راهکار: از دیکتاتوری زبانی تا پل فرهنگی (پایانبندی)
مسئلهٔ زبان در ایران یک دعوای «فارسی در مقابل زبانهای دیگر» نیست، بلکه دعوای «اجبار در مقابل تنوع» است. ملت ایران باید به این درک برسد که حفظ «ایران» به عنوان یک مفهوم فرازبانی در گرو احترام به تمامی اجزای آن است. راهکار خروج از عقبماندگی و تنش، در تغییر رویکرد دولت مرکزی نهفته است:
پل زدن به جای دیوار کشیدن: به رسمیت شناختن حقوق آموزشی به زبان مادری در مدارس ابتدایی، نه تنها به تقویت هویت محلی کمک میکند، بلکه باعث میشود اقوام غیرفارسزبان، زبان فارسی را به عنوان یک فرصت فرهنگی مشترک بپذیرند، نه یک ابزار سرکوب.
اولویتدهی به زبان علم: نظام آموزشی باید با جدیت، آموزش زبان انگلیسی (و سایر زبانهای علمی مانند آلمانی یا فرانسوی) را از سنین پایین در اولویت قرار دهد تا نسل جدید بتواند به طور مستقیم با منابع علمی دنیا ارتباط برقرار کند.
انتقال تمرکز از هویتسازی به توسعه: تا زمانی که انرژی و تمرکز جامعه صرف مجادلات بیپایان بر سر زبان و قومیت شود (که خود میراث شوم ناسیونالیسمهای قرن بیستم است)، منابع کشور به جای سرمایهگذاری در فناوری، به حراست از یک تعریف مصنوعی از «ملت» اختصاص خواهد یافت.
پذیرش این حقیقت که زبان فارسی حامل روح ایران است اما انگلیسی حامل کلید توسعه جهانی، نه تنها مناقشات هویتی را التیام میبخشد، بلکه راه را برای همبستگی اجتماعی و یک جهش علمی و اقتصادی واقعی برای کل ملت ایران هموار خواهد کرد.
5. مشکل رسمالخط
بحث خط و رسمالخط فارسی (خط عربی) به عنوان یکی از عوامل بالقوهٔ بازدارندهٔ توسعهٔ ایران، موضوعی جدی است که متفکران دورههای قاجار و مشروطه، از جمله میرزا فتحعلی آخوندزاده، آن را مطرح کردهاند. منطق اصلی این انتقاد بر پیچیدگی و ابهام ذاتی این خط استوار است. آخوندزاده استدلال میکرد که خط فارسی به دلیل داشتن حروف چسبان و اشکال متعدد (اول، وسط، آخر)، عدم نمایش کامل حرکات و مصوتهای کوتاه (مانند زِبَر و زیر)، و وجود حروف مشابه با آواهای متفاوت (مانند س، ص، ث)، یادگیری و خواندن را بسیار دشوار و زمانبر میکند.
منطق او این بود که چنین رسمالخطی، مانع سوادآموزی سریع و عمومی میشود و وقت و انرژی ذهنی دانشآموزان را به جای صرف درک مفاهیم علمی، صرف رمزگشایی از حروف میکند. این ناکارآمدی در عصر مدرن که نیازمند سرعت در انتقال اطلاعات و سوادآموزی جمعی است، به طور غیرمستقیم، به کندی در توسعهٔ آموزشی و در نتیجه، عقبماندگی علمی دامن میزند، در حالی که خطوطی مانند لاتین یا سیریلیک، وضوح و سادگی بیشتری دارند.