بخش اعظم فوتبال ایران در مرکز و کلانشهرها میچرخد؛ لیگها، آکادمیها و رسانهها عمدتاً در تهران، اصفهان، تبریز و مشهد متمرکز شدهاند. اما وقتی از مرزهای کشور به داخل نگاه میکنیم، میبینیم آنجا هم عشق به فوتبال زنده و پرشور است؛ در زمینهای خاکی زاهدان، در مسابقات محلی سردشت و در اردوهای مدرسهای شهرستانهای مرزی، نوجوانان توپ را میکوبند تا شاید روزی دیده شوند.
با این همه، سهم این مناطق در میدانهای بزرگ ملی و حتی استانی بسیار کمتر از ظرفیت و انگیزهشان است. سؤال این است: چرا فوتبال در شهرهای مرزی دیده نمیشود و چه موانعی بر سر راه توسعهاش وجود دارد؟
عشقِ محلی اما فقدانِ ساختار
از منظر احساسی و انگیزشی، مرزنشینان علاقهمند به فوتبال کمنظیرند؛ در بسیاری از شهرهای مرزی مسابقات محلی و لیگهای روستایی برگزار میشود و خانوادهها با قلبی گرم تیمهای محلی را حمایت میکنند. اما همین عشق وقتی به بستر سازمانیافته نیاز پیدا میکند با کمبودِ ساختار مواجه میشود: زمین استاندارد نادر است، تراکم مربی و برنامههای آموزش پایه پایین است و باشگاههای حرفهای و نیمهحرفهای دسترسی مستقیمی به این مناطق ندارند. در نتیجه استعدادها یا در سطح محلی میمانند یا برای دیدهشدن مسیر سخت و پرهزینهای را پیش رو دارند.
این وضع بخشی از یک الگوی گستردهتر است که پژوهشها هم به آن اشاره کردهاند: نبود برنامهریزی بلندمدت، ضعف مدیریت اجرایی در سطح محلی و نارسایی نظام باشگاهداری از موانع مهم توسعه فوتبال در مناطق دورافتاده و مرزی است.
زیرساخت؛ زمین بازی یا مانع بازی؟

یکی از سادهترین شاخصها برای سنجش وضعیت فوتبال یک منطقه، کیفیت زیرساخت است؛ اما در بسیاری از شهرها و روستاهای مرزی زمین چمن طبیعی یا مصنوعی مناسب به چشم نمیخورد. گزارشها و خبرهای محلی بارها از نیمهکاره ماندن سالنها و زمینهای ورزشی نوشتهاند؛ پروژهای آغاز میشود اما به دلایلی مثل تأمین مالی، مشکلات دسترسی یا اولویتبندیِ ادارات نیمهکاره رها میشود.
در برخی نقاط، جوانان برای رفتن به نزدیکترین زمین استاندارد باید مسافتهای طولانی را طی کنند که خود ریسکهای ایمنی و هزینهای به همراه دارد. چنین خلأیی نه تنها آموزش فنی را مختل میکند، بلکه مانع شکلگیری رقابت منظم و دیدهشدن بازیکنان میشود.
نگاه مرکزگرایانه و ضعف دیده شدن
تابلوهای رسانهای و شبکههای دیدهشدنِ فوتبالی عمدتاً معطوف به باشگاهها و بازیکنان شهرهای بزرگ است. وقتی رسانه و شبکههای شناسایی استعدادها از مناطق مرزی عبور میکنند، شمار یافتهها و فرصتهای معرفی کم است.
در کنار این، ساختارهای استعدادیابی و آکادمیها کمتر در مرزها فعالاند و شناسایی بازیکن نیاز به سفر، هزینه و زمان دارد که بسیاری از خانوادهها و مربیان محلی توانایی آن را ندارند. نتیجه؛ استعدادهایی که با وجود پتانسیل، در همان سطح محلی میمانند و فرصتی برای ارتقا ندارند.
در عین حال، مصائب دیگری مانند سختیهای اقتصادی و محدودیت امکانات حملونقل در بسیاری از این شهرها، استعدادها را از شرکت در تورنمنتها و مسابقات بروناستانی بازمیدارد. پژوهشها و گزارشهای محلی نشان میدهند که بدون حمایت ساختاری و اختصاص اعتبارات مشخص، تبدیل ظرفیت محلی به موفقیت ملی ناممکن است.
امنیت، اقتصاد و اولویتهای بومی
در برخی مناطق مرزی، مسائل امنیتی یا اقتصادی باعث شده است که منابع عمومی در اولویتهای دیگری صرف شوند و ورزش در لبه فهرستِ برنامهها بماند. مقامات محلی گاهی زیر فشار مسائل اجتماعی و توسعهای، منابع را به زیرساختهای عمومی حیاتی اختصاص میدهند و سرمایهگذاری در ورزش، بهویژه فوتبال، عقب مینشیند.
اما این مسئله تنها پول یا امنیت نیست؛ گاهی نگرش مدیریتی و فقدان طرحهای جامع محلی برای بهرهگیری از ورزش بهعنوان ابزار اجتماعی و تربیتی نیز نقش کلیدی دارد.
در همین زمینه برنامههایی برای محرومیتزدایی و توسعه فضاهای ورزشی در روستاها و مناطق مرزی اجرا شدهاند که نشان میدهد مسیر تغییر شدنی است؛ اما این تلاشها اغلب بندرت و پراکندهاند و نیاز به استمرار، پیگیری و سازوکارهای پایدار دارند.
نمونههایی از تلاش و امید

اگرچه چالشها بزرگاند، نمونههای امیدبخش هم وجود دارد که نشان میدهد با کمترین امکانات نیز میتوان به موفقیت رسید. تیمهای محلی در مناطق ساحلی و جنوب کشور، با شرکت در مسابقات استانی و المپیادهای استعدادها نتایجی کسب کردهاند که خبر از پتانسیل نهفته میدهد. این پیروزیها اگرچه نقطهای و مقطعی هستند، اما ثابت میکنند که با برنامهریزی و فراهم کردن مسیر دیدهشدن، استعدادهای مرزی قابلیت صعود دارند.
در شمالغرب کشور هم تیمهای محلی و فوتسالهای شهرستانی مسابقات حرفهایتری برگزار میکنند؛ مثل رقابتهایی که در سردشت جریان دارد و نشان میدهد با وجود محدودیتها، سوژههای فوتبالی محلی زنده و فعالاند. این حضور محلی ضرورت ایجاد شبکههای منطقهای شناسایی و پشتیبانی را پررنگ میکند.
چه باید کرد؟
حالا که موانع را شناختیم، نوبت به راهکارهای ملموس میرسد، راهکارهایی که نه صرفاً از بالا، بلکه با مشارکت محلی میتواند اثربخش باشد:
- ایجاد لیگها و تورنمنتهای منطقهای منظم: راهاندازی لیگهای منطقهای که بهصورت سالانه برگزار شوند و دارای مسیر صعود به رقابتهای استانی باشند، موجب دیدهشدن بازیکنان محلی میشود. این لیگها میتوانند با حمایت فدراسیون استانی و اسپانسرهای محلی به جریان بیفتند.
- پروژههای «اکادمی سیار» و کمیتههای استعدادیابی محلی: تیمهای کارشناسی فدراسیون یا باشگاهها میتوانند برنامههای بازدید دورهای از شهرهای مرزی داشته باشند تا استعدادها شناسایی و برای دورههای آموزشی به مراکز استان معرفی شوند.
- تعمیر و تکمیل زیرساختهای نیمهکاره: بسیاری از پروژهها تنها به دلیل بودجه اندک نیمهکاره رها میشوند؛ مشخصکردن اولویتها و تزریق اعتبارات هدفمند برای تکمیل آنها بازگشت سرمایه اجتماعی و ورزشی قابللمسی خواهد داشت.
- پوشش رسانهای محلی و شبکهای کردن اخبار: رسانههای ورزشی و شبکههای اجتماعی باید کانالهایی برای دیدهشدن مسابقات محلی ایجاد کنند تا باشگاههای حرفهای و اسپانسرها راحتتر بازیکنان با پتانسیل را ببینند.
- تشویق به شکلگیری باشگاههای محلی با مدل کسبوکار: ایجاد باشگاههای نیمهحرفهای که بر اقتصاد محلی تکیه دارند (حمایت کسبوکارهای محلی، فوتبالیستهای محلی بهعنوان مربی) میتواند مسیر رشد را هموارتر کند.

جمعبندی: دیدهشدن نیاز به سازوکار دارد، نه معجزه
فوتبال در مرزها دیده نمیشود چون دیدهشدن نیازمند سازوکار است: زیرساخت منظم، شبکه استعدادیابی، پوشش رسانهای و حمایت اقتصادی محلی. موانعی که گفتیم، از فقدان زمین و مربی تا مشکلات اقتصادی و مرکزگرایی، هرکدام قابلحلاند اگر برنامهریزی هدفمند و پیگیری مستمر وجود داشته باشد.
داستان از زاهدان تا سردشت، وقتی ترکیبی از عزم محلی و حمایت ساختاری را ببیند، میتواند به الگویی تبدیل شود که نه فقط استعدادها را بالا میکشاند، بلکه با نشاط اجتماعی و اشتغالزایی، نتیجهای فراتر از توپ و گل برای این مناطق به ارمغان بیاورد.