طرفداری- پپ گواردیولا هر مشکلی که با لیگ برتر داشته باشد، وضعیتش هیچوقت مثل 20 سال پیش آرسن ونگر نخواهد بود که در زمان ورودش با تیتر 'آرسن کی؟' مواجه شد و آنقدر ناشناخته بود که در بازی های ابتدایی فصل با مترو از کاکفاسترز به هایبوری می رفت. گواردیولا سوپراستار این بازی است و مطمئناً روز یکشنبه برای رفتن به اتحاد از مترولینک استفاده نخواهد کرد.
وقتی این دو سرمربی ملاقات کنند، ونگر چیزی از خود جوانترش را در مرد 45 ساله ای که با شور خاصی در تلاش است تا چشم انداز آینده نگرانه فوتبالی اش را بر بازی انگلیسی تحمیل کند خواهد دید؛ و گواردیولا کسی را خواهد دید که اینکار را کرد و سه قهرمانی لیگ برتر و شش قهرمانی جام حذفی برای اثبات آن دارد. این موفقیت ونگر است که بیش از هر چیز دیگری بازی انگلیسی را رو به ایده های مربیان خارج باز کرده است. هر مربی خارجی ای که بعد از سال 1996 به اینجا آمده است، از جمله گواردیولا، وام دار اوست. ونگر در کنفرانس مطبوعاتی اش به شوخی گفت:
باید یک سری از روزنامه های زمانی که به اینجا آمدم را پیدا کنم تا ببینید اوضاع حالا برای مربیان خارجی بسیار آسان تر است. امروزه کار برای مربیان انگلیسی سخت است.
وقتی گواردیولا به عنوان مربی سیتی انتخاب شد خبری از چرندیاتی مثل 'پپ کی؟' نبود؛ کاملاً برعکس. وقتی ونگر آمد، بسیاری نگران بودند او قرار است دکتر ژوزف وُنگِلز بعدی باشد؛ سرمربی چکی که در سال 1991 تقریباً استون ویلا را از دسته اول خارج کرد. تنها مربی خارجی دیگر لیگ برتر رود گولیت بود که اعتبار یک بازیکن بزرگ بودن را داشت. پیتر هیل-وود، رئیس آرسنال اعتراف کرد درباره استخدام یک خارجی مردد بوده است. اما وقتی اینکار آن موقع اینقدر عجیب بود چه کسی میتواند او را سرزنش کند؟
سیتی برای استخدام پپ 'تردید' نداشت؛ آنها همه باشگاه را بازسازی کردند تا بتوانند او را بیاورند؛ او در ماه جولای در مراسمی بزرگتر از آنچه برای هر بازیکنی تدارک دیده بودند به هواداران معرفی شد. ونگر معترف است:
او از 20 سال پیش من جلوتر است. او در بارسلونا شروع کرد و من در آکادمی آر سی استراسبورگ.
وقتی ونگر به آرسنال آمد، بازیکنان فکر میکردند او شبیه 'معلم جغرافی' است؛ سر الکس فرگوسن گفت او تازه کاری است که 'باید ایدههایش را برای فوتبال ژاپن حفظ کند'. اما همه مقاومت فرهنگی او با با ارزش ترین ارز فوتبال، یعنی پیروزیها و جامها محو شد.
نگرش فوتبال انگلیس به مربیان خارجی، کنایه زدن به آنهاست تا زمانی که شروع به بردن کنند؛ برای همین قوز ویاش بواش همیشه سوژه بود و کلودیو رانیری فقط یک 'تینکرمن' بود تا زمانی که با لسترسیتی غیرممکن را انجام داد. گواردیولا حتی نزدیک مقاومتی که ونگر 20 سال پیش با آن رو به رو بود را تجربه نمیکند. اما برای اینکه فوتبال انگلیس او را به آغوش بکشد، نیاز به موفقیت فوری دارد.
پس سوال اینجاست که آیا گواردیولا می تواند آنچه ونگر در آرسنال انجام داد را در سیتی انجام دهد. آیا میتواند کاری کند که تیمش با سبک جامع و جدیدش بازی کند و به شیوهای کسب پیروزی کند که هیچ تیمی پیش از او نتوانسته است؟ ونگر مشکلات خودش را با 'دوپینگ مالی' سیتی داشته است اما میخواهد گواردیولا خوب کار کند:
آدم میخواهد هر مربی که فلسفه مثبتی دارد موفق شود.
اوگواردیولا را تشویق کرد تا باورهای خودش را در سیتی دنبال کند:
هر مربی تنها میتواند با شخصیت خودش رفتار کند. او باورهای قویای دارد و این برای من، مهمترین چیز است.
داستان موفقیت ونگر اما فقط به داشتن باورهای عمیق و تحمیل کردن آنها برنمیگردد. او آنچه یافته بود را نابود نکرد تا دوباره آغاز کند. ونگر آنچه یافته بود را بهبود بخشید و آن را ساخت.
برای همین است که در فصل 97-1996، آرسنال با پنج دفاع بازی کرد، نایجل وینتربرن، استیو بولد، تونی آدامز، مارتین کیون و لی دیکسون. ونگر میخواست سیستم را به 2-4-4 تغییر دهد اما تا تابستان 1997 اینکار را نکرد. همه درباره تغییرات رژیمی و تمرینی او میدانند اما همه کارهایی که او کرد همیشگی نبودند. آدامز، در نقشش به عنوان کاپیتان تیم، به ونگر گفت که چقدر تمرینات کششی 8 صبح در روز بازیها نامحبوب هستند و ونگر آن را کنار گذاشت.
با به کار گیری آن هسته انگلیسی، ونگر به خودش بنیانی داد، تا فوتبال سریع و تعیینکنندهاش را بر فراز آن بسازد. تنها بعد از کسب اولین قهرمانیاش بود که ترکیب را عوض کرد. ونگر به طور خلاصه، میدانست چه را و در چه زمانی تغییر دهد. میدانست باید به بردن ادامه دهد تا خق ایحاد تغییرات را حفظ کند. نمیتوانست یک روزه تیم را از هم بشکافد.
پس به نظر وقتی ونگر درباره تجربیات خودش صحبت میکرد و گفت تغییرات باید کنترلشده باشند تا بازیکنان عقب نمانند، هشداری برای گواردیولا بود. بازیکنان کسانی هستند که باید فلسفه را در زمین به واقعیت بدل کنند:
مردم همیشه نسبت به تغییرات بزرگ ماقومت نشان میدهند، اما در عین حال آمادهاند اگر موفقیتآمیز بود با آن کنار بیایند. شغل ما این است که همیشه فلسفه خودمان را بخواهیم، اما با سرعت مناسب.
ونگر تغییراتش را با سرعتی ایجاد کرد که فکر میکرد بازیکنانش میتوانند آن را بپذیرند:
وقتی به جایی میروید، باید آنالیز کنید که چه میگذرد و فلسفهتان را با سرعتی وارد کنید که فکر میکنید میتوانند با آن کنار بیایند.
پس اگر قرار باشد سوالاتی از گواردیولا پرسیده شوند، اینها هستند: آیا او مثل ونگر روی آنچه به ارث برده آغاز به ساختن کرده است؟ یا از اول آغاز کرده؟ آیا باعث پیشرفت بازیکنان میشود؟ یا با سرعتی فلسفه خود را بر آنها تحمیل میکند که نمیتوانند با آن کنار بیایند؟
سیتی این فصل را فوقالعاده آغاز کرد، با یک سیستم ساده 1-4-1-4؛ ده بازی ابتدایی خود در همه مسابقات را بردند. اما گواردیولا هرچه تلاش کرده پیچیدهتر و خلاقتر شود، سیتی بدتر بازی کرده است. آنها پیش از بازی روز یکشنبه، 10 امتیاز از چلسیای عقب خواهند بود که فوتبالی بسیار سادهتر ارائه میدهند.
هیچکس از گواردیولا انتظار ندارد 20 سال دیگر هم در سیتی بماند، اما اگر میخواهد موفقیت ونگر و نه دیرپاییاش را تکرار کند، نیاز خواهد داشت که بداند چه چیز بسازد و چه چیز را بسوزاند. در فوتبال هم مثل زندگی، لوح سفیدی وجود ندارد.