طرفداری | اندکی بیش از ۳۰۰ روز پیش، منچسترسیتی در وضعیتی از آشفتگی تاکتیکی قرار داشت؛ این تیم برای یک بازی حساس لیگ قهرمانان در سانتیاگو برنابئو آماده میشد، در حالی که هراس و نگرانی بر آن سایه انداخته بود.
اکنون و پیش از نبرد دوباره در همین ورزشگاه، به نظر میرسد نقشها کاملاً عوض شدهاند.
رئال مادریدِ ژابی آلونسو پس از پیروزی چشمگیر ۳ بر ۰ برابر اتلتیک بیلبائو در چهارشنبه گذشته، انگار ورق را برگردانده بود؛ اما شکست شوکهکننده ۲ بر ۰ مقابل سلتاویگو در خانه، که با تکرار همان مشکلات همیشگی در زمان در اختیار نداشتن توپ همراه بود، همه چیز را دوباره بهم ریخت.
آسیبدیدگیهای ترنت الکساندر آرنولد و ادر میلیتائو، دو بازیکنی که در پیروزی دلگرمکننده در بیلبائو نقشی کلیدی داشتند، این وضعیت را بدتر هم کرده است. حتی با وجود تغییرات اجباری در ترکیب اصلی، عملکرد فاجعهبار آخر هفته، فشارها را بر آلونسو بیشتر کرده است؛ مربیای که پیشتر هم با مشکلاتی در رختکن و در ارتباط با نارضایتی بازیکنان درگیر بود.
روز دوشنبه، ماریو کورته گانا از اتلتیک گزارش داد که اگر رئال مادرید چهارشنبه مقابل سیتی شکست بخورد، جایگاه آلونسو به طور جدی در خطر خواهد بود. اما دقیقاً چه چیزهایی در زمین مسابقه غلط پیش میرود؟
در ادامه سه مشکل کلیدی که آلونسو باید فوراً حل کند، آمده است.
پرسینگِ بگیر و نگیر
یکی از مشکلات تکرار شونده در فصل پایانی کارلو آنچلوتی در رئال مادرید، کمبود جدیت و تلاش در ساختار دفاعی تیم بود.
برای جا دادن بیشترین توان تهاجمی در زمین، تیم معمولاً بدون توپ به شکل ۲-۴-۴ درمیآمد، اما دو مهاجم آن، اغلب امباپه و وینیسیوس جونیور، در پرس از جلو بیثبات و ناهماهنگ بودند و همین باعث میشد حریفان به راحتی از میانهٔ زمین پیشروی کنند.
تردیدی نیست که میزان تلاش بازیکنان در دوران آلونسو بهتر شده است. رئال مادرید بیشترین بازپسگیری توپ در یک سوم هجومی را در لالیگا داشته و هر دو مهاجم، در طرح پرس نفر به نفر مقابل بارسلونا در پیروزی ۲ بر ۱ الکلاسیکو نقش داشتند.
نمودارها نیز نشان میدهند که تمرکز آلونسو روی پرس از جلو روند نزولی گذشته را تا حدی معکوس کرده است.
رئال مادریدِ آلونسو، تمایل بیشتری برای پس گرفتن توپ در جلوی زمین نشان میدهد
این چارت شامل دادههایی از آغاز فصل ۲۳-۲۰۲۲ لالیگا است
با این حال، با وجود این نشانههای امیدبخش، طی هفتههای اخیر لحظاتی از بینظمی و ضعف ساختاری مشاهده شده است.
در کمتر از ۱۰ ثانیه پس از شروع بازی برابر سلتاویگو در روز یکشنبه، فدریکو والورده بارها از نیمکت پرسید که آیا باید جلو برود و به مدافعان حریف فشار بیاورد یا در بلوک ۲-۴-۴ باقی بماند.
این سردرگمی در نیمهٔ دوم نیز ادامه یافت؛ موضوعی که نگران کننده است، زیرا این وضعیت سه به دو در روند بازیسازی حریف، از قبل قابل پیشبینی بود.

وضعیت زمانی بدتر شد که مادرید تلاش کرد پرس را بالاتر ببرد. سلتا بارها توانست عرض زمین را باز کند و از شکافهای بین خطوط مادرید عبور کند.
در صحنهای دیگر، حضور دروازهبان سلتا، یونوت رادو، در چرخهٔ بازیسازی باعث شد مارکوس آلونسو از دید امباپه دور بماند. والورده خواهان جلو رفتن بود و از رائول آسنسو (مدافع کناری) کمک میخواست، اما هماهنگی حرکتی بازیکنان مختل شد و امباپه تصمیم گرفت خودش پرس کند.

این اقدام امباپه باعث زنجیرهای از جابهجاییهای پرفشار شد که وینیسیوس جونیور، اورلین شوامنی، جود بلینگام و در حقیقت کل تیم را به یک سمت زمین کشاند. اما به محض اینکه سلتا توپ را به عقب برگرداند، شکافها در سوی مخالف پدیدار شد.

حرکت وینیسیوس جونیور باعث شد خاوی رودریگز کاملاً تنها بماند و بدین ترتیب بلینگام مجبور شد از مرکز میدان به او فشار بیاورد، در حالی که فران گارسیا دیر به پرس اضافه شد و شوامنی کاملاً عقب افتاده بود.

دو پاس کافی بود تا سلتا از این فشار عبور کند و توپ را به فضای خالی و مناسب برای پیشروی برساند؛ اتفاقی که موجب عصبانیت بلینگام و آردا گولر شد.


اجرای موفق چنین سیستمی نیازمند هماهنگی کامل است، اما عملکرد روز یکشنبه نشان داد که هنوز بین تصمیمگیریها و حرکات بازیکنان ناهماهنگی وجود دارد.
این هماهنگی با گذر زمان میتواند بهبود یابد، اما میزان تردید و سردرگمی پس از شش ماه از آغاز دورهٔ آلونسو نگران کننده است.
پیدا کردن تعادل در خط میانی
مشکلات در پرس از بالا، با موضوع مهمتری گره خورده است: آلونسو هنوز به ترکیب چهار نفرهٔ آرمانی خود در خط میانی، خصوصاً در بازیهایی که مادرید انتظار دارد بر توپ مسلط باشد، نرسیده است.
در برد ۳ بر ۰ مقابل اتلتیک بیلبائو، که بازی به دلیل پرس بالای تیم میزبان، بیشتر حالت رفت و برگشتی داشت و فضاهایی در میانه ایجاد میشد، بلینگام، شوامنی و والورده در کنار کاماوینگا عملکردی درخشان داشتند. کاماوینگا با قدرت فیزیکی، توپگیری و پوشش فضاها، توازن میانهٔ زمین را حفظ میکرد.
آن توان حرکتپذیریِ گسترده در میانهٔ میدان، برای مادرید در فاز تهاجمی نیز مفید بود، زیرا تیم آلونسو با تکیه بر پاسهای بلند توانست حملاتی سریع ایجاد کند.
برای نمونه، در صحنهٔ زیر، پس از آنکه وینیسیوس جونیور پشت خط دفاع بالا آمدهٔ اتلتیک بیلبائو فرار میکند، بلینگام به موقع از میانهٔ زمین پیشروی میکند و توپ برگشتی را جمع میکند و با اتکا به توان بدنی و هوشیاریاش، حملهای امیدبخش را آغاز میکند.

اما برابر تیمهایی که عقبتر مینشینند و پشت دفاع فضا نمیدهند، آلونسو ترجیح داده گولر را در مرکز میدان به کار بگیرد.
این بازیکن ۲۰ ساله کیفیت لازم در کار با توپ را دارد و تاکنون در همهٔ رقابتها ۷ پاس گل داده و اغلب در قلب روانترین حرکات ترکیبی مادرید بوده است، اما توان بدنی و دانش موقعیتی لازم برای بستن شکافها در پستهای عقبتر خط میانی را ندارد.
البته این ضعف تقصیر او نیست. گولر یک بازیساز تکنیکی و چابک است و کمتر در موقعیتهایی قرار گرفته که مسئولیت دفاعی سنگینی بر عهده داشته باشد. با این حال، اصرار آلونسو بر استفاده از او در کنار شوامنی در نقش هافبک مرکزی در سیستم ۲-۴-۴ باعث میشود بارِ دفاعی مضاعفی بر دوش هافبک فرانسوی بیفتد؛ ضعفی ساختاری که حریفان مادرید در زمان عقبنشینی تیم، به خوبی هدف قرار میدهند.
در هفتههای اخیر، سیتی به خوبی از شلوغ کردن مرکز زمین و پر کردن فضاهای بین خطوط بهره برده است. نیکو گونزالس یک حمل کنندهٔ توپ توانمند است که میتواند از هر ضعف ساختاری عبور کند، تیجانی ریندرس با نفوذهای دیرهنگام از عمق دردسرساز است و فودن و رایان شرکی هم در استفاده از فضاهای کوچک میان خطوط، مهارت دارند.
اگر گولر امشب دوباره در نقش عمیقتری بازی کند، مأموریت دشواری پیشروی او خواهد بود.
قابلپیشبینی بودن در حملات
سالهاست که مادرید در حمله از الگوی مشخصی پیروی میکند؛ در دوران دوم آنچلوتی بین سالهای ۲۰۲۱ تا ۲۰۲۵، حدود ۴۲.۲ درصد لمسهای هجومی تیم از سمت چپ انجام میشد؛ بالاترین مقدار بین تمام تیمهای لالیگا در آن بازه.
آنچلوتی به مهاجمانش آزادی میداد تا در مناطق خطرناک جا به جا شوند و کار ترکیبی انجام دهند. توالیهای هجومیِ مشابه فصل گذشته برابر سیتی، بارها دفاع رقیب را با چرخشهای سریع، پاسهای کوتاه و حرکات انفجاری از هم میگسیخت و با وجود ریسک بالا، غالباً مؤثر بود.

جالب آنکه تیم آلونسو نیز به همان سمت وفادار مانده، اما وسواس او نسبت به ساختار تیم، کارایی این حملات را کاهش داده است.
در شکست ۵ بر ۲ برابر اتلتیکو مادرید در ماه سپتامبر، نزدیک به ۵۵ درصد لمسهای هجومی از سمت چپ رقم خورد. وینیسیوس جونیور و امباپه پست عوض میکردند و بلینگام گهگاه به این جناح متمایل میشد. اما تیم باید با انضباطی بسیار سختگیرانه عمل میکرد: هر بازیکن باید یک مسیر مشخص را اشغال میکرد تا در صورت از دست رفتن توپ، تیم سریعاً بتواند ضدپرس را انجام دهد.
این یک حمله از آن بازی است؛ مادرید در چیدمان ۵-۲-۳ شکل میگیرد، بلینگام در نقش مهاجم کاذب ظاهر میشود و وینیسیوس جونیور و امباپه سعی دارند از جناحها نفوذ کنند. اما برابر خط دفاعی پنج نفرهٔ اتلتیکو، با هافبکهایی که برای کمک عقب میدویدند، این همکاریهای کنار زمین بیاثر میشد و بلینگام نیز در مرکز زمین گیر میافتاد و فضا نمییافت.

مادرید در بازی روز یکشنبه با سلتا نیز در عبور از ساختار پنج نفرهٔ دفاع حریف مشابهی مشکل داشت و خیلی زود به شوتهای از راه دور روی آورد. آنها هشت شوت از فاصله بیش از ۲۵ متر زدند که مجموع امید به گلشان، تنها ۰.۱۶ بود.
در این بازیهای فشرده، جایی که فضا کم است، بازیکنان به اندازهٔ کافی جابهجایی هدفمند انجام نمیدهند تا مدافعان را از جای خود خارج کنند.
برای نمونه، هنگامی که بلینگام برای یکی از همین شوتهای از راه دور برابر سلتا آماده میشود، فضای خالیای که امباپه میان دو مدافع مرکزی حریف ایجاد کرده بود، همچنان بیاستفاده باقی مانده است. بنابراین راهی جز شوتزنی یا گردش مداوم و بیحاصل توپ باقی نمیماند.

البته کیفیت بازیکنان مادرید به قدری بالاست که میتوانند از هیچ، موقعیت خلق کنند. امباپه در دقیقه ۷۳ برابر سلتا میتوانست بازی را مساوی کند، اما ضربهٔ کاتدارش پس از پاس دقیق شوامنی، کمی بالاتر از تیر افقی بیرون رفت.
عدم استفاده از موقعیتها طی این روند ضعیف نیز عاملی مهم بوده است؛ اگر امباپه، گولر یا گونزالو گارسیا برخی موقعیتهای مسلم را به گل تبدیل میکردند، شاید نتایج متفاوت میشد.
اما حقیقت پابرجاست: برابر دفاعهای سازمان یافته، تیم آلونسو ایدههای کافی و تنوع تاکتیکی لازم برای گشودن قفل بازی را ندارد.
ترجمهای از یادداشت Thom Harris برای وبسایت The Athletic