رینوس میشل مربی افسانه ای بارسا کرویف را در سال 1973 به کمپ نو آورد و در سال 1974 بارسلونا قهرمانی لیگ را از آن خود کرد.
میشل بار دیگر طی سال های 76 تا 78 به همراه کرویف در بارسا مشغول شد و بعد هر دو آنها بارسا را ترک کردند. در سال 1988 کرویف بعنوان مربی به کمپ نو باز گشت و این تیم را به 4 عنوان قهرمانی لیگ، یک جام قهرمانان و یک جام اروپایی رساند. او بازیکنانی مانند کومن، مایکل لادروپ، روماریو، هاگی و استویچکوف را به بارسا آورد و نیز بازیکنی جوان را از آکادمی باشگاه به تیم اصلی معرفی کرد؛ جوزپ گواردیولا.
کرویف این جوان را زیر پر و بال خود گرفت و او را کاپیتان تیم کرد چراکه از او می خواست مربی تیم در داخل زمین باشد. آموزش های او از سوی کرویف تأثیری عظیم بر تفکر او داشت؛ اعتقادی بی چون و چرا به روش های کرویف.
جوزپ گوآردیولا اولین محصول خط تولید بازیکنان جوانی بود که امروزه در تیم حال حاضر بارسا بازی می کنند. گوآردیولای شکننده و لاغر در ابتدا به نظر کوچکتر از آن می رسید که برای بازی در بارسلونا مناسب باشد. او فاکتورهایی را که مربیان وقت فوتبال برای این بازی ضروری می دیدند، نداشت. اما او آنچه را که هیچ کس نمی دید، دید. او هرآنچه را که در شرف وقوع بود، پیش بینی کرد.
عصر حاضر
به پایان فصل 2007-2008 می رویم؛ زمانیکه بارسا تیمی بدون ایده های تاکتیکی ، انگیزه و اعتقاد بود. اتمام فصل در جایگاه سوم جدول لالیگا و 18 امتیاز فاصله با قهرمان لیگ، مادرید، نشان می دهد که این تیم تنها سایه ای از تیمی است که موفق به قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا در سال 2006 گردید. تغییرات زیادی لازم بود، به رایکارد در خروج نشان داده شد و مردی جدید وارد باشگاه شد.
پپ گواردیولا مردی بود که هیئت مدیره باشگاه اعتقاد داشت می تواند این تیم را جلا دهد. بازیکنی بزرگ برای بارسا در دهه 90 اما با تجربه ای محدود که تنها دو فصل را در تیم ب بارسا بعنوان مربی سپری کرده بود.
انتخاب او برای سمت سرمربیگری از سوی بسیاری اقدامی احمقانه تعبیر می شد. مردی بدون هیچ تجربه ی قبلی در صدد هدایت یکی از بهترین تیم های باشگاهی جهان بود. اما آموزش های او تحت نظر یوهان کرویف و تجارب او در ایتالیا و مکزیک به این معنی بود او برای این شغل بیش ازآنکه دیگران تصورش را می کردند مناسب است.
در اولین دیدار او با تیم آن شک و تردیدها نابود شد. چابی آن زمان را اینگونه توصیف می کند: "من بلافاصله بعد از ورود او می توانستم جو متفاوتی را حس کنم؛ استاندارد هایی جدید. قبلاً استاندارد ها گاهی برای ما اهمیتی فوق العاده داشتند و چند دقیقه بعد کاملاً بی معنی می شدند. اما الان همه چیز مهم است، پپ مثل یک شاهین بر همه چیز نظارت می کند."