طرفداری- وحید امیری شماره 10 تیم نفت تهران و تیم ملی ایران گفت و گویی را با خبرگزاری ایسنا انجام داد که بخش اول آن به شرح زیر می باشد:
* اطلاعات بسیار کمی درباره زندگی فوتبالیات وجود دارد. ابتدا در مورد آغاز این دوران بگو. از کجا شروع کردی و چه شد که سر از باشگاه نفت تهران درآوردی؟ تا قبل از اینکه به نفت هم برسی در تیمهایی همچون داتیس، کوثر، گهر و نفت مسجد سلیمان پا به توپ شدی.
ابتدا باید بگویم از اینکه در کنار شما هستم، خوشحالم. همه میدانند استان لرستان و شهر خرمآباد از جمله استانها و شهرهای محروم در ایران هستند. حتی در استانهای غرب کشور لرستان از سایر استانها محرومتر است. چه از لحاظ اقتصادی و چه از نظر ورزشی. شاید اگر میتوانستم زودتر به فوتبال بیایم، جایگاه کنونیام با توجه به اعتماد به نفس و داشتههایی که از خودم سراغ دارم، به مراتب بالاتر از شرایط فعلی بود اما باز هم خدا را شکر میکنم که به همین جایگاه نیز دست یافتهام و هرگز ناشکر نیستم. فوتبال من از سال 86 که به دانشگاه رفتم شروع شد. در سنین پایینتر هم فوتبال بازی میکردم و دو، سه بار هم علیرغم اینکه میخواستم فوتبالم را پیگیری کنم اما نگرشهای منفی وجود داشت که مانع از این اتفاق شد. نگرشهایی همچون کوتاهی قد و یا اینکه نمیتواند فوتبال بازی کند عاملی بود تا نتوانم فوتبالم را در آن مقطع ادامه دهم. اما زمانی که به دانشگاه رفتم در تیم فوتسال آن عضو شدم و چند دوست خوب به من کمک کردند تا با کمک خداوند به تیم لیگ 3 که در شهرستان خرمآباد بود راه یابم. ابتدا پرسپولیس خرمآباد بود که پس از آن به داتیس تغییر نام داد، سال بعد هم به تیم کوثر که در لیگ 2 حضور داشت پیوستم. همان سال در حالی که مدارکم را برای اعزام به خدمت سربازی آماده کرده بودم، به تیم گهر دورود رفتم و در تست هم مورد پذیرش قرار گرفتم اما به دلیل اختلاسی که به وجود آمده بود تیم گهر منحل شد. در نهایت به تیم نفت مسجد سلیمان پیوستم و به لیگ یک رفتم. آنچه در فوتبال من اهمیت داشت این بود که نمیخواستم درجا بزنم بنابراین هر سال یک پله جهش میکردم و از لیگ 3 به لیگ 2، لیگ یک و لیگ برتر رسیدم. دو سال با تیم نفت مسجد سلیمان خاطرات خوبی را تجربه کردم و مردم این شهر لطف بسیاری به من داشتند. من هم همواره ارادتمند مردم این منطقه از کشور هستم چرا که فوتبال من در مسجد سلیمان شکل گرفت و در تیم منتخب لیگ یک قرار گرفتم. دو سال خیلی خوب از فوتبالم را در مسجد سلیمان تجربه کردم و علیرغم اینکه چند پیشنهاد در سال اول داشتم در نهایت پس از اتمام سال دوم به تیم نفت تهران در لیگ برتر پیوستم. اعتقاد دارم هر آنچه که خدا بخواهد میشود. در مورد من هم چنین اتفاقی رخ داد و پس از آن از نفت تهران به تیم ملی فوتبال ایران رسیدم که خدا را به همین دلیل بسیار شاکرم.
* همان طور که خودت گفتی فوتبالت را با ورود به دانشگاه آغاز کردی. حقوق خواندهای و از معدود فوتبالیستهای تحصیل کردهی کشور هستی. در حال حاضر وضعیت تحصیلیات به چه صورتی است؟
ابتدا بگویم همزمانی تحصیل و فوتبال بسیار سخت است. کسی که هم فوتبال بازی کند و هم در دانشگاه درس بخواند، باید هر روز با کیف ورزشی بر دوش به دانشگاه برود. حتی زمانی که به لیگ برتر میروی تفاوت این مسئله را بیشتر از زمانی که در لیگ یک یا دو بازی میکنی احساس خواهی کرد. خدا را شکر توانستم نتیجه بگیرم اما اگر کسی بتواند کنار فوتبال حرفهای درس بخواند کار سختی را انجام خواهد داد. من لیسانس حقوق گرفتم و کارشناسی ارشد را نیز در رشته تربیت بدنی مشغول به تحصیل هستم. این تغییر رشتهام به دلیل فعالیت فوتبالیام بود و تصمیم گرفتم با توجه به حضورم در فوتبال بتوانم در رشتهای تحصیل کنم که بتوانم در آینده مثمرثمرتر باشم.
* چرا حقوق؟
زمانی که به صورت حرفهای فوتبال بازی نمیکردم و درس میخواندم، حقوق مهمترین گرایش از رشته تحصیلیام بود اما زمانی که فوتبال برایم شکل و شمایلی حرفهای پیدا کرد، دیگر نمیتوانستم به صورت همزمان بر روی این رشته دانشگاهی و فوتبال تمرکز کنم چرا که حقوق رشتهای سنگین است که موفقیت در آن نیازمند تلاش و تمرکز است. به مرور که جلو رفتم متوجه شدم شغل اصلی من فوتبال است و باید هرآنچه که به شغل اصلیام ضرر میزند را کنار بگذارم. اگر میخواستم حقوق بخوانم باید در بسیاری از مواقع ازتمرین خود نیز میگذشتم اما بالاخره تصمیم گرفتم تا در رشتهای مقطع کارشناسی ارشد را پشت سر بگذارم که به فوتبالم نیز کمک کند.
* از اینکه ادامه تحصیل در رشته حقوق را کنار گذاشتی، پشیمان نیستی؟
خیر، خدا را شکر در تمام مسائل توکلم بر خداوند بوده و زندگی را به خواست خداوند ساختهام. وقتی که به آنچه طی این سالها پشت سر گذاشتهام نگاه کرده و نسبت به آن فکر میکنم، متوجه میشوم واقعا خداوند در برهههایی همانند معجزه دست من را گرفته تا به بیراهه نروم و در شغلی که دارم موفق باشم. هرچند نمیگویم این موفقیت صددرصدی بوده است اما به نظر خودم در شهر و استانم موفقیتی را برای همشهریانم کسب کردهام.
* بسیاری از فوتبالیستها که تازه از شهرستان به تهران میآیند و از خانواده خود جدا میشوند، علیرغم سختیهایی که باید در این مسیر طی کنند نمیتوانند به خوبی زندگی غیر فوتبالی خود را حفظ کنند و درست در مقاطع حساس به بیراهه میروند و حتی زندگی فوتبالیشان را تحت تاثیر قرار میدهند به گونهای که استعدادهایی که خداوند به آنها داده هرز میرود. تا جایی که اطلاع داریم تو به شدت مراقب زندگی بیرون از زمین مسابقه و تمرین خود هستی و به خوبی آن را مدیریت میکنی.
حواشی و اتفاقات بد هر زمان از زندگی آدم میتوانند نمود پیدا کنند. انسان نباید احساس کند هیچ لحظهای از اتفاقات و حواشی مصون است. باید بدانید هر کس برای زندگیاش هدفگذاری کرده باشد قطعا به سمت و سویی نمیرود که به زندگیاش لطمه وارد شود. تجربه چیزی است که افراد به سختی آن را به دست میآورند و به راحتی به دیگران انتقال میدهند. من نیز سعی کردهام از تجارب دیگران استفاده کنم و از صحبتهای دیگران درس بگیرم. قطعا اگر از تجربه و توصیههای دیگران و بزرگترها استفاده نمیکردم در این جایگاه نبودم. من 4-5 سال است با بوحمدان همخانهام. خدا را شکر وضعیت زندگیمان شکلی ساده دارد که بیشتر سعی میکنیم به شغل و کارمان فکر کنیم. کما اینکه خانهمان تا محل تمرین 5 دقیقه بیشتر فاصله ندارد. همین که با خستگی سر تمرین نمیرویم و آرامش خاطر داریم، از این مسئله میتوانیم به نحو مطلوب استفاده کنیم تا به سمت موفقیت پیش برویم.
دوری از خانواده بسیار سخت است. ما در این مسیر مشکلات متعددی را نیز تجربه کردیم چه از بحث تغذیه گرفته تا سایر موارد. ما دو نفر بودیم که هیچ کدام آشپزی بلد نبودیم و این موضوع کار را برای ما سخت کرده بود ولی با تحمل همه این سختیها بویژه در سال اول بر عکس برخی از بازیکنان که از لیگهای پایینتر به لیگهای بالاتر میآیند و شرایط محیطی روی آنها تاثیر میگذارد، به خوبی توانستیم مسیر خود را پیدا کنیم.
* یعنی الان در آشپزی حرفهای شدهای؟
(میخندد) خدا را شکر توانستیم منزل بزرگتری اجاره کنیم تا خانوادههایمان هر ازگاهی بتوانند به تهران بیایند و به ما سر بزنند.
* متوجه شدیم که به تازگی عقد کردهای، بابت این اتفاق به تو تبریک میگوییم و امیدواریم در زندگیات خوشبخت و سعادتمند شوی.
بله. به تازگی عقد کردهام ولی فعلا مراسمی نگرفتهایم. به امید خدا چند ماه دیگر ازدواج خواهیم کرد. قطعا انسان به این دلیل تلاش میکند که بتواند در آینده با برنامهریزی پیش برود و به موفقیت برسد. سرآمد و نهایت این موفقیت نیز ازدواج است، دروغ است یک نفر عنوان کند متاهل نشود اما زندگیاش سروسامان مییابد.
* از دعوت یکبارهات به تیم ملی فوتبال بزرگسالان بگو. حتی در آن برهه گفته بودی 10 بار لیست تیم ملی را مرور کردی، لیستی که نام خود را در کنار سایر بازیکنان میدیدی.
اولین بار در اردوی پرتغال به تیم ملی دعوت شدم. من در اردوی پرتغال مصدوم بودم. حتی این مصدومیت را از مربیان پنهان کردم. با خودم فکر کردم اگر از این مسئله مطلع شوند، ممکن است اتفاقاتی رخ دهد همان افکار بچهگانهای که ذهن هر بازیکنی را درگیر میکند. شاید همین مسئله باعث شد تا اردوی بعدی تیم ملی را به دلیل آسیب دیدگی از ناحیه کشاله ران از دست بدهم همان اردویی که تیم ملی با کره جنوبی در ورزشگاه آزادی بازی کرد. در اردوهای بعدی که با تیم ملی همراه بودم، تمام ذهنم را متمرکز کردم تا نهایت تلاشم را داشته باشم. به خودم میگفتم آن کسی که باید جواب زحمات تو را بدهد قطعا تلاشهای تو را نادیده نخواهد گرفت کما اینکه به نظر من خدا تمام تلاشهای من را دید. تمام لذتهایی که در زندگی از آنها زده بودم را دید و به تیم ملی دعوت شدم. این مسئله خواست خداوند و لطف کیروش بود. مربیگری سلیقهای است. امکان دارد خیلی از مربیان از سبک فوتبال من لذت نبرند اما خدا را شکر کیروش فوتبال من را پسندید و به تیم ملی دعوت شدم.
* زمانی که در اردوی آفریقای جنوبی به همراه تیم ملی حضور داشتی، فکر میکردی که در لیست بازیکنان مد نظر کیروش برای حضور در جام ملتهای استرالیا باشی و در ترکیب اصلی و ثابت تیم قرار بگیری؟
در اردوی آفریقا چند بازی دوستانه برگزار کردیم. حتی در بازی آخر نیز به من فرصت بازی نرسید. در آن برهه پیش خودم هزاران فکر کردم، به خودم میگفتم خدایا یعنی من در لیست تیمملی حضور خواهم داشت؟ اینکه اگر در لیست تیمملی هستم چرا در بازیهای دوستانه به من بازی نرسید؟ پیش خودم همواره عنوان میکردم تو تلاشت را بکن و آن که باید جواب دهد خداست که قطعا تلاشهایت را بیپاسخ نخواهد گذاشت. در تمام تمرینها با تمام وجود کار میکردم، در چند بازی اول جام ملتهای آسیا اصلا به من بازی نرسید اما به یکباره خدا را شکر بعد از هر بازی علیرغم اینکه شرایطم سخت بود و با توجه به اینکه انسانی احساسی هستم، در بازی با امارات کیروش به من اعتماد کرد و بازی خوبی از خود به نمایش گذاشتم تا در نهایت تیم ملی با تلاش مجموعه بازیکنان و کادر فنی پیروز از زمین خارج شود.
* درباره رسیدن پیراهن شماره 10 تیم ملی نیز به وحید امیری صحبت کن. چه اتفاقی افتاد که از شماره 13 به شماره 10 تیم ملی رسیدی؟
پیراهن شماره 10 تیمملی بر تن بسیاری از بزرگان فوتبال ایران بوده است. از علی دایی گرفته تا دیگر بزرگان فوتبال این مملکت. به نظر من پیراهن شماره 10 تیم ملی هماکنون متعلق به کریم انصاری فرد است. شاید بسیاری از مردم و رسانهها به من لطف دارند و این عبارت را در موردم به کار میبرند. تصور میکنم این مسئله درست نباشد چرا که کریم انصاری فرد در تیمملی از من سابقه بیشتری دارد و این پیراهن متعلق به اوست. اما در آن زمان که کریم انصاری فرد به دلیل وجود برخی مشکلات در تیم ملی حضور نداشت، این پیراهن به من رسید.
در تیم ملی به درجهای از راحتی با کیروش رسیده بودم که از او درخواست کردم شماره پیراهنم را تغییر دهد. به او گفتم از شماره 13 تیم ملی خاطره خیلی بدی دارم، اگر میشود لطف کنید و شماره پیراهن من را عوض کنید. شماره 13 تیمملی را در رقابتهای جام ملتها مسئولان تیم ملی برایم در نظر گرفتند.
* خاطره بدی که از آن صحبت میکنی مربوط به همان ضربه پنالتی مقابل تیمملی فوتبال عراق است که توپ به تیرک دروازه اصابت کرد؟
بله، هنوز صدای اصابت توپ به تیرک دروازه در گوشم میپیچد. به یکباره ورزشگاه ساکت شد و توپ به تیر دروازه برخورد کرد. صدای این ضربه را هنوز به خاطر دارم. پس از این تورنمنت به سرمربی تیم ملی گفتم تا شماره پیراهنم را عوض کند اما در خصوص اینکه چه شمارهای را به من بدهند هیچ حرفی نزدم. اما کیروش نسبت به من لطف داشت و در آن برهه از زمان پیراهن شماره 10 تیمملی را به من داد.
* رابطه کیروش با بازیکنان تیم ملی چگونه است؟ چه رفتارهایی از سرمربی تیمملی میبینید که قابل اشاره است؟
افتخار میکنم که چنین سرمربیای در تیم ملی دارم. کیروش مخالف و موافقان بسیاری دارد ولی به هر حال او شخصیت و نظمی دارد که آن را به تیمملی نیز منتقل کرده است. من همواره به سایر بازیکنان نیز گفتهام زمانی که پشت سر کیروش راه میروم احساس غرور میکنم که سرمربیام زمانی سرمربی رئال مادرید و یا تیم ملی پرتغال بوده و یا در منچستریونایتد مربیگری کرده و با بزرگان فوتبال دنیا کار کرده است. وقتی میبینم کنار زمین چه کسی به من دلگرمی میدهد و نکات فنی را به من منتقل میکند روحیه میگیرم. شاید حتی اگر یک مربی در سطح اول فوتبال آسیا در تیم ملی مربیگری کند نتواند چنین تاثیری را بر روی بازیکنان داشته باشد. او نشان داده در بازیهای سنگین به راحتی میتواند تیمملی را هدایت کند ولی آنچه که واضح و مشخص بوده، شخصیتی است که کیروش با خود دارد و از این طریق صمیمیت و همدلی بسیاری را بین بازیکنان ایجاد میکند. خدا شاهد است زمانی که از تیم ملی برمیگردیم، احساس دلتنگی داریم و به خود میگوییم ای کاش زودتر بازگردیم و در کنار یکدیگر باشیم.
* در برههای از زمان عنوان میشد که حمایت بازیکنان از سرمربی تیم ملی القایی است. در این رابطه نیز صحبت کن که آیا چنین فضایی در تیمملی حاکم است؟
من به عنوان یک مسلمان همواره از دروغگویی پرهیز کردهام. آنچه که من درباره کیروش در برخی مصاحبهها عنوان میکنم کاملا دلی است. حتی اگر به تیمملی دعوت هم نشوم، از او حمایت خواهم کرد. مطمئن باشید اگر از نزدیک در اردوی تیم ملی حضور داشته باشید و با کیروش آشنا شوید هرگز به خود اجازه نخواهید داد که در مورد او برخی مطالب را عنوان کند. کیروش مربی دوست داشتنی است و تمام افرادی که از نزدیک اردوی تیمملی را مشاهده کردهاند به خوبی نسبت به این مطلب واقفند.
باید زمانی که مقابل تیمهای ملی فوتبال شیلی و سوئد به میدان رفتیم در کنار ما حضور میداشتید. پس از گلی که در مقابل شیلی به ثمر رساندم، از من به نحوی تمجید کرد تا زمانی که میخواستم در مقابل سوئد به میدان بروم، اعتماد به نفسم وصف ناشدنی بود. مطمئن بودم که اگر به زمین مسابقه بروم، دفاع راست تیم ملی فوتبال سوئد که در لیگ برتر این کشور نیز توپ میزد، برایم اهمیتی نخواهد داشت و مانعی را در مقابلم احساس نخواهم کرد. کیروش به خوبی میتواند تیم را به شرایط مطلوب بازگرداند. حتی پس از بازی با عمان به خوبی این مطلب را لمس کردیم. تیم از مسقط بازگشته بود و شرایط مساعدی نداشت و باید در دیدار مقابل ژاپن در ورزشگاه آزادی به میدان میرفتیم. همه به خوبی دیدند که شرایط تیم چقدر در تهران تغییر کرده بود. شاید بسیاری از مربیان چنین ویژگیای را نداشته باشند. این یکی از مشخصههای بارز کیروش است.
برای خواندن بخش دوم این مصاحبه روی این متن را کلیک کنید.