از کنار بعضی متن ها یا شنیده ها به سادگی نمی توان گذشت
برای مثال به جمله ی زیر دقت کنید:
"کریسمس از راه رسید و اینترنت پر از عکسای بابانوئل است
جالب است اگر بابانوئل را با عمونوروز خودمان مقایسه کنید
چرا بابانوئل انقدر سفید و زیباست اما عمونوروز ما سیاه و ژنده پوش؟
چرا بابانوئل کادو میدهد ولی عمونوروز ما گدایی میکند؟"
راستی چرا؟
شاید این جمله در نگاه اول درست باشد
و برای ما مردم تنبل که هرچیز دم دستی را بدون مطالعه و تحقیق قبول کنیم بسیار قابل قبول. برای ما مردمی که قدرتش را داریم از همین لحظه تا صبح فردا بشینیم و راجع به کاستی های فرهنگ خودمان و مزایای فرهنگ اروپایی ها داد سخن دهیم و در آخر هم برای خودمان متاسف باشیم.
ولی چاره ی این همه سردرگمی صرف چند لحظه ی کوتاه برای یک تحقیق علمی است تا جواب این سوال روشن شود.
به نظر استاد مختاریان پژوهشگر و اسطوره شناس در منابع قدیمی مسیحی آمده است که شخصی در ماه دسامبر با چوبی قطوری که بر دوش داشت و سورتمهای که بر آن سوار بود به همراه شخصی که نمادی از ابلیس بود، در کوی و برزن به راه میافتاد و از خانهها دیدار میکرد و از والدین، نحوه رفتار کودکان را جویا میشد.
بعدها به فکرشان رسید به بچه هایی که به حرف والدینشان گوش داده اند جایزه داده شود بابانوئلی که امروزه در آیینها و مراسمی آمریکا رواج دارد، به شخصیت سینترکلاس هلندی برمیگردد و تصویر رایج کنونی این شخصیت که لباس سرخی به تن دارد مربوط میشود به نقاشی که سال 1931 برای تبلیغات نوشابهی کارخانهی کوکا کولا کشید.
و اما حاجی فیروز در ایران ما، بازنمود نمایشی بازگشت مردگان در پایان زمستان و خوشآمدگویی به زنده شدن طبیعت است.
بخشش به این ارواح همانطور که فروردین یشت (یکی از بخشهای اوستا به روشنی میگوید) باعث برکت است.
گفته میشود که ارواح مقدس از خان خود به پرواز درمیآیند و 10 روز باهم در آنجا میچرخند تا بدانند چه کسی آنها را میستاید.
چه کسی شادمان میشود و برایشان با دستان بخشنده، شیر و غذا میآورد. آنکه به ارواح نیاکان خود، هدیه دهد، برای خود غذای جاودان فراهم کرده است.
اینکه حرکت امروزی او را گدایی میخوانند نادرست است.
در كتاب "شهری چون بهشت" نوشته سیمین دانشور حاجی فیروزوعید ایرانیها، به یك عنصر نوروزی بدل شده است كه حالا دیگر رو به زوال است.
برخی براین باورند که حاجی فیروز امروز دیار ما، بازماندگان تلخک های دوره ی قاجار هستند که با لودگی ها و مسخره بازی، زندگی خود را سپری می کنند و پیداست که نام آن نیز برای هم آهنگی وهم قافیه بودن با عمونوروز، "حاجی فیروز" گذاشته شده است.
اما آیا کسی هست برای نسل امروز توضیح دهد نام حاجی فیروز؛ برگرفته از واژه ی مرکب "حاجیوس نبرذ " است "حاجیوس"؛ به معنای مقدس و"نبرذ" نیز به مفهوم پیروز و هیچ ربطی به "حاجی" عربی ندارد.
بنابراین حاجی فیروز به معنی " فاتح مقدس" معنی می دهد. یعنی کسی که به سرما و زمستان غالب شده و نوید بخش آمدن بهار و سرزندگی است.
رنگ سیاه چهره ی سیه چرده ی حاج فیروز، نشانگر شخصیت و بخت سیاه او نیست. بلکه نشانهای از رنگ خاک حاصلخیز و بهاری، در مقابل سفیدی زمستان و ابر بارنده و رنگی مقدس تلقی میشود و لباس های قرمز که همرنگ قرمزی آتش، خون، و خورشید و گاه به خون سرخ سیاوش تشبیه شده است.
به هر روی، حاجی فیروزها پیشه شان شاد کردن مردم و خندان آن ها وانتقاد از جهل و ستم است. آیا حاجی فیروز متعلق به قبل از ورود اسلام به ایران است؟
برخی بر این اعتقادند که حاجی فیروز مربوط به دوره ی پس از تهاجم و ورود اعراب مسلمان به ایران است و هیچ نشانی ازاین فرد درتاریخ باستان وجود ندارد.
درست است که اعراب پس از ورود به ایران به تدریج سعی در محو و نابود کردن آداب و سنن زرتشتی نمودند و خصوصا تلاش آنها بر روی ایرانیان مسلمان شده متمرکز بود.
غافل از این که اولا بسیاری از جشن های ایرانی مربوط به سنن آریایی و پیش از زرتشت بود. ثانیا این آداب و رسوم طوری با روح ایرانی آمیخته شده که حتی با تغییر دین نیز از بین نرفته و پس از گذشت ۱۴۰۰ سال هنوز هم پابرجا است.
حاجی فیروز نه نماد برده داری است (كه درایران هیچ گاه ظلم به رنگین پوستان وجود نداشته) و نه نشانه تحقیر آدمی دیگر حاجی فیروز سمبل یك انسان آزاد بوده است.
او همراه با غلامش در روزهای آخر سال به شادمانی میپرداخته وگاهی اوقات طنزی میگفته كه دیگران را به خنده وا میداشته است.
ولی در روزگار ما، حاجی فیروز - آن انسان فهیم با لباس فاخر - به انسانی تبدیل شده كه لباسهای مندرس میپوشد و در شهر به تكدیگری میپردازد.
این وظیفه نهادهای فرهنگی است كه نسبت به این مساله حساسیت نشان دهند و مسوولان را وادار كنند تا وجهه این اسطوره ملی به این شكل در ذهن نسل امروز نقش نبندد.
هم چنین دولت نباید اجازه دهد چهره این اسطوره فرهنگی ما به دست متكدیان جامعه از بین برود.
افراد نامتخصصی هم که آن را تبیین میکنند، یا افرادی که صرف شباهتهای صوری دست به مقایسه میزنند و بافت را فراموش میکنند در اشتباهند.
آنها میکوشند این نمادها را بر حسب علاقهی فردی به هر سمت و سو که میخواهند بکشند و تعابیر شخصی از آنها ارائه دهند.
فقط یادمان باشد راجع به هر مسئله ای اول تحقیق کنیم بعد بپذیریم
همین