فوتبال، ویترین سرمایه
از همان روزی که توپ فوتبال در زمینهای خاکی تهران به گردش درآمد، پول هم در سایهی آن حرکت کرد. فوتبال در ایران نهفقط زمین رقابت بازیکنان، که صحنهی نمایش قدرت، شهرت و سرمایه بوده است. از افسران درباری ارتش دهه ۴۰ تا میلیاردرهای دهه ۹۰، هرکدام آمدهاند تا نام خود را با محبوبترین بازی مردم گره بزنند.
 
نسل اول؛ فوتبال به روایت دولت و سرمایهی ملی
 
پرویز خسروانی (دوچرخه سواری که بهترین باشگاه آسیا را ساخت)– مؤسس تاج (استقلال فعلی)، یکی از نخستین کسانی بود که فهمید فوتبال میتواند ابزار نظم و تبلیغ باشد. او به واسطه حمایت و نفوذی که در ارتش و دربار وقت داشت، باشگاهی ساخت که نظم نظامی را با شور ورزشی پیوند میزد. در این دوران، فوتبال بیش از آنکه اقتصادی باشد، سیاسی بود؛ اما پایهی رابطهی قدرت و فوتبال همانجا شکل گرفت.
 
علی عبده – مردی از دل تجارت و کابارهها، در سال ۱۳۴۲ با همکاری ارتشبد امیرخاتمی و فاطمه پهلوی(خواهر ناتنی محمدرضاشاه) شرکت سی آر سی یا همون بولینگ عیده را تأسیس که بعدها امتیاز باشگاه شاهین را خریده و پرسپولیس نامیده شد،چهرهی تازهای از مالکیت خصوصی در فوتبال ایران را به نمایش گذاشت. عبده برخلاف خسروانی، فوتبال را عرصهی کسبوکار و شهرت دید. پرسپولیس او به برند اجتماعی بزرگی تبدیل شد که حتی پس از انقلاب هم نماد قدرت مردمی ماند.
 
 
 
نسل دوم؛ خصوصیسازی بیقاعده در دهه ۸۰ و ۹۰
 
پس از انقلاب و سالها کنترل دولتی، در دهه ۱۳۸۰ فوتبال ایران آرامآرام به صحنهی تازهای برای سرمایهگذاران خصوصی تبدیل شد. اما نبود قانون مالکیت واقعی باشگاهها، این میدان را برای سرمایههای خاکستری باز کرد.
 
مهآفرید امیرخسروی (داماش گیلان)؛ کارآفرینی که با گروه توسعه سرمایهگذاری امیرمنصور آریا وارد فوتبال شد. داماش ویترینی شد برای قدرت مالیاش؛ اما بعدها پروندهی فساد مالی او در ماجرای اختلاس سههزار میلیاردی، به تیتر اول خبرها تبدیل شد و فوتبال تنها بخشی از پازل پیچیدهی او بود.
 
حسین هدایتی؛ معروف به “عابربانک فوتبال ایران”، با حمایتهای مالی پرشمار از پرسپولیس و تیم ملی، محبوبیت مردمی خرید، اما پروندههای مالیاش در سالهای بعد نشان داد که این خرجها بیهزینه نبودهاند. فوتبال برای او ابزاری بود برای دیدهشدن و کسب نفوذ.
 
بابک زنجانی؛ میلیاردر پرحاشیه دهه ۱۳۹۰، با خرید باشگاه راهآهن و تبلیغ گسترده برند خود، چهرهی تازهای از «پول نفتی در فوتبال» ساخت. حضورش در فوتبال اما کوتاه و جنجالی بود؛ درست پیش از آنکه پروندهی فساد بزرگ نفتیاش فاش شود.
 
 
وقتی بانکها هم وارد زمین شدند؛ پروندهی بانک آینده
 
در اواخر دهه 80، شکل سرمایهگذاری تغییر کرد. دیگر خبری از «عابربانکهای فردی» نبود؛ اینبار نهادهای مالی و بانکها با واسطهی شرکتهای زیرمجموعه پا به زمین گذاشتند.
هلدینگ «تات » با مدیریت علی انصاری  با شرکتهای زیرمجموعه اش از جمله ، «بانک تات» و « بازار مبل ایران» ، پس از چند سال یکی از نامهایی است که در سالهای اخیر در کنار پروندههای اقتصادی، بهطور غیرمستقیم با فوتبال و پروژههای تبلیغاتی مرتبط شده است. در نگاه نخست، حمایت مالی از باشگاهها یا رویدادهای ورزشی شاید اقدامی برای «مسئولیت اجتماعی» بهنظر برسد، اما با نگاهی دقیقتر، همان الگوی قدیمی دیده میشود:
سرمایهای که از مسیر غیرشفاف وارد فوتبال میشود تا چهرهای خوشنام بسازد و اعتماد عمومی را بازیابی کند.
 
 
 فوتبال، آینهی اقتصاد ایران
 
از خسروانی تا عبده، تا هدایتی  و زنجانی و علی انصاری، داستان یکی است: فوتبال در ایران همیشه بیش از آنکه زمین بازی بازیکنان باشد، زمین بازی سرمایهداران بوده است.
هر موجی از بحران اقتصادی یا سیاسی، ردپایی در فوتبال بر جا گذاشته — از سقوط داماش تا بدهیهای پرسپولیس، از باشگاههای صوری تا اسپانسرهای بانکی.
در نهایت، فوتبال ایران نه قربانی صرف این سرمایههاست، نه بیتأثیر از آنها. این زمین هنوز بزرگترین آینهی اقتصاد و سیاست ایران است؛ جایی که پول همیشه در گردش است، اما شفافیت همیشه در سایه.