زندگینامه سلطان سلیم عثمانی:
https://www.tarafdari.com/node/2686922
دیوان سلطان سلیم عثمانی:
https://www.tarafdari.com/node/2686927
---
در یکی از شبهای آرام کاخ توپقاپی، سلطان سلیم عثمانی در اتاقی پر از شمع و عطر مشک نشسته بود. قلم در دست داشت و دفتر بزرگش بر روی میز چوبی گسترده بود. دیوانش را مینوشت، اما نه با سبک معمول دیگر شاعران دربار؛ او راه خود را داشت، راهی که بعدها به «سبک سلیمی» مشهور شد.
یکی از درباریان که با کنجکاوی به سلطان نگاه میکرد، پرسید:
«ای پادشاه، چه چیز دیوان شما را اینگونه متفاوت میسازد؟»
سلطان لبخندی زد و گفت:
«در شعر، مانند فرمانروایی است. اگر با خشونت و زور عمل کنی، فقط مردم را میترسانی؛ اما اگر با حکمت و ظرافت پیش بروی، دلها را میربایی. سبک من، سبک سلیمی، همین است: ساده اما عمیق، ظریف اما صادق. هر بیت باید روح انسان را لمس کند و ذهن را به تامل وادارد.»
او قلم را بر روی کاغذ میلغزاند و شعری مینوشت که در نگاه نخست ساده به نظر میرسید، اما هر واژهاش مانند دانهای گرانبها، بار معنایی و حس عرفانی داشت. در این سبک، سلطان سلیم نه دنبال پیچیدگی بود و نه بازی با الفاظ؛ او دنبال حقیقت بود، دنبال انعکاس زیباییها و رنجهای دل انسان در کلمات.
در آن شبها، دیوان سلیمی شکل گرفت؛ دیوانی که بعد از سالها، کسانی که آن را میخواندند، نه تنها به قدرت سلطان، که به ظرافت روح او پی بردند. و گفته شد هر که دیوان سلطان سلیم را ورق زد، گویی خودش با دل و جان یک پادشاه اندیشمند آشنا شده است، پادشاهی که نه تنها با شمشیر، که با قلم و کلمات نیز حکومت میکرد.
---
غزل: در میان شمشیر و قلم
بر سر ما تاج اگر هست، از غبار کوی اوست
در دل ما سوز اگر هست، از فریبِ روی اوست
تیغ بران سهمِ دست و، شوقِ پنهان سهمِ دل
ملکِ عالم یک طرف، یک مویِ عنبربویِ اوست
خلق میلرزند از قهرِ نگاهِ ما، ولی
لرزه بر اندامِ ما، از طرهیِ گیسویِ اوست
با قلم گفتم که بنویس از شکوهِ سلطنت
گفت: «سلطان آن کسی باشد که در پهلویِ اوست»
ساده گوی و راست گوی ای دل، که در سبکِ سلیم
حکمتِ بی حد و مرز، اندر کلامِ هویِ اوست
« سلطان یاووز سلیم »