طرفداری- در آخرین روزهای حضور پپ گواردیولا در مونیخ پرسش های فراوانی در ذهن دوستداران فوتبال در مورد دستاوردهای حضور این سرمربی در آلیانس آره نا شكل گرفته است و بی تردید خویلن بالاگ نویسنده كتاب بیوگرافی پپ گواردیولا با توجه به شناختی كه از وی دارد، بهتر از هر كسی می تواند پاسخ گوی چنین پرسش هایی باشد، در این یادداشت این نویسنده اسپانیایی در زمینه مهم ترین تزهای مطرح شده در مورد پپ گواردیولا و دوران حضور او در بایرن مونیخ اظهار نظر می نماید.
تز اول- گواردیولا تنها در صورت فتح لیگ قهرمانان اروپا، دوران حضور خود در مونیخ را موفقیت آمیز ارزیابی می نمود:
پرسش هایی در مورد فتح سه گانه و موفقیت در لیگ قهرمانان اروپا همواره وی را آزرده خاطر ساخته اند، اما در حقیقت می توان ادعا نمود كه وی موفقیت آمیز بودن حضور خود در مونیخ را هرگز به فتح لیگ قهرمانان اروپا محدود نكرده است. برای وی بیشتر ارتقا سطح بازی بایرن مونیخ حائز اهمیت بوده و بیشتر مایل است به عنوان به وجود آورنده سبكی خاص و انقلابی جدید در مونیخ و حتی فوتبال آلمان شناخته شود.
البته طرفداران و رسانه ها از گواردیولا انتظار داشتند كه وی می توانست برای بایرن مونیخ قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا را به ارمغان بیاورد، اما به نظر من این سرمربی اسپانیایی موفق شده سطح بازی بایرن مونیخ را افزایش دهد و فكر می كنم كه سران باشگاه نیز چنین نظری دارند و دوران حضور گواردیولا در مونیخ را مثبت را ارزیابی می كنند كه این موضوع را می توان موفقیت حقیقی پپ گواردیولا در بایرن مونیخ دانست.
تز دوم- دوران حضور در مونیخ برای گواردیولا بسیار دشوارتر از آنچه اعتراف می كند، بوده است:
در مقایسه با دوران حضور گواردیولا در بارسلونا طبیعتا وی در مونیخ با دشواری سخت تری روبرو بوده است، من فكر می كنم كه باشگاه بایرن مونیخ و پپ گواردیولا با هم به این تشخیص و نتیجه رسیده اند كه ایده كاری این سرمربی با سنت های فوتبالی و فلسفه موجود در مونیخ چندان همخوانی و تطابق ندارد و به همین دلیل تصمیم به همكاری سه ساله خود در پایان این فصل گرفته اند.
با وجود این اختلافات، همكاری خوبی در سه فصل گذشته میان آنها وجود داشته و گواردیولا نیز تمام تلاش خود را برای موفقیت بایرن مونیخ به كار بسته است. این سرمربی اسپانیایی همچنین تشخیص داده كه نیاز به محرك و انگیزه ای جدید در فوتبال دارد و او این موضوع را در لیگ برتر جزیره كه برای او بسیار هیجان انگیز می باشد، یافته است.
تز سوم- پپ گواردیولا هرگز بایرن مونیخ و بوندسلیگا را به اندازه بارسلونا و لالیگا دوست نداشته است:
انسان همیشه وارد چالشی می گردد كه اندكی علاقه و اشتیاق نسبت به آن داشته باشد، به نظر من گواردیولا هم به بایرن مونیخ و هم به بوندسلیگا علاقه داشته است، در غیر این صورت هرگز وارد فوتبال آلمان نمی شد و می توانست بعد از اتمام همكاری خود با بارسلونا بلافاصله به فوتبال انگلیس ملحق گردد. اما بی تردید عشق و احساسی كه انسان نسبت به شهر و باشگاه محل تولدش دارد، باشگاهی كه عمری در آن حضور داشته، هرگز قابل مقایسه با احساسی كه نسبت به باشگاهی كه تنها سه سال در آن كار كرده، نمی باشد.
تز چهارم: پپ گواردیولا افسرده و ناراحت است، چون احساس می كند آلمان ها چندان ارزش بالایی برای ایده های فوتبالی او برخوردار نیستند:
گواردیولا شاید چنین احساسی داشته باشد كه در آلمان چندان احترامی برای استایل بازی و ایده های فوتبالی او برخوردار نیستند، اما وی به توماس توخل سرمربی دورتموند و برخی دیگر از سرمربیان جوان به عنوان شاگردان مكتب خود در فوتبال آلمان می نگرد. من اطمینان دارم كه دیگر سرمربیان فوتبال آلمان نیز از ایده های گواردیولا كپی برداری خواهند كرد و این مسئله بزرگترین تمجید برای گواردیولا محسوب می شود. این سرمربی اسپانیایی در واقع خود را یك سرمربی آنتی فرهنگی و ضد سنتی می داند و در حقیقت وی تغییراتی در فوتبال آلمان به وجود آورده كه آلمان ها خود هرگز حاضر به انجام آن نبوده اند.
بی تردید برخی نیز در آلمان وجود دارند كه از توافق و تفاهم چندانی با ایده های فوتبالی گواردیولا برخوردار نیستند و اعتقاد دارند كه فوتبال مورد نظر این سرمربی اسپانیایی هیچ تطابقی با ریشه های فوتبال آلمانی ندارد. برخی از طرفداران محافظه كارتر فوتبال هیچ تغییر و نوآوری خاصی را در فوتبال نمی پسندند و به همین دلیل با حضور گواردیولا در مونیخ چندان موافق نبوده اند. به نظر من دلیل اصلی ناراحتی و افسردگی گواردیولا را می توان در این موضوع كه كمتر كسی تلاش های او برای تغییر در فوتبال آلمان را درك كرده، جستجو نمود.
تز پنجم- گواردیولا تلاش خواهد نمود كه بازیكنان بایرن مونیخ را به منچسترسیتی ببرد:
من فكر می كنم كه در باشگاه های دیگر به جزء بایرن مونیخ نیز بازیكنان خوب زیادی وجود دارند، گواردیولا خود گفته است كه بازیكنان بایرن مونیخ در این باشگاه خواهد ماند و وی هیچ شانسی برای بردن آنها به منچسترسیتی نخواهد داشت.
تز ششم- گواردیولا هرگز لحظه فوق العاده ای را در فوتبال احساس نخواهد كرد، به خاطر همین وی هرگز خوشحال و راضی نخواهد بود:
گواردیولا هرگز به طور كامل و صد در صدی احساس خوشحالی و رضایت نكرده و این موضوعی است كه من را به شدت به خود مشغول كرده است. گواردیولا پیش از نیز لیگ قهرمانان اروپا را فتح كرده، اما در زمان جشن گرفتن چنین موفقیت هایی، وی تنها به این موضوع فكر می كرده كه در بازی چه تصمیمات بهتری می توانست اتخاذ نماید تا تیمش بازی بهتری به نمایش گذارد.
در حقیقت گواردیولا از دسته انسان هایی نظیر كریس رونالدو و لیونل مسی است كه هرگز به احساس رضایت كامل و واقعی دست نمی یابد و این واقعیت گواردیولا را به انسانی غمگین و ناراحت بدل كرده است. این سرمربی اسپانیایی هم اكنون احساس خوبی دارد، اما فكر می كند در شهر و تیمی دیگر می تواند به احساس رضایت بیشتری دست یابد، اما در آنجا نیز وی به این احساس مورد انتظار دست نخواهد یافت و این موضوع ادامه دار خواهد بود. به نظر من پپ گواردیولا به عنوان انسانی غمگین، شهر مونیخ را ترك خواهد نمود و فتح لیگ قهرمانان نیز در این مسئله نمی توانست تغییری ایجاد نماید.