پیشبینیها درباره آینده فوتبال همیشه وسوسهانگیز اما پرخطرند. در سال ۲۰۰۰، مجلهی ورلد ساکر با سپ بلاتر، رئیس وقت فیفا، مصاحبهای انجام داد و از او خواست آینده فوتبال را تا صد سال بعد پیشبینی کند.
بلاتر پاسخ داد: «تا صد سال نه، اما میتوانم تا ۲۵ سال آینده را تصور کنم. تغییر رادیکالی رخ نخواهد داد.»
اکنون که دقیقاً ۲۵ سال از آن زمان گذشته، مرور میکنیم که چه انتظاراتی درباره فوتبال وجود داشت و کدامیک از آنها کاملاً نادرست از آب درآمدند.

۱. پایان سلطه اروپا و آمریکای جنوبی
در آستانه قرن بیستویکم، این باور وجود داشت که رشد فوتبال در آسیا و آفریقا به زودی انحصار اروپا و آمریکای جنوبی را خواهد شکست.
بلاتر خود، گسترش جام جهانی ۱۹۹۸ از ۲۴ به ۳۲ تیم را نشانهای از این تغییر میدانست.
اما دو دهه بعد، واقعیت چیز دیگری است.
۹ مدعی اصلی جام جهانی آینده همان قدرتهای سنتی هستند: انگلیس، فرانسه، آلمان، ایتالیا، هلند، اسپانیا و پرتغال از اروپا، و برزیل و آرژانتین از آمریکای جنوبی.

در آفریقا، تیمهایی چون نیجریه، کامرون، غنا و ساحل عاج هرگز به سطح قدرتهای جهانی نرسیدند. تنها استثنا، مراکش ۲۰۲۲ بود که تا نیمهنهایی پیش رفت؛ آن هم با تیمی که بیش از نیمی از بازیکنانش در اروپا متولد شده بودند.
در آسیا نیز کرهجنوبی در جام جهانی ۲۰۰۲ میزبان بود و با کمک چند تصمیم داوری بحثبرانگیز به نیمهنهایی رسید، اما آن موفقیت تکرار نشد.
در مجموع، توازن قدرت جهانی در فوتبال تقریباً دستنخورده باقی مانده است.
۲. کوچ باشگاههای لندن از شهر و اشتراک زمین
در دهه ۹۰، روند فروش استادیومهای قدیمی و ساخت ورزشگاههای مدرن در حومه شهرها در انگلیس رواج داشت. تصور میشد تیمهای لندنی نیز از این الگو پیروی کنند. حتی صحبت از ساخت ورزشگاه مشترک میان آرسنال و ومبلی وجود داشت.

اما برخلاف پیشبینیها، تمام باشگاههای بزرگ پایتخت از جمله آرسنال، تاتنهام و چلسی در محدوده تاریخی خود ماندند.
همچنین هیچ پروژه اشتراک زمین میان باشگاههای لیگ برتر شکل نگرفت. هر ۹۲ باشگاه حرفهای انگلیس هنوز ورزشگاه اختصاصی خود را دارند.
این تصمیم، اگرچه پرهزینه بود، اما هویت، ثبات مالی و قدرت تجاری باشگاهها را حفظ کرد — چیزی که مدل اشتراک زمین در کشورهای دیگر نتوانست تضمین کند.
۳. خداحافظی زودهنگام بازیکنان از تیم ملی
با رشد سرسامآور دستمزدها در پایان قرن بیستم، پیشبینی میشد بازیکنان برای طولانیتر کردن دوران باشگاهی خود، زودتر از بازی ملی کنارهگیری کنند.
در یورو ۲۰۰۰، آلن شیرر و دنیس برکمپ هر دو در اوج خداحافظی کردند و این روند، آغازگر یک الگو تصور میشد.

اما چنین نشد.
ستارههایی چون لیونل مسی، کریستیانو رونالدو و زلاتان ابراهیموویچ تا حدود ۴۰ سالگی نیز در تیم ملی ماندند و حتی پس از خداحافظی موقت، دوباره بازگشتند.
فوتبال امروز بیش از هر زمان دیگری باشگاهی است، اما میل به پوشیدن پیراهن ملی همچنان در قلب بازیکنان زنده است.
۴. سلطه فیزیک بر تکنیک در خط میانی
در آغاز قرن بیستویکم، تحلیلگران معتقد بودند آینده فوتبال در میانه میدان به بازیکنان قدرتمند و دوندگان تمامعیار تعلق دارد.
پاتریک ویرا نماد آن نسل بود؛ هافبکی با فیزیک فوقالعاده و توانایی جنگندگی بالا.

اما فوتبال مسیر دیگری رفت.
ظهور بارسلونای پپ گواردیولا و تسلط هافبکهای تکنیکی چون ژاوی، اینیستا و بوسکتس، نشان داد که هوش تاکتیکی و کنترل توپ هنوز بر قدرت بدنی برتری دارد.
پیرلو و مودریچ نیز در همین مسیر، چهرههای تأثیرگذار قرن شدند.
۵. آمریکا به قدرت جهانی تبدیل میشود
پس از میزبانی موفق جام جهانی ۱۹۹۴ و تأسیس لیگ حرفهای MLS، تقریباً همه انتظار داشتند فوتبال آمریکا در قرن جدید به سطح اول جهان برسد.
اما در عمل، این کشور حتی به جام جهانی ۲۰۱۸ هم صعود نکرد.
فردی آدو، استعداد نوجوانی که رسانهها او را پدیدهای جهانی میدانستند، هرگز به آن سطح نرسید. تاکنون هیچ بازیکن آمریکایی رأیی در توپ طلای اروپا دریافت نکرده است.
حتی دروازهبانهایی که زمانی نقطه قوت فوتبال آمریکا بودند (مانند تیم هاوارد و برَد فریدل)، جانشینان همسطحی پیدا نکردند.

فردی آدو، استعدادی که زود خاموش شد
تنها امید کنونی آنها، نسل جدیدی از بازیکنان مانند کریستین پولیسیچ است که شاید در جام جهانی ۲۰۲۶ بتواند بخشی از آن رؤیا را زنده کند.
۶. همه استادیومهای جدید سقف متحرک خواهند داشت
ورزشگاه آژاکس آمستردام در سال ۱۹۹۶ نخستین استادیوم اروپایی با سقف بازشونده بود و الگوی آینده تلقی میشد.
اما هزینه ساخت چنین سازههایی بسیار بالا بود و تنها چند کشور در شمال اروپا از آن استفاده کردند.
در حال حاضر، تنها چند شهر از جمله استکهلم، کپنهاگ، فرانکفورت و مادرید استادیومهایی با سقف متحرک دارند.
در انگلستان حتی جدیدترین ورزشگاهها، از جمله استادیوم جدید اورتون، فاقد پوشش کاملاند.

استادیوم اورتون هیلز دیکینسون، جدیدترین ورزشگاه ساخته شده در انگلستان
۷. پخش «پرداخت بهازای تماشا» جای اشتراک تلویزیونی را میگیرد
در سال ۱۹۹۹، فوتبال انگلیس نخستین تجربه پخش Pay-Per-View خود را با دیدار آکسفورد و ساندرلند آغاز کرد.
چند سال بعد، شبکهی PremPlus بازیهای لیگ برتر را به همین شکل پخش میکرد. اما در نهایت، این طرح در سال ۲۰۰۷ متوقف شد.
در دوران کرونا نیز تلاشی مشابه صورت گرفت تا تماشاگران برای دیدن برخی بازیها مبلغی جداگانه بپردازند، اما اعتراض شدید هواداران باعث لغو آن شد.

ریچارد اسکودامور، مدیر اجرایی لیگ برتر، در سال ۲۰۰۰، اعلام کرد که BSkyB با موفقیت حق پخش تلویزیونی مسابقات زنده را حفظ کرده است.
با وجود پیشرفت فناوری، مدل سنتی اشتراک ماهانه همچنان پابرجاست و شبکه اسکای هنوز قدرت اصلی پخش فوتبال در بریتانیاست.
۸. مربیان آینده دیگر بازیکن حرفهای نخواهند بود
در اواخر قرن بیستم، با رشد تحلیل داده و علم ورزشی، پیشبینی میشد نسل جدید مربیان از میان افرادی برخیزند که سابقه حرفهای ندارند.
آرسن ونگر و سپس مورینیو و بنیتس نماد این تغییر تصور میشدند.

اما دو دهه بعد، چنین انقلابی رخ نداد.
اکثر مربیان بزرگ قرن حاضر — گواردیولا، زیدان، سیمئونه، آنچلوتی، کونته و انریکه — خود ستارگان سابق فوتبال جهاناند.
حتی نسل جدید مربیان جوان همچون ژابی آلونسو، آرتتا و روبن آموریم نیز از همین مسیر آمدهاند.
به نظر میرسد هنوز هم تجربه بازی در بالاترین سطح، کلید ورود به دنیای مربیگری بزرگ است.
جمعبندی
۲۵ سال پیش، فوتبال در آستانه قرن جدید مملو از امید به تغییر بود. از گسترش جهانی قدرتها گرفته تا تحول فناوری استادیومها و تلویزیون، هیچکدام آنگونه که انتظار میرفت رخ نداد.
برخی پیشبینیها تا حدی درست از آب درآمدند، اما بیشترشان نشان میدهند که فوتبال، برخلاف تصور ما، ورزشی بهغایت محافظهکار و وفادار به سنتهاست.
ترجمه یادداشت Michael Cox از وبسایت Athletic