دونالد ترامپ به عنوان یک شخصیت سیاسی، پدیدهای است که ظهورش را مدیون نوع خاصی از واقعیت است؛ واقعیتی که در آن مرزها کمرنگ میشوند. از زمانی که او در سال ۲۰۰۴ با برنامه تلویزیونی «کارآموز» (The Apprentice) به شهرت رسید، مشخص بود که او به دنبال یک نمایش دستکاریشده از واقعیت است، نه حقیقت محض.
اما در دور دوم ریاستجمهوری، ترامپ با استفاده از ابزارهای نوین، به ویژه هوش مصنوعی (AI)، در حال تکمیل یک انقلاب خطرناک است: نابود کردن مفهوم واقعیت مشترک.
۱. سلاح جدید: دیپفیکها و هنر دستکاری
خطرناکترین جبهه در انقلاب هوش مصنوعی، دیپفیکها هستند؛ کلیپهای ساختگی ویدئویی یا صوتی که با چنان دقتی تولید میشوند که میتوانند هر کسی را به انجام هر کاری یا گفتن هر حرفی متهم کنند.
برای بیش از یک قرن، مردم به فیلم و عکس به عنوان «شاهد مکانیکی» که دروغ نمیگوید، اعتماد داشتند. دیپفیکها دقیقاً از همین غریزۀ اعتماد سوءاستفاده میکنند؛ آنها جعلهایی فریبنده هستند که قادرند احساسات را منحرف کرده و دروغها را در ذهن ما حک کنند.
ترامپ، رئیسجمهور سابق و نامزد فعلی آمریکا، عملاً دیپفیکها را به یک ابزار مشروع برای ارتباطات سیاسی تبدیل کرده است. او از دستکاری واقعیت لذت میبرد و این کار را آشکارا انجام میدهد:
او تصاویری منتشر کرده که در آن به دروغ ادعا شده تیلور سوئیفت از او حمایت کرده است.
کلیپهای ساختگی را به اشتراک میگذارد که رقبای سیاسی او (مانند چاک شومر) جملاتی سخیف و عجیب درباره حزب خود میگویند که هیچوقت واقعاً بیان نکردهاند.
او حتی یک ویدئوی کارتونی از خودش در حال خلبانی یک جت جنگنده منتشر کرد تا به مخالفان با پرتاب مدفوع حمله کند.
پیامد این کار چیست؟ وقتی رئیسجمهور از دیپفیک استفاده میکند، پیروان او و حتی احزاب رقیب نیز از این روش تقلید میکنند. اکنون تبلیغات سیاسی AI-ساخته در فضای مجازی رایج شده است.
دام بیاعتمادی و تعصب ایدئولوژیک
زمانی که دیپفیکها به یک ابزار رایج تبدیل میشوند، شهروندان حق دارند نسبت به هر ویدئویی که میبینند شک کنند. اما این شک منجر به "هوشیاری بیشتر" نمیشود. در عوض، صرفاً یک توجیه جدید برای تأیید تعصبات قبلی افراد فراهم میکند:
اگر یک ویدئو با عقاید یک فرد همسو باشد، آن را میپذیرد.
اگر ویدئویی علیه باورهایش باشد، به راحتی میتواند آن را "فیک و دستکاریشده توسط هوش مصنوعی" بنامد و نادیده بگیرد.
حتی در مواردی که اسناد کاملاً معتبر هستند، این تاکتیک به کار گرفته میشود. هنگامی که نامزد ترامپ برای ریاست دفتر مشاور ویژه با پیامکهای نژادپرستانه و افکار «نازیگرایانه» مواجه شد، وکیلش اصالت آنها را رد نکرد، اما به سادگی اشاره کرد که ممکن است توسط AI ساخته شده باشند. این در حالی است که این ادعا هیچ پایه و اساسی نداشت. استراتژی این است: اگر سندی علیه شماست، بگویید توسط AI ساخته شده است.
۲. حمله به نهادهای نگهبان حقیقت
ترامپ صرفاً در حال دستکاری محتوا نیست؛ او در حال تخریب پایههای نهادی است که برای دههها وظیفه تولید و توزیع حقایق بیطرفانه را بر عهده داشتند:
تخریب دادههای دولتی:
در قرن بیستم، دولت فدرال قابل اعتمادترین منبع تولید اطلاعات (آمار اقتصادی، گزارشهای بیماری و ...) بود. ترامپ تلاش میکند این سنت تجربهگرایی بیعلاقه (Disinterested Empiricism) را در هم بشکند.
او مقاماتی را که مسئول تولید دادههای عینی بودند (مانند رئیس اداره آمار کار) برکنار کرده و آنها را با وفاداران به خود جایگزین میکند. هدف این است که سازمانهایی که برای اندازهگیری واقعیت تأسیس شدهاند، تبدیل به ابزارهایی برای ساخت واقعیت مورد نظر او شوند.
خفه کردن رسانههای مستقل:
رسانههای سنتی، با وجود تمام کاستیها، هنوز تلاش میکنند تا یک گزارش عینی از وقایع ارائه دهند. ترامپ با استفاده از قدرت دولت و تهدیدهای مالی، آنها را تحت فشار قرار میدهد:
او با اعمال فشار، شبکههایی مانند سیبیاس (CBS) را مجبور به توافق بر سر شکایتی بیاساس کرد، تا به رسانهها این پیام را بدهد که موضع خصمانه در قبال رئیسجمهور ریسک مالی به همراه دارد.
در پنتاگون، محدودیتهای سنگینی بر خبرنگاران اعمال شده تا از ارائه گزارشهای مستقلی که ممکن است روایت دولت را نقض کنند، جلوگیری شود.
۳. رؤیای «برنامهنویس اصلی»
این وضعیت ما را به یک چشمانداز عجیب میرساند که سالها پیش توسط یکی از متحدان ترامپ در سیلیکون ولی، ایلان ماسک، مطرح شده بود: این احتمال که وجود انسان تنها یک شبیهسازی کامپیوتری باشد.
برای برخی از حامیان ترامپ، این دیدگاه نه یک کابوس، بلکه یک نوع آزادی است. اگر همه چیز یک شبیهسازی است، پس حقیقت همیشه قابل بازبینی است، و دستکاری به اساسیترین واقعیت زندگی تبدیل میشود.
ترامپ در این سناریو، نقش «برنامهنویس اصلی» (Master Programmer) را به خود گرفته است؛ کسی که با بازنویسی خطوط کد (واقعیت)، جهان را به شکل دلخواه خود تغییر میدهد و جامعه را در یک مه سردرگمی و بیاعتمادی فرو میبرد.