سه راه برای اثبات وجود خدا
از خود وجود و از موجودات و از تعریف او که ساده ترین راه و بدیهی ترین راه از خود وجود هست
برهان صدیقینِ وجودی برهانی هست که از راه وجود به بدیهی ترین شکل وجود خدارا اثبات میکند .
تقریر خلاصه 🔻
۱_🔹حقیقت وجود = عین واقعیت و عدمناپذیر.
۲_🔹آنچه در ذات خود عدمناپذیر است = واجبالوجود.
۳_🔹پس حقیقت وجود → واجب الوجود.
۴_🔹واجب الوجود = وجود بیحد و بینقص.
۵_🔹هر کمالی مرتبهای از وجود است.
۶_🔹وجود بیحد = دارندهٔ اعلی مراتب همهٔ کمالات.
پس:
از «وجود بما هو وجود»
به «خدای کامل مطلق» میرسیم.
این یک برهان کامل است
تقریر کوتاه تر 🔻
مقدمه۱.▪️ اصل وجود( که غیر قابل تردید است)، عدم را نمیپذیرد؛
مقدمه2.▪️آنچه قابلیت عدم ندارد و عدم نمیپذیرد، واجب الوجود است،
مقدمه ۳.▪️عدمی در واجب الوجود نیست پس دارای تمام کمالات وجودی است و کامل مطلق است
نتیجه: اصل هستی، واجب الوجود کامل مطلق است.
برهان صدیقین برای اثبات خدا به سراغ هیچ چیز جز وجود نمی رود
بخش اول🔻
اصل کلیدی: «حقیقتِ وجود، عینِ واقعیت است و عدمپذیر نیست»
تحلیل منطقی آن چنین است:
حقیقتِ وجود = عین تحقق، عین فعلیت، عینِ واقعیت.
عدم = نفی واقعیت.
چیزی که عین واقعیت است، نمیتواند پذیرای نفی واقعیت باشد.
پس «وجود» از حیث حقیقت خود، عدمپذیر نیست.
به زبان فلسفی:
وجود بما هو وجود، عدمبردار نیست.
این یک اصل عظیم است.
بخش دوم 🔻
نتیجهٔ مستقیم: «وجود» بما هو وجود → واجب الوجود
چرا؟
تعریف واجبالوجود چیزی نیست جز:
«موجودی که عدمپذیر نیست.»
اگر حقیقت وجود—بهطور مطلق و بدون لحاظکردن موجودات خاص—عدمپذیر نیست، پس:
وجود = ذاتاً واجبالوجود است.
اما این نکته، نیاز به دقت دارد:
منظور این نیست که هر موجود محدود، واجبالوجود باشد؛
بلکه:
• «وجودِ بما هو وجود» واجب است،
نه «وجودِ این انسان» یا «وجودِ این جماد».
به زبان دقیقتر:
هر چه وجود دارد، سهمی از حقیقت وجود دارد.
اما حقیقت وجود در ذات خود، از عدم منزّه است،
و این حقیقتِ ناب و بدون حد، واجبالوجود است.
بنابراین:
از تحلیل خود وجود → واجب الوجود ثابت میشود.
این همان «برهان صدیقین» است.
بخش سوم🔻
حال: چرا واجبالوجود = کامل مطلق؟ و دارای تمام کمالات وجودی
«اگر موجودی واجبالوجود باشد، خودبهخود کامل مطلق است؛ اگر نباشد که اصلاً واجب نیست.»
این نشان میدهد که بین «وجوب وجود» و «کمال مطلق» شکاف وجود ندارد.
زیرا:
واجبالوجود یعنی عین وجود، بدون حد، بدون نقص.
نقص یعنی «عدم».
واجبالوجود عدمپذیر نیست.
پس هیچ نقصی در او راه ندارد.
و چون هر کمالی مرتبهای از وجود است،و وجود واجب تماممرتبه و بیحد است،پس همهٔ کمالات را بالفعل دارد.
این جمله شاهکلید است:
**هر کمالی = شدت و مرتبهای از وجود است
و موجودی که وجودش نامحدود است
همهٔ کمالات را به نحو اعلی داراست.
نتیجه:
واجب الوجود = کامل مطلق
و دقیقاً صفات الهی (علم، قدرت، حیات، خیر، وحدت، بساطت…)
همه بهصورت عین ذات از همین تحلیل نتیجه میشوند.
بخش چهارم🔻
از صرفِ وجود چگونه صفات اثبات میشوند؟
چون هر صفت کمالی،
کمالی از وجود است:
• علم = انکشاف وجودی
• قدرت = منشأیت وجودی
• حیات = ادراک وجود به وجود
• وحدت = بساطت و بیحدی
• خیر = کمال محضِ وجود
• حکمت = فعل متناسب با کمال وجود
• غنا = بینیازی وجودی
• خالقیت = علیّت وجودی برای ماسوی
و چون واجب الوجود
= وجود بیحد،
= وجود لامتناهی،
= وجود هیچعدمپذیر
پس:
• علم او بیحد است
• قدرت او بیحد است
• حیات او ذاتی است
• خیر او محض است
• عدل او ذاتی است
• ارادهٔ او عین علم است
• وحدت او ذاتی است
• بساطت او کامل است
• غنای او مطلق است
• خالقیت او ضروری است
این «برهان صفات از راه وجود» است؛
و دقیقاً همان چیزی است که ملاصدرا «وجود رابط» و «تشکیک شدت وجود» خواند.
پایان .