چرا باید درباره تزار نیکلای دوم آخرین تزار روسیه بدونیم؟ دونستن درباره زندگی این آدم قراره چه فایدهای برای ما داشته باشه و چرا باید وقت و پول بذاریم این کتاب پونصد صفحهای رو بخریم و بخونیم؟
برای شمایی که این کتاب رو نخوندی این سوال می تونه یه سوال کلیدی باشه، یعنی کمکتون میکنه تصمیم بگیرین آیا این کتاب رو بخونید یا نه. اما برای اون کسایی که این کتاب رو خوندن و دارن این پادکست رو گوش میکنن، شاید این سوال همون سوالی باشه که جوابش رو از تو کتاب پیدا نکردن و دنبال اینن که بفهمن چرا وقت گذاشتن و این کتاب رو خوندن.
تزار نیکلای دوم آخرین تزار روسیه که 20 اکتبر 1894 امپراتور شد و تا 15 مارس 1917 سر کار بود در زندگی تک تک ما ایرانیا تاثیر گذاشت. این بازه یعنی 1894 تا 1917 معادله با 1273 تا 1295 شمسی یعنی چیزی حدود 22 سال. 22 سالی که مقارن بود با چهار پادشاه قاجار در ایران، دو سال ابتدایی اش با ناصر الدین شاه همزمان بود، ده سال بعدش با مظفرالدین شاه، سه سال با محمدعلی میرزا و هفت سال پایانی رو با احمد شاه.
اگه مختصر اطلاعاتی درباره تاریخ معاصر ایران داشته باشین از همین تقارنها کلی نتیجه میتونید بگیرید. در مدت امپراتوری تزار نیکلای دوم اتفاقات زیادی افتاد که اکثرش به ضرر ایران اما بعضیهاش هم به نفع ایران بود، من به چنتا از مهمتریناش اشاره میکنم. اولیش تمدید ده ساله عدم ساخت راه آهن در ایران بود. جمعی از تجار روس سعی کردند راهآهنی از شمال به جنوب ایران بکشند و قراردادی هم با ایران بستند. اما گویا شاه در سال 1889 امتیازی مشابه به دولت انگلیس داده بود تا از تهران تا جنوب راهآهن بکشد. مناقشه بین این دو دولت منجر به این شد که دولت روس ایران را مجبور کرد که تا ده سال نه خود راهآهن تاسیس کنه و نه بگذاره کشوری دیگر اینکار را بکنه. این قرارداد تا ده سال بعدتر یعنی 1910 تجدید شد و ایران بواسطه دشمنی روسها و منافع انگلیسها در هند صاحب راهآهن نشد. و همین نبود راه آهن و زیرساختهای حیاتی خیلی به توسعه کشور ضرر زد.
دومین تاثیر نیکلای بر ایران و البته جهان شروع جنگ با ژاپن بود. این جنگ که امپراتوری روسیه در اون از امپراتوری ژاپن شکست خورد اثرات دامنهداری هم برای روسیه، هم برای ژاپن و هم برای کشورهایی که با این دو کشور مرز مشترک یا مراوداتی داشتن گذاشت. که یکی از اون کشورها ایران بود، مردم و روشنفکران ایرانی غالبا از شکست روسیه خوشحال شدن و با امپراتوری ژاپن همدل بودن که اینم دو دلیل داشت. اول از همه کینۀ دیرینه ایرانیا از روسیه بود که شکستهای تحقیرآمیزی رو به ایران تحمیل کرد. اگه این شکستها هم یادشون نبود، مسیو نوز بلژیکی جلو چشمشون بود، مظفرالدین شاه جدیدا یه وام از روسیه گرفته بود و گمرکات رو ضمانت وام گذاشته بود. تجار و بازاریها که همینجوریش از وضع گمرکات ناراضی بودن احساس میکردن پول از جیبشون داره در میاد و میره تو جیب روسها. این قضیه گمرکات خودش بحث مجزایی میطلبه اما علی الحساب میتونید داستانش رو در پادکست ماجرای مشروطه آقای خادم بشنوید.
دومین دلیل همدلی ایرانیا با ژاپن بحث اصلاحاتی بود که در ژاپن اتفاق افتاد. برد ژاپن در این جنگ مهر تاییدی بود بر اصلاحاتی که روشنفکران ایرانی دنبالش بودن. مثلا طالبوف تبریزی در کتاب مسائل الحیات مینویسه: «ژاپن با تربیت ملت خود ره صد ساله را پیموده و با تصویب قانون اساسی مشروطه از وحشیان جدا شده و قله مدنیت را فتح نموده و قدرت از روح قانون گرفته و توانسته بر یک صحرا سپاه روس غلبه کند.» از این دست اظهار نظرها زیاده، البته کسانی هم بودن مثل محمدعلی فروغی که از شکست روسیه خوشحال نبودن، به زعم فروغی اگه روسیه پیروز بشه، قدرتش بیشتر میشه اما اگه شکست بخوره شرق دور رو رها میکنه و توجهاش رو میذاره رو ایران و افغانستان.
به دنبال این شکست در خود روسیه هم درخواست برای اصلاحات بالا گرفت و در نتیجه دوما یا مجلس روسیه به تزار تحمیل شد. پدر نیکلای یعنی الکساندر سوم ضد اصلاحات بود و همین رو هم به پسرش توصیه کرده بود. با اینکه نیکلای مثل پدرش چندان مخالف اصلاحات نبود اما همدلی چندانی هم با دوما نداشت. این اتفاق یعنی تن دادن تزار به سلطنت مشروطه به مشروطه طلبان ایرانی جرات داد تا با جدیت بیشتری دنبال مشروطه کردن سلطنت ایران هم باشن. این هم تاثیر سوم.
تزار که دل خوشی از دومای خودش نداشت از تاسیس حکومتی مشروطه و ایجاد مجلس در همسایگی خودش هم خوشحال نبود. حمایت جدی روسیه از محمدعلی شاه که مخالف مشروطه بود یکی از اقدامات خصمانه نیکلای علیه ایران بود. اقدام بعدی که با همکاری بریتانیا علیه ایران صورت گرفت قرارداد 1907 بود که ایران رو به دو منطقه تحت نفوذ بریتانیا و روسیه تقسیم میکرد که همین تقسیم بندی مبنایی شد بر اینکه در جنگ جهانی اول انگلیسیها جنوب ایران و روسها شمال ایران رو به تصرف خودشون درمیارن و عملا دولت مشروطه ایران رو وادار میکنن تهران رو ترک کنه. قبل از اون هم روسیه با اولتیماتوم به ایران، ایران رو مجبور کرده بود دست از اصلاحات اقتصادی که به دست مورگان شوستر در حال انجام بود برداره و شوستر رو از کشور اخراج کنه. من قبلا درباره کتاب مورگان شوستر یعنی اختناق ایران در همین پادکست حرف زدم که میتونید به اپیزود هجدهم مراجعه کنید. درباره وقایع حین جنگ جهانی اول و بعدترشم هم میتونید به اپیزود کلنل پسیان که اپیزود چهل و نهم همین پادکسته مراجعه کنید. حرف در مورد این دوران زیاده و اگه عمری بود حتما بهشون میپردازم. یکی از فجایع دیگهای که به دست این تزار در ایران رخ داد قحطی ناشی از اشغال ایران بود که خودش فصل جداگونهای رو میطلبه.
خب من این مقدمه نسبتا طولانی رو گفتم تا بگم چرا خوبه که درباره تزار نیکلای دوم بدونیم. از دو جنبۀ دیگه هم زندگی و مرگ تزار برای من جالبه، یکیش شباهت تقریبی اخلاق و خصوصیات فردی تزار با محمدرضا شاه پهلویه و دوم رفتار انقلابیون کمونیست بعد از به دست گرفتن قدرت. رفتارهایی به غایت وحشیانه و غیرانسانی که به جاش بهشون میپردازم. بیشتر این اطلاعات خصوصا در مورد تاریخ ایران در کتاب نیست چون اساسا دغدغه نویسنده نبوده. سعی من اینه که این پادکستها خلاصه کتاب و جایگزین کتاب نباشه بلکه مکملی باشه برای کتاب تا وقتی این کتاب رو میخونید یه سری اطلاعات اضافهتر به دست بیارید یا اگه کتاب رو خوندید، خوندههاتون رو در بستر جدید بگذارید و با دید جدید به این کتاب نگاه کنید. امیدوارم که اینطور باشه شما باید بگین خب یه استراحتی کنیم و بریم سراغ کتاب.