مطلب ارسالی کاربران
ناصر آن بالا خدا را داشت
مطلب شما که نشان از عدم شناخت تان نسبت به ناصرحجازی بود را خواندم و تاسف خوردم که چگونه شما به این مهم رسیدید. قبل تر هم ورزش نویسانی بودند که از روی غرض و مرض می نوشتند.همان هایی که با بیست سال سن آمده بودند تا تکلیف حجازی را روشن کنند! همان ها که فکر می کردند به بلوغ فکری رسیده اند!. البته در این گیر و دار کسانی هم هستند که می خواهند ﺻﺤﺖ ﺑﻨﺎﭘﺎﺭﺕ ﻫﺎ را بررسی کنند! ﺩﺳﺘﺘﺎﻥ ﺩﺭﺩ ﻧﻜﻨﺪ سرکار خانم ﺳﻤﯿﺮﺍ ﻋﺒﺎﺩﯼ ، انصافا خیلی هنر میخواهد ﻛﻪ عباس جدیدی ها را در مسیر ناصرحجازی بدانیم. اگر ناصرحجازی به دنبال پست و مقام بود که آخر عمری در آن شرایط سخت راهی ﺍﺳﻠﻮﺍﮐﯽ نمیشد. وقتی از او خواستیم که در تهران بماند میگفت؛ خرج داروهایم چه میشود..چند روز قبل از رفتن به وزارت کشور میگفت؛ می دانم به کجا و برای چه کاری میروم..در میان ﺩﺍﻭﻃﻠﺒﺎﻥ ﺍﻧﺘﺨﺎﺑﺎﺕ ﺭﯾﺎﺳﺖ ﺟﻤﻬﻮﺭﯼ فردی با هدف حمایت از حقوق حیوانات پا به وزارت کشور میگذارد! این یک پیام است آن هم در جایی که حقوق بشر نادیده گرفته میشود..آیا این فرد نمی دانست که رد صلاحیت میشود؟ در همان سال برخی از سیاسیون برای حجازی پیغام فرستادند که ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻫﻢ ﺯﻣﯿﻦ ﻓﻮﺗﺒﺎﻝ ﺍﺳﺖ؟ میدانی ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺷﻤﺎ ﭼﻘﺪﺭ ﻫﺰﯾﻨﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ؟ ﺣﺮﻑ ﺍﺯ ﻫﺰﯾﻨﻪ ﺗﺒﻠﯿﻐﺎﺕ ﺩﺭ ﮐﺸﻮﺭ ﺭﺍ ﻣﯿﺰﺩﻧﺪ که حجازی ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ گفت؛ ﺷﻤﺎ ﻣﺮﺍ ﻧﺘﺮﺳﺎﻧﯿﺪ ! ﻣﻦ ﺣﺴﺎﺏ ﮐﺘﺎﺏ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ !.. ﻣﻦ ﺍﺻﻼ ﻧﯿﺎﺯﯼ ﺑﻪ ﺗﺒﻠﯿﻐﺎﺕ ﻧﺪﺍﺭﻡ .. ﻣﺮﺍ ﻫﻤﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﯽ ﺷﻨﺎﺳﻨﺪ .. ﺗﺒﻠﯿﻐﺎﺕ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻥ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﻫﺰﯾﻨﻪ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭﻭﻍ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ/.. ﺷﻤﺎ ﭼﺮﺍ ﻓﻮﺗﺒﺎﻝ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﯾﺪ ؟ چرا کنار نمی روید؟ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﺭﺍ با رابطه ﻭﺍﺭﺩ ﺍﯾﻦ ﻓﻮﺗﺒﺎﻝ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯾﺪ ﮐﻪ فقط به فکر جیب خودشان هستند و چیزی هم ﺑﻠﺪ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ، چرا آنها باید در ورزش باشند ﺍﻣﺎ ﺍﻣﺜﺎﻝ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﻤﺎﻧﻨﺪ؟ آیا حجازی نمی دانست رد صلاحیت میشود؟ لابد ناصر این چیزها را می دانست که پا در آخرین راه گذاشت و دشمنی ها را به جان خرید تا داغ ﺑﺮ ﺩﻝ ﻫﺎی ﻣﻨﻔﻌﺖ ﻃﻠﺒﺎﻥ ﺁﻟﻮﺩﻩ بگذارد..ﺩﺭ ﺍﯾﻦ فوتبال آغشته ﺑﻪ ﺭﺫﺍﻟﺖ ﻭ ﺗﺒﺎﻫﯽ هیچ کس جرات نمی کرد ﺑﺮﭼﺴﺐ ﺭﺷﻮﻩ ﻭ رومیزی و ﺯﯾﺮﻣﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﻴﺸﺎﻧﻲ ﺳﯿﺎﻩ ﭘﻮﺷﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﺣﻮﺍﻟﻲ ﺑﭽﺴﺒﺎﻧﺪ. به قول ناصر، آنها نیمکت تیم ملی را به من ندادند.. چرا حجازی باید پیشنهاد نمایندهء احمدی نژاد را رد کند؟ اتفاقا در همان سال فرزند هاشمی از حجازی دعوت کرد که به خانهء آنها برود و با پدر او عکس بگیرد و حمایت خود را اعلام کند..ناصر نگاهی به فرزند هاشمی کردو گفت؛ قبل از آنکه انقلاب شود، مردم همه مرا می شناختند اما پدر شما بعد از انقلاب معروف شد.. پدر شما رای میخواهد، او باید به دیدن من بیاید. حجازی هم می توانست همانند دیگر ورزشی ها با حمایت کردن و عکس گرفتن ها در کنار سیاسیون کیسه های برنج و شکر معامله کند و پول بیت المال را هم به جیب بزند، نمی توانست؟ از چه کسی کمتر بود؟ ﮔﻠﻪ ﻣﺎ ﺍﺯ «ﺍﻣﺮﻭﺯ » ﻧﯿﺴﺖ. ﺑﺬﺭ ﺍﯾﻦ ﻏﺼﻪ زمان دیگری ﭘﺎﺷﯿﺪﻩ ﺷﺪ. آن زمان که حجازی را ﺍﺯ ﮐﻨﺞ ﺩﺭﻭﺍﺯﻩ ﻫﺎﯼ ﻓﻮﺗﺒﺎﻝ ﺑﻪ ﮐﻨﺞ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺵ فرستادند. ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺧﻮﻥ به ﺩﻟﺶ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﺩﻕ ﻛﺮﺩ، ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ سرطان را به او هدیه کردند،، ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ که یک روز او ﺭﺍ ﺳﺎﻧﺴﻮﺭ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ روز دیگر با سرطان او عکس یادگاری گرفتند ،، ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺮﮔﺶ ﺭﻭﻱ ﺁﻧﺘﻦ ﺯﻧﺪﻩ تلویزیون یادشان آمد که او حجازی بود،
مهم این ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ بین ﺍﻳﻦ ﻫﻤﻪ ﺁﺩﻡ ﺑﻪ ﺍﺻﻄﻼﺡ ﺯﻧﺪﻩ، یک نفر ﺍﺯ ﻣﺮﺑﯿﺎﻥ ﻭ کاسب ﮐﺎﺭﺍﻥ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺗﺤﻤﻞ ﺣﺘﯽ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ از آن سختی ها ﺭﺍ هم ندارند. به هر حال عذر می خواهیم اگر ﭼﻨﺪ ﺩﻗﻴﻘﻪ از کارتان بازماندید. کاش حجازی محبوب نبود که امروز بخواهید با قلمتان ژست بگیرید.. ﺗﺸﺮﻳﻒ ﺑﺒﺮﻳﺪ ﺑﻪ هنرنمایی تان ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺑﺪﻫﻴﺪ.