طرفداری | هواداران تیم فوتبال استقلال تهران شنبه با حضور برابر ساختمان باشگاه، اعتراض خود را نسبت به عملکرد مدیران این مجموعه بهصورت علنی ابراز کردند. این تجمع که با حضور اقشار مختلف مردم، از جمله افراد دارای معلولیت، نابینایان و حتی کسانی با سوابق بیماریهای قلبی همراه بود، در فضای نسبتاً آرام اما در میان تدابیر شدید امنیتی برگزار شد.
شعارهای تندی همچون «بیشرف» که از سوی هواداران خطاب به مدیران باشگاه سر داده شد، هرچند ممکن است در چارچوب اخلاقی قابل تأمل باشد اما حامل معنایی عمیقتر است؛ نشانی از خشم و سرخوردگی انباشتهشده. این اتفاق، صرفاً یک اعتراض ساده نیست، بلکه آیینهای است از آنچه در لایههای پنهان و پیدای فوتبال ایران در جریان است.
واقعیت تلخ این است که در فوتبال ایران، هواداران صادقانه میسوزند و هزینه میدهند اما از هیچکدام از منافع مادی یا تصمیمگیریها سهمی ندارند. پول و منفعت را بازیکنان، دلالان و برخی مدیران میبرند؛ اما اشک، رنج، و عشق بیپاداش، سهم هوادار است.
در سالهای اخیر، ساختار مالی فوتبال ایران دچار فساد سیستماتیک شده است. قراردادهای میلیاردی، بیضابطه و خارج از معیارهای حرفهای، صرفاً به دلیل نزدیکی برخی بازیکنان به چهرههای سیاسی یا اقتصادی، به امضا میرسد. بازیکنانی که نه عملکرد درخشانی داشتهاند و نه افتخار قابل ذکری در عرصههای بینالمللی کسب کردهاند، اما درآمدشان از بسیاری از ستارگان لیگهای معتبر اروپایی فراتر میرود.
این در حالی است که باشگاهها با بدهیهای کلان مواجهاند و هیچ سازوکار شفاف و مشخصی برای هزینهکرد منابع مالی آنها وجود ندارد. مدیریت باشگاهها نیز در بسیاری از موارد به افرادی سپرده شده که نه دانش تخصصی در حوزه فوتبال دارند، نه دغدغهای برای رشد و توسعه آن. آنچه برای برخی مدیران اولویت دارد، بستن قراردادهای پرسود، سفرهای خارجی، ایجاد رزومههای کاذب، و القای موفقیتهای صوری در رسانههاست.
افزون بر این، فوتبال به ابزاری برای بهرهمندی از امتیازات ویژه بدل شده است. از صدور مدارک تحصیلی بیپشتوانه و فاقد اعتبار واقعی، تا دریافت کارت پایان خدمت برای افرادی که اساساً خدمت سربازی را طی نکردهاند، و بهرهمندی از انواع رانتهایی که در اختیار عموم مردم نیست. این تبعیضها نهتنها وجهه فوتبال را خدشهدار کرده، بلکه اعتماد اجتماعی به نظام ورزشی کشور را نیز به شدت تضعیف کرده است.
در این میان، هوادار همچنان وفادارانه در کنار تیمش ایستاده؛ با حداقل درآمد، بلیتهای چندصد هزار تومانی تهیه میکند، از معاش خانوادهاش میزند، تا در سرما و گرما، سکوها را پر کند و تیم محبوبش را تشویق نماید. اما آیا کسی در آنسوی این علاقه، ارزش و جایگاه این وفاداری را درک میکند؟ پاسخ، غالباً منفی است.
فوتبال ایران، اگرچه همچنان پرطرفدارترین و مردمیترین رشته ورزشی کشور است، اما در شرایط کنونی با بحرانهایی جدی در حوزه ساختار، شفافیت مالی، مدیریت، عدالت و اخلاق مواجه شده است. ادامهی این روند، نهتنها سرمایههای انسانی آن را فرسوده و دلسرد میکند، بلکه دیر یا زود، این رشته را از درون تهی خواهد کرد.
هوادارانی که با عشق آمدهاند، سزاوار بیمهری، تحقیر، و بیعدالتی نیستند. فوتبال، بدون آنان بیمعناست. و اگر قرار باشد “بیشرفی” به کسی نسبت داده شود، بیتردید باید آن را در آینه رفتار کسانی دید که این سرمایه عظیم اجتماعی را ملعبه منافع شخصی و باندی خود کردهاند.