هستی شناسی : شناخت وجود است
معرفت شناسی: چگونه وجود را شناختن است
صدق و اعتبار یک باور به چیست ؟
اعتبار یک باور به استدلال و مبنای عقلی یا تجربی آن بستگی دارد،
و صدق یک باور به تطابق آن با واقعیتِ هستی وابسته است
وقتی هر دو متحد شوند، باور تبدیل به «معرفت» میگردد.
این ویدیو رو حتما ببینید
[ کلیک کنید ]
برای شناخت وجود از منطق استفاده میکنیم
چرا منطق و بدیهیات عقلی اعتبار دارند؟
یعنی چه چیزی باعث میشود قواعدی مانند “اصل عدم تناقض”، “اصل هویت”، “اصل رفع تناقض” یا “اصل علیت” را معتبر بدانیم و نتوانیم آنها را رد کنیم
.
🔹 توضیح مرحلهبهمرحله
.
۱. شرط داوری و اندیشیدن🛎️
هر گونه اندیشیدن، گزارهسازی است. حتی جملهی «منطق معتبر نیست» خودش گزارهای منطقی است که ادعای صدق دارد.
پس هر نفی یا اثبات، در بستر منطق اتفاق میافتد
....
....
۲. تمایز صادق و کاذب🛎️
برای آنکه بتوان گفت چیزی “درست یا غلط” است، باید قاعدهای وجود داشته باشد که آنها را جدا کند.
در سادهترین صورت:
اگر گزارهای درست باشد، ضد آن نمیتواند همزمان درست باشد.
این همان اصل عدم تناقض است.
اگر این اصل نباشد، هیچ گزارهای معنا ندارد و زبان، شناخت و اندیشه از بین میرود.
....
....
۳. خودارجاعی بودن نفی منطق🛎️
فرض کنیم کسی بگوید:
«منطق معتبر نیست.»
برای اینکه این جمله معنا داشته باشد، باید طبق قواعد منطق معناگذاری شود (رابطهی درست یا غلط).
اگر منطق معتبر نباشد، این گزاره خود بیمعناست — پس خودش را نابود میکند.
🔹 نتیجه: هر نفی منطق، حُکم به بیمعنایی خود است.
بنابراین اصل منطق خودبنیاد است.
....
....
۴. بدیهیات عقلی در همین قاعده جای میگیرند🛎️
بدیهیات عقلی سه دستهاند:
اصل هویت: هر چیز همان است که هست (A=A).
اصل عدم تناقض: محال است چیزی هم باشد و هم نباشد (¬(A∧¬A)).
اصل علیت و امتناع تصادف مطلق: هر پدیدهای در چارچوبی علّی یا نظاممند رخ میدهد. و چیزی از عدم وجود پدید نمی آید
اینها پایهی همهی شناختها هستند. زیرا اگر وجود، هویت نداشته باشد، یا تناقض ممکن باشد، هیچ تمایزی بین هست و نیست، یا صادق و کاذب نخواهد بود.
....
....
۵. منطق، نه ابزار ذهن بلکه ساختار هستی است🛎️
از دید فلسفیِ عمیقتر (الهیاتی یا صدرایی)، منطق و عقل صرفاً قواعد تفکر بشر نیستند، بلکه نظام امکان وجود را تصویر میکنند.
یعنی خودِ هستی نمیتواند متناقض باشد، و این نه بهخاطر مغز ما، بلکه بهخاطر ماهیت وجود است.
اگر A و ¬A همزمان ممکن بود، هستی ناممکن میشد.
پس منطق و بدیهیات عقلی، قوانین “ممکن بودن وجود” را بیان میکنند.
....
....
🔹 برهان صیقلی (صورت نهایی)
میتوان کل بحث را در قالب یک برهان فلسفی فشرده و دقیق چنین نوشت:
برهان اعتبار منطق و بدیهیات عقلی
۱_اندیشیدن، بدون تمایز میان صدق و کذب ممکن نیست.
۲_این تمایز فقط در بستر منطقی ممکن است (اصل عدم تناقض، اصل هویت).
۳_نفی منطق، نوعی گزارهسازی است و بنابراین تابع همان قواعد است.
۴_هر گزارهای که منطق را نفی کند، در صورت صدق، خود متناقض میشود.
۵_پس منطق و بدیهیات عقلی از نوع اصول خودبنیاد (Self-Justifying) هستند؛ یعنی توسط هیچ نظام بیرونی سنجیده نمیشوند، زیرا شرط هر سنجشاند.
۶_بنابراین اعتبار آنها ضروری، مطلق و پیشینی است.
....
....
🔹 نتیجه نهایی
منطق و بدیهیات عقلی نه اثباتپذیر از بیروناند، نه قابل ابطال از درون؛
آنها همان بنیان هستی و شناختاند، و وجودشان ضروری برای جلوگیری از تسلسل بینهایت در دلیلآوری است.
یعنی:
اگر منطق نباشد، هیچ معرفتی ممکن نیست؛
اگر بدیهیات نباشند، هیچ وجودی معنا ندارد.
پس اعتبارشان ذاتی، پیشینی و جهانشمول است.